ورود سریع و موثر و همزمان دستگاه و سازمان سلامت و بهداشت و رسانه؛ از پزشکان و پرستاران تا خبرنگاران و عکاسان خبری و روزنامه نگاران رسانه های رسمی کشور، از فعالان و مدیران کانال ها و عرصه فضای مجازی تا در یک معنا ایرانیان، برای جمع کردن بساط خیانت و نفاق و پلشتی این مزدوران و در حالی که ایران یکپارچه نگران و در شوک بود، همچنان و یکباره ورق را به نفع ما و در دفاع مقدسمان، همزمان از جسم و جان و روح و روان ایرانیان برگردانند و این ها که می بینید همه رقص پیروزی است؛ ایستاده در غبار.
آنچه در ادامه می آید، بررسی آسیب ها و بایسته ها و پیشنهاد هایی برای غلبه و پیروزی هر چه سریعتر در این جنگ و دفاع نابرابر و در تحریم است، برای آنکه دیگر دشمن حتی جرات فکر جنگ روانی دیگری بر علیه ایرانیان به ذهنش خطور نکند، برای اینکه قوی تر شویم؛
الف- بارها تکرار شده که جولان و سریان پر سرعت و هر روز و لحظه «شایعه»، در پهنه افکار عمومی و به هر بهانه ای، فارغ از سایر عوامل دخیل در این آسیب، از منظر بررسی رسانهای، جامعه شناختی و روان شناسی اجتماعی، یک علت زمینهای اصلی دارد و آن؛ از دست رفتن َمراجع خبری معتمد و رسمی و معتبر ملی در مراجعه «افکار عمومی» و حداقل در بعد داخلی آن است؛ افکار عمومی سایر ملتها و هم وطنان خارج از کشور و اهمیت این دو مهم و نیز آسیبها و علل آن، بماند.
«خبر- شایعه» تایید نشده، عمدتا و بیشتر در شرایط ناپایدار و اضطراری و یا بحرانی اجتماعی، خود شبیه یک «خبر- ویروس» عمل میکند، منتقل شونده، پر سرعت و سیال و مسری است، بسیار تغییرپذیر است، به اصطلاح دهان به دهان منتقل میشود، معمولا ناشناخته و از منبع نامشخص منتشر میشود و ... ، اما یک تفاوت نگران کننده دارد و آن اینکه در گرفتن قربانی از نوع انسان، بسیار خطرناک تر از هر ویروسی از جمله «کرونا»؛ فراگیر، نابود کننده، خشن و بی رحم است و حیات و انسانیت او را تهدید میکند؛ چون میتواند به عنوان شکل و جهت دهنده هر چند مقطعی افکار عمومی؛ با معجونی از چند خبر راست و دروغ اصلی و فرعی پیوسته؛ به اصطلاح چیزخورمان کند و همین انسان مدرن متمدن قرن بیستمی، اما وحشت زده و مجنون از ترس و فوبیای آموخته شده و البته بدون دلیل مشخص را، به راحتی چون درندهای خون آشام به جان هم نوع خود بیندازد. او را دیوانه و افسرده کند، او را آنقدر بترساند تا از ترس مرگ، خودکشی یا دیگر کشی کند، غارت کند، به خاک و خون بکشد و در یک کلام نابودگر باشد.
این ویروس بر روی اخبار و اطلاعات درست و غلط، سوالات و ابهامات پاسخ داده نشده و نگرانیهای تشدید شده افکار عمومی مینشیند و با دروغهایی که قبلا در ذهن افراد «تله گذاری» کرده است، رکاب میگیرد و با هیجان و ترس کاذبی که همزمان توی بوق و کرنا میکند، رجز میخواند و تاخت میکند و از جامعه، جان میستاند.
ترس و وحشتهای زمینهای و آخرالزمانی آموخته شده اصطلاحا هالیوودی و انباشت شده در طرحوارههای ذهنی و ترس دانهای نوع انسان معاصر، رویکرد مشهود و رقابت در عملکرد عمدتا؛ سوگیرانه، غیر اخلاقی و غیرحرفهای و التهاب آفرین رسانههای جمعی و موثر جهانی و محلی، ابهام و برآورد و برخی شواهد موجود در ارتباط و اتصال بند ناف ابر رسانهها با مافیای قدرت و سیاست سرمایه داری مرموز جهانی و بالطبع کاهش اعتماد عمومی به آنها، افزایش مخاطرات و نارضایتیهای مختلف اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و یا زیست محیطی ملتها با برخی دولتها و کاهش روز افزون میزان اعتماد عمومی به حاکمان جهانی و محلی اعم از حقیقی و حقوقی مثل انواع نهادها و سازمانهای بین المللی، همزمان؛ گسترش زمینه امکانات ارتباطی الکترونیکی خبری فرد- فرد و فرد – جمع و برعکس؛ بدون –کنترل گرهای ارتباطی رسمی و قبلی و البته باز هم مشکوک و متهم به کنترل شدگی توسط همان مافیای قدرت جهانی؛ همه از عوامل زمینه ساز و مستعد کننده «جامعه انسانی معاصر» برای پذیرش هر نوعی از ویروس شایعه در جسم و جانش شده است و همزمان با ادامه کاهش هر چه بیشتر «عنصر اعتماد و همبستگی اجتماعی» در مقام «توان سیستم دفاعی جامعه » و در مقابل خانواده این گونه "خبر – ویروس"های ویرانگر، انسان معاصر را هر روز زمین گیرتر خواهد کرد.
ب- از طرفی «استرس» یا «فشار روانی» ناشی از انتشار حجیم و گسترده این گونه شایعهها به عنوان پاسخهای افراد به رخدادهایی که مختل کننده یا تهدید کننده فعالیتهای مثبت و پیش برنده جسمی و روانی هستند؛ عنصری گریز ناپذیر از زندگی مدرن و امروزی است که لاجرم و ناتوان در حذف آن میبایست با روشهای معمولی مثل، حفظ و افزایش تندرستی و یا بهبود آداب زندگی و عادات غذایی و کنترل وزن که بارها شنیده ایم، به مقابله با آن در شرایط عادی ادامه بدهیم.
البته فهرست بالابلندی از عوامل مختلف، شرایط و موقعیتها، رویدادها و اتفاقات فشار افزای شخصی زندگی؛ از جدایی و یا از دست دادن عزیزی تا جنگها و اعتراضات و اپیدمیها و یا مواردی مثل داستانکهای ما از روزمرگیهای محل کار و آپارتمان و ... ، در کم و کیف «فشار روانی»؛ این چاشنی تند و تیز زندگی این روزهای ما مداخله دارد. لذا هر چه نمرات فشار روانی ما، ناشی از عوامل مختلف مذکور بیشتر باشد به همان میزان احتمال ابتلای ما به انواع بیماریها بیشتر میشود.
اما استفاده از روشهای فردی و یا گروهی تکنیک «کنارآمدن» با این مهمان ناخوانده و مزاحم بهداشت و سلامت روانی و جسمی و تضیف کننده سیستم دفاعی و آسیب پذیر کننده فرد در مقابل انواع بیماریهای نهفته و یا تهاجم ویروسی و باکتریایی، میتواند با هدف کاهش چشمگیر و به حداقل رساندن اثرات نامطلوب آن، کمک بیشتری، علی الخصوص در شرایط خاص برای افراد و نیز مدیران کنترل بحران و تصمیم سازان داشته باشد.
ج- باید توجه داشت که بطور کلی اولین تجربه حسی و دریافت و واکنش روانی جامعه از شنیدن مفاهیمی مثل شرایط ویژه یا بحران، تجربه حسی استرس و افزایش فشار روانی است. لذا مدیران و تصمیم سازانی که در این شرایط معمولا و در ابتدا روش «کنارآمدن مسئله محور» را انتخاب و اولویت میدهند باید توجه داشته باشند که مجاز به این اشتباه و انتخاب و واکنش فردی نیستند و ایشان در مقام مسئول و مدیر بحران لازم است هر دو روش را هم زمان و بصورت موازی در دستور کار و تنظیم پروتکلها مد نظر داشته باشند و نه در راستا و در طول یکدیگر؛ تا با غافلگیری و سردرگرمی و تشدید خرده بحرانهای پیوسته بعدی مواجه نشوند و لذاست که بطور کلی انتخاب دو روش مواجهه مذکور لزوم «اصل برنامه ریزی»، «اصل آینده نگری و پیش بینی» و نیز «اصل مدیریت سیستمی» را به دنبال خواهد داشت؛ غفلت و مهمی که متاسفانه به عنوان یک انتقاد تکراری بر نهادهای مرتبط با مدیریت بحران در کشورمان مطرح میشود و هر بار غافلگیرتر عمل میکنند.
در این راستا اما هم افراد جامعه و نیز مدیران و تصمیم سازان در شرایط خاص، مثل مسئله این روزها؛ شیوع ویروس کرونا و ایجاد تنشهای مرتبط با مواجه و مقابله با درمان و همه گیری آن در کشورهای مختلف، میتوانند با لحاظ روشهای مذکور و نیز تعیین و تدوین مصادیق عملی فردی و عمومی دو نکته و الگوی شش گانه و پیشنهادی زیر، در کاهش هر چه بیشتر آسیبها و تنشها و سرعت در «حل مسئله» آن نقش بسیار موثری ایفا کنند؛
د- آخر آنکه، انسان، هر کدام در مقام خلق و در مقابل خویش و دیگران، دارای مسئولیتی بارز است، چه رسد به شرایطی که از یک سو بلا و تهدیدی جدی و خطرناک، ایشان را هدف قرار داده باشد و در پارادوکسی دردناک، و از طرفی، پای انسانِ دو پایِ انگشت به ماشه فورواردی دیگر، در میان.
از رذایل و رفتار غیر انسانی در بحرانهای تاریخی بشر، پیش از آنکه مستوجب دشنام و تحقیر و تادیب و فضا سازی بر علیه خودش باشد، باید محل مداقه همه ما برای بازبینی بینشها و رفتارها و قراردادهایی باشد که باعث این شرمساریهای انسان شده است. از تراکم «دروغ» تا «احتکار» و «کم فروشی» و «گران فروشی» و تا این اواخر و صدقه سری توسعه علوم و دسترسی انسان معاصر به فرصت و نعمت امکانات ارتباطات نوین الکترونیکی؛ موسوم به فضای مجازی و پدیدهِ شومِ فراگیر و مبتلابه «فورواردِ» بدیها و رذایل و بی اخلاقیها.
«کرونا ویروس» با هجمهای که بر ما داشت نه تنها سلامت جسم و جان و یا اقتصاد جهان را به بازی گرفت و پایین کشید، بلکه در مقام یک استعارهِ نوپدید در هزاره کنون، میرود تا پای دریافتها و دانش و تجارب هزاران ساله علم و فرهنگ و بینش بشری، از علوم تجربی تا الهیات و علوم انسانی و سبک زندگی مان را نیز به قربانگاه چالش و تغییر و یا اصلاح و بازبینی بکشاند.
شاید این وجود و انسانیت ماست که در این آخرین فرصتها و آیینه داریهای فرشتگان کاتب، به چالش کشیده میشود؛ شاید با کیمیای ترکیب مفهوم هزاران ساله و انسان زاد «استعارهِ پرهیزکاری و اخلاقمندی» و استعارهِ نوانداختهای مثل «فوروارد»؛ این آرزوی فوران کرده و خفته اساطیری انسان برای ابراز و اثبات سریع و همه گیر بودن خویش؛ «تقوایِ فوروارد»، این دو غریبِ آشنا؛ دیگر نه تنها ترکیبی اضافی نیستند، بلکه به عنوان گوهر توصیف گر اخلاق، امنیت، حرمت و به یک معنی انسانیتِ انسان خواهد درخشید و شاید حجت و نشانهای باشد هر چند دیر هنگام، برای آن فرشتگانِ شاهد و ناظر، برآنچه که نمیدانند از انسان و ِان قُلتهایی که در بدو کار و از اَسلاف ایشان، بر ما روا میداشتند.
حالا دیگر کرونا تنها یک ویروس نیست و بار مفهومی آن همه زندگی ما را در برگرفته و در خاطرهها و در کتاب تاریخ بشر ثبت خواهد شد، خواه و ناخواه امروز، ترکیبات و استعاره مفاهیمی پیشنهادی و نوظهور مثل «کرونالوژی» و یا «تقوایِ فوروارد» از سرمشقهای دوباره ایست که، مجبوریم در دفتر اندیشه ورزی و کتاب بینشها و لغتنامههایمان، از «دهخدای فارسی» و «زی دیان چینی» تا «روبرهای فرانسوی» و «آکسفورد انگلیسی»، اضافه و بازمعنی کنیم.
حرص و آز و طمع و نیاز که همزاد همه ماست، اما شاید در این آخرین فرصتها و رقابت و جنگ جهانی فرهنگها و عرض اندامهای ملل و در شلوغی بانگ و ولوله غارتگری فروشگاههای زنجیرهای و قحطیها، پربیراه نیست این ادعا و تمنا و آرزو، که ایستادن بر «سکوی انسانیت» و دستگیری قهرمانانه دیگران؛ شایسته و بالا پوش چهار فصلی است؛ که به اصالت و فرهنگ ما ایرانیان از هر رخت و لباسی بیشتر میآید.
*روان شناس و پژوهشگر روان شناسی اجتماعی
۴۷۲۱۲
نظر شما