رییس اسبق خاورمیانه عربی وزارت خارجه می گوید:به گفتۀ بسیاری از رهبران اخوان المسلمین،این جریان اسلامی تنها هدفش اینست که تجربه دموکراسی در مصر را با موفقیت همراه کند.

زهرا خدایی:
دو ماه و اندی از پیروزی انقلابیون و سقوط حسنی مبارک در مصر می گذرد.با آغاز روند محاکمۀ وی، خانواده و اعضای دولتش و همچنین با بازگشت ثبات به کشور، جریانات و احزاب سیاسی مصر در حالی خود را برای حضور در صحنۀ سیاسی کشور آماده می کنند که با درجه ای از رشد و بلوغ سیاسی تفاوت زیادی در دیدگاه و خط مشی خود ایجاد کرده اند. ارتش که بعد از سقوط مبارک در ابتدای امر قدرت برتر و بلامنازع کشور بود به نظر می رسد ارزش و موهبت دمکراسی را دریافته و امروز محتاطانه تر و با مشارکت سایر جریان ها دست به تصمیم سازی می زند.

اخوان المسلمین نیز به رغم محرومیت و سرکوبی سی ساله از سوی حاکمیت گذشته، امروز با درک شرایط موجود در حالی خود را برای حضور در صحنۀ سیاسی مهیا می کند که گویی سالیان متمادی است که این حزب اسلامی آزمون دمکراسی را پس داده است. اخوانی ها با تشکیل حزبی جدید تحت عنوان "آزادی و توسعه" و اعلام عدم شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آتی اعلام کرده اند که ترجیح می دهند تنها بخشی از کرسی های پارلمان را در اختیار داشته باشد تا همه گروهها بتوانند در آینده سیاسی این کشور سهیم باشند.

مصر امروز امید دارد با همبستگی و وحدت ملی و آگاهی فزایندۀ هر یک از گروهها و جریانات سیاسی، آینده ای را برای فردای خود ترسیم کند تا الگویی برای سایر کشورهایی باشد که در حال گذار به دمکراسی هستند.کافه خبر که روز دوشنبه پذیرای علی اصغر محمدی،مدیرکل اسبق ادارۀ خاورمیانه وزارت خارجه بود،آخرین تحولات مصر را مورد بررسی قرار داد.محمدی بخش قابل توجهی از سوابق دیپلماتیک خود را در مصر گذرانده و با بسیاری از رهبران اخوان المسلمین بعد از سقوط مبارک گفتگو کرده است.

آنچه در خصوص انقلاب های خاورمیانه به کرات شنیده می شود بی رهبر بودن این جریانات است،آیا باید این ویژگی را امتیاز این انقلاب ها بدانیم؟
آنچه در مصر اتفاق افتاد یک خیزش عمومی بود که توسط جریان هایی مدیریت می شد بی آنکه سمبل مشخصی به صحنه بیاید. نبود یک سمبل به مفهوم  نبود مدیریت آن نیست . چرا که بدون مدیریتی هوشمندانه و عدم ارزیابی و سنجش خطرات و جوانب امر پیروزی اینگونه خیزش ها با این عظمت آن هم دربرابر رژیمی مکار که از سیستم امنیتی پرقدرت و حیله گری نیز برخوردار است، شدنی نبود.به لحاظ منطقی نیز این فرضیه منطقی و صحیح نیست. نمی توان پذیرفت مردم بدون مدیریت بیایند در برابر این رژیم قدعلم کنند.  برخلاف تصورات، جریاناتی با اقدامات خود از جمله مذاکره با مبارک، عمر سلیمان، ارتش و طرح مطالبات در حال هدایت جریان بودند. بنابراین یک جریان و یا مجموعه ای از جریان ها در حال مدیریت آن بودند.

هیچ کس گمان نمی کرد که یک نظام بسیار اطلاعاتی و امنیتی مانند مصر اینگونه فرو بپاشد. به نظر شما چگونه این اتفاق افتاد؟
طارق البشری رئیس کمیته اصلاحات قانون اساسی مصر و رئیس کمیته بازنویسی قانون الازهر و از حقوق دانان و از شخصیت های مسلمان برجسته مصری تعبیر بسیار زیبایی در این مورد دارد. او انقلاب مصر را به قیام حضرت موسی تشبیه کرده است. او می گوید: فرعون همه رجالی را که می توانستند خطری برای او و حکومتش به وجود آورند شناسایی کرده بود و برای همه آنها برنامه ای داشت اما زمانی که موسی وارد صحنه شد، برای فرعون ناشناس بود و نسخه ای برایش نداشت، چرا که گمان نمی کرد کسی قرار است او را از اریکه قدرت به زیر بکشد موسی باشد.

 آنچه در انقلاب مصر اتفاق افتاد درست همین گونه بود. مبارک همه کسانی را که فکر می کرد روزگاری می توانند برای او زحمتی فراهم کنند و او را به زیر بکشند مهار کرده بود. عده ای در تبعید عده ای در زندان و عده ای دائما تحت نظر و مراقبت . اما ناگهان کسانی پای به میدان گذاشتند که مبارک حتی فکر ان را نمی کرد. این ها گروهی از جوانانی بودند که برای سیستم ناشناخته بودند و مبارک نسخه ای برای مقابله با آنها نداشت. از این رو اتفاقی که برای فرعون افتاد برای فرعون معاصر تکرار شد. واقعیت انقلاب مصر همین بود اگر همین را فرضیه را مبنا قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید که این انقلاب مدیریت داشت ولی سمبل نداشت. یعنی کسانی که مدیریت می کردند در ظاهر وارد میدان نشده بودند اما کنترل اوضاع را به دست داشتند و آن را هدایت می کردند و حتی می توانم بگویم در موقعیت هایی که جوانان می بریدند و در چند مقطع عرصه را خالی کردند به صورت موقتی همان هدایت کنندگان در صحنه حضور داشتند.

این مدیریت پنهان بدون سمبل بر عهده چه کسانی بود و دقیقا چه فعالیت هایی انجام می دادند؟
شما نگاه کنید از ابتدای اغاز جریان تجمع در میدان تحریر، تمام نیازمندی های این مردم تامین بود. از خودتان بپرسید چرا مردم شبانه روز در این میدان حضور داشتند و حتی برای قضای حاجت نیازمند به بازگشت به خانه نبودند. آب، غذا، چادر، وسایل لازم برای یک اقامت حتی طولانی مدت همه چیز فراهم بود. این گروه مسئولیت مدیریت تحرکات را بر عهده داشتند و از آن مهمتر بعد از سقوط مبارک کمیته هایی را به سرعت سازماندهی کردند تا با اراذل و اوباش و میلیشیای حزب مبارک که قصد داشتند با اتش زدن بانک ها و امکانات دولتی این تصور را بوجود بیاورند که انقلابیون مشتی اراذل و اوباش هستند مبارزه کنند. آنها توانستند با همین تشکیلات خود  از وارد آمدن خسارت به اموال عمومی و جان و مال مردم جلوگیری کنند و خود این از بزرگترین عوامل منحرف نشدن قیام بود.


شما گفتید در برخی مواقع همین هدایتگران به صحنه نیز می آمدند؟
بله. جوانان در عمده مواقع صحنه را پر کرده بودند اما در مقاطعی وقتی درگیری ها شدت می گرفت مخصوصا در یک مقطع زمانی خاص یعنی بعد از شروع جنگ شترها بسیاری از مردم و جوانانی که بدون برنامه به میدان آمده بودند با مشاهده سختی اوضاع فرار را بر قرار ترجیح دادند.اما کسانی ماندند و ایستادگی کردند که مردم عادی و جوانان نبودند. به واقع همین نیروی مدیریتی در صحنه باقی ماند و مقاومت کرد. اما در هر حال درآن مقطع مصلحت نبوده که سمبلی از خود نشان دهند.

منظور شما از این گروه هدایت گر و مدیریت پنهان قیام مصر اخوان المسلمین است؟
بله دقیقا. نقش اساسی در اماده سازی قیام، حمایت از آن تلاش برای تداوم آن، کوشش برای منحرف نشدن آن، ایستادگی در برابر سختی های آن از جمله پایداری در روزهای سخت  جنگ شترها و همچنین ایجاد کمیته های مردمی برای ساماندهی امر قیام و حتی جلوداری در مذاکرات و خط دادن برای تغییرات همه بر عهدۀ اخوان المسلمین بود. در واقع نیروی مدیتریتی جریان های مصر، اخوان المسلمین بود و نقش ستون فقرات و محوری از آن این تشکیلات بود.60 تا 70 درصد تظاهرکنندگان در میدان التحریر مصر اخوانی ها بودند.

اگر اخوان مدیریت جریان را برعهده داشت، چرا از همان ابتدا به حرکت های مردمی نپیوست؟ ما در اخبار دیدیم که آنها بیانیه ای نیم بند در حمایت از قیام دادند که حتی شاید از آن بوی حمایت هم نمی آمد.
بیانیه اخوان بسیار هوشمندان و با پختگی تهیه شده بود. شما از هیچ کجای آن نمی توانید به این نتیجه گیری برسید که آنها قیام را نفی کرده اند یا از آن حمایت نکرده اند از سوی دیگر طوری تنظیم شده که حتی می توان از آن حمایت از قیام را هم ادراک کرد. درواقع اتفاقی که افتاد این بود که اخوان علاقمند به قیام و براندازی مبارک بود اما برغم  آمادگی، پیش بینی نمی کرد که شرایط برای وقوع انقلابی بزرگ فراهم باشد، لذا جانب احتیاط را گرفت و روز 25 ژانویه بیانیه ای هوشمندانه و دو پهلو صادر کرد که سه محور داشت که به این شرح است:

1-اخوان المسلمین در این قیام و تظاهرات ها به صورت رسمی شرکت نخواهد کرد.
2- اخوان المسلمین اما به صورت سمبلیک در این تظاهرات ها شرکت خواهد داشت
3-و آخراینکه اخوان المسلمین مانع جوانان برای شرکت در تظاهرات نخواهد شد.

اخوانی ها با این بیانیه راه را برای هرگونه برخورد خشن دولت با خود در صورت شکست احتمالی قیام بستند.چرا که هر اتفاقی که در مصر رخ می داد حکومت اول به سراغ اخوانی ها می آمد. تشکیلات مقتدر اخوان در مصر هم باید به فکر بقا و حفظ خود باشد و همه فرصت هایش را از دست ندهد.برهمین اساس رسما در جریانات حاضر نشد و بیشتر سمبلیک عمل می کرد. حتی مذاکره ای که بعد از آن با دولت صورت دادند نشان داد که اخوان بسیار هوشمندانه عمل کرده است.

برخی بر این اعتقادند که آمریکا این جریانات را مدیریت کرد.
در اینکه بعد از شروع بحران در تونس و مصر آمریکا نهایت تلاش خود را کرد که جریانات را خوب مدیریت کند و با کمترین هزینه از صحنه خارج شود شکی نیست. در اینکه تفاهم و توافقاتی را با انقلابیون با کمترین ضرر شکل دهد نیز شکی نیست. اما سوال اساسی این است که آیا کسی با مهمترین ابزار قدرتش در منطقه بازی می کند؟
فرض می کنیم آمریکایی ها می خواهند در منطقه تحول دموکراتیک ایجاد کنند آیا منطقی است که این تحول که ممکن است تبعات غیرقابل پیش بینی داشته باشد را از قوی ترین پایگاهشان که ارتباط مستقیمی با اسرائیل دارد شروع کنند؟ مصر اصلی ترین ستون قدرت آمریکا درمنطقه خاورمیانه بوده است که خدماتی را به آمریکایی ها ارائه کرده که هیچ کشوری نمی توانسته ارائه کند.
از آن گذشته فروپاشی رژیم مصر خسارات و پیامدهای زیادی برای تل آویو خواهد داشت که قابل احصاء نیست. جایگاه مصر با عربستان سعودی و یا سایر کشورها اصلا قابل قیاس نیست.بنابراین امکان ندارد که آمریکا چنین ریسکی کند و خود عامل تغییر باشد. برای درک بهتر این مسئله به تاریخ خاورمیانه رجوع کنیم.همانطور که می دانید در دوره ناصر در منطقه خاورمیانه دوره ای داشتیم به نام جنگ کلاسیک که با شکست اعراب سپری شد. تلاش های عبدالناصر، سادات و اسد برای ایجاد موازنه استراتژیک شکست خورد چون اسرائیل به سیستم نظامی غرب متصل بود و عملا توانایی های جنگ افزاری بالایی داشت. از این مرحله به بعد شکل گیری دو جبهه در فضای منطقه قابل رؤیت بود. جبهه اول که زائیده فکر، اندیشه و رفتار سیاسی امام خمینی (ره) است و مبتنی بر مقاومت در برابر اسرائیل است و جبهۀ دوم، جبهۀ صلح با اسرائیل یا جبهۀ سازش است و داعیه دار و نمایندۀ مورد تایید آمریکا در آن مصر بود. از کمپ دیوید تا امروز مصر، چتر بلند حمایتی خود را بر همه روند های سازش و صلح پابرجا نگه داشته و همه جا با سازشگران همگام بوده است، بنابراین آیا برای آمریکا ضربه زدن به این ستون درحالیکه ستون مقاومت در حال قدرت یابی است منطقی به نظر می رسد؟ سوال بعدی اینست که اگر آمریکایی ها این صحنه را مدیریت کرده اند هم اکنون باید این قدرت را داشته باشند که مصر را مجاب کنند به اسرائیل گاز بدهد و یا حداقل باید این قدرت را داشته باشند که جلوی بازشدن مرز مصر با غزه را بگیرند. گذرگاه رفح در حال حاضر باز است و قطعا بازتر هم خواهد شد. اگر امریکایی ها قدرت داشتند می توانستند جلوی آشتی دو جریان فتح و حماس را بگیرند. اگر آمریکایی ها قدرت دارند چرا نتوانستند مبارک را از این ذلت نجات دهند و جلوی محاکمه او را بگیرند. اگر قدرت دارند چرا نمی توانند کسانی را که مایل به آنها هستند سر قدرت بیاورند.

اما کسانی که به مدیریت جریانات توسط آمریکا اعتقاد دارند، همه این مسائل و اتفاقات را در چهارچوب شعار قدرت هوشمند اوباما (Smart Power) ارزیابی می کنند.
ایراد این فرضیه در اینجاست که رابطه دقیق بین آمریکا و اسرائیل در آن قابل تحلیل نیست. همانطور که می دانیم اصولا ارتباط  بین اسراییل و آمریکا ارگانیک است و نمی توان موجودیت مجزایی برای آنها در نظر گرفت.اسراییل جزئی از آمریکاست. به عبارتی نه اوباما می تواند خارج از سیستم به اسرائیل فشار بیاورد و نه می تواند طرحی ضد اسرائیلی را به اجرا در آورد. ماهیت واقعی رابطه رهبران اسرائیل با رهبران آمریکا را می توان در کتاب خاطرات دنیس راس درباره مذاکرات صلح کمپ دیوید 2 به خوبی مشاهده کرد. در آنجا متوجه می شویم که آمریکا در روند صلح ابزار دست اسراییل است تا میانجی صلح. لذا درک مناسبات اسرائیل و آمریکا از ابتدای تأسیس رژیم صهیونیستی نکته اساسی است.مسئله ای به نام سیاست منطقه ای آمریکا تنها در چهارچوب امنیت اسراییل قابل تبیین و ارزیابی است. لذا همین یک دلیل کافی است که این تئوری را رد کنیم و تصریح کنیم که روند تحولات در مصر کاملا اصالت داشت و شرایط از دست آمریکا خارج شد.

شما مخالفت خود را با تئوری دخالت داشتن غرب در این انقلاب ها اعلام کرده اید اما در مقاطعی ما شاهد بودیم که غرب به جدیت تمام تلاش کرد که قیام را منحرف کند.
غربی ها همین حالا هم تلاش می کنند هزینه های قیام مصر را کمتر کنند. آنها اگر می توانستند مانع از سقوط مبارک می شدند اما نتوانستند. آنها تلاش کردند این قیام را کور و بدون برنامه و هدف و ناشی از درد نان معرفی کنند و حتی تلاش کردند با معرفی شخصی به نام وائل غنیم، وی را مدیر این جریان معرفی کند. مصاحبه هایی با او ترتیب دادند او را بزرگ کردند و خواستند نشان دهند که قیام یک ملت در دست یک جوان احساساتی است. اما در واقع او اولین فردی نبود که در فیسبوک تقاضای گردهمایی داد. شخصی به نام رحمان، اولین بار مبدع این حرکت بود.غنیک تا روز هشتم فوریه در مصر حضور نداشت و حتی سندی نیز دال بر دستگیری او وجود ندارد. حتی در صبح روز 11 فوریه که من شخصا از تلویزیون مصر در شهر طرابلس شاهد آن بودم وائل غنیم در مصاحبه ای با تلویزیون مصر اعلام کرد:" همه خواسته های ما محقق شده و مبارک باید بماند" اما اخوانی ها بلافاصله موضع گیری کرده و خواست خود را به جمعیت حاضر در تحریر انتقال دادند و دوباره خط عوض شد . بنابراین این چهره را خود دولت مصر ساخته بودند و غرب نیز آن را بزرگ نمایی کرد.

اخوان همچنان می خواهد که نقش پدرخواندگی این جریانات را داشته باشد و قصد تشکیل دولت و شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را هم ندارد. آیا اخوان نمی تواند و یا اصولا با ترس از چالش های احتمالی در آینده ترجیح می دهد همچنان در حاشیه قرار گیرد؟
اخوان المسلمین رسماً اعلام کرده است که برای انتخابات ریاست جمهوری آینده کاندیدایی از تشکیلاتش معرفی نخواهد کرد و تنها برای کسب 35 درصد از کرسی های پارلمان تلاش خواهد کرد. آنها گفته اند ظرفیت به دست آوردن حتی بالاتر از 45 درصد از کرسی های پارلمان را دارد اما به همان 35 درصد اکتفا میکند. دلیلش این است که روند دموکراتیزاسیون در خاورمیانه با مانع بزرگی به نام آمریکا روبرو بوده، هست و خواهد بود. آنچه وجود دارد تنها ادعای دموکراسی است. اخوان این مسئله را به خوبی دریافته است.حال این سوال مطرح است که چرا آمریکا مانع است؟ چون معمولا دمکراسی برای آمریکا وقتی خوب است که آنچه که دوست دارد از صندوق ها بیرون بیاید.همانطور که در انتخابات فلسطین قرار بود جریان فتح پیروز باشد اما در نهایت حماس پیروز شد و آمریکا آن را نپذیرفت.بنابراین اخوان با آگاهی از این تجربه ترجیح داد که چنین ریسکی نکند. آنها می دانند که اگر در این دموکراسی و انتخاب مردم سرآمد شوند حتما این سر قطع خواهد شد چرا که آمریکا آن را نمی پذیرد و آنگاه ضرر آن شاید بدتر از دوران مبارک باشد. از این رو  عصام العریان سخنگوی سابق رسمی اخوان و نایب رئیس کنونی حزب جدید آزادی و توسعه در خصوص عدم حضور اخوان در انتخابات ریاست جمهوری به رغم رأی بالای این حزب در جامعه مصر می گوید:اخوان می خواهد تجربه دموکراسی در مصر را با موفقیت همراه کند.

آیا همین اظهارات العریان را نمی توان دلیلی بر نبود مطالبات اسلامگرایانه تلقی کرد؟
خیر.اخوانی ها معتقدند اگر از همه صندوق ها اعضای اخوان بیرون بیایند و پیروزی صرفا از آن آنها باشد، قطعا دست هایی مانع از پیروزی و موفقیت آنها خواهد شد.به عبارتی اخوان می گوید: دمکراسی باید در مصر برقرار شود ولو اگر ما حضور نداشته باشیم و تنها درصدی از آن را در اختیار داشته باشیم.تا آمریکا همه معادلات را به هم نریزد. این اصلا به معنی این نیست که مطالبات اسلام گرایانه نیست. عمده خواست مردم مصر اجرای قوانین اسلامی است.

آیا اخوان به دنبال حکومت اسلامی هست یا نه؟
محمدمهدی عاکف مرشد سابق اخوان در مصاحبه ای به تازگی اعلام کرد: ما در مصر حکومت مدنی می خواهیم با مرجعیت اسلام. این یعنی هرحکومتی که از دل این قیام خارج شود باید به مرجعیت اسلام تکیه داشته باشد. حکومت اسلامی غیر از این است؟ اخوان ممکن است رئیس جمهور نداشته باشد اما رئیس جمهور را موظف میکند که در چارچوب مسائل اسلامی حرکت کند.

آیا این به معنای جدایی دین از سیاست نیست؟
اصلا و ابدا.حکومت مدنی یعنی هر نفر یک رای و هر نفر یک انتخاب.اصل حکومت اسلامی در زمان غیبت، با اجرای احکام اسلامی سنجیده می شود.اخوان هم می گوید مرجعیت او اسلام است و کلیه قوانین باید بر مبنای اسلام باشد و حکومت نیز مدنی است.

این به چه معناست؟
همانطور که می دانید برای اجرای احکام اسلامی باید افقه الفقها و یا مرجع الناسی که توانایی ادارۀ حکومت را دارد در رأس تصمیم گیری ها باشد.حال اگر چنین فردی وجود نداشته باشد باید فردی این مسئولیت را بر عهده گیرد که فقیه تر از سایرین باشد و اگر فقیه نیز در جامعه ای یافت نشد باید به سراغ فردی رفت که آشناتر به احکام اسلامی باشد.آیا این به معنای سکولاریسم است؟ قطعا اینطور نیست.
اخوان المسلمین در مقطعی موضوع خلافت را مطرح کرد. در عین آنکه به مرور زمان به لحاظ عقیدتی دچار تحول شده، شرایط نیز به آن اجازه ادامه چنین روشی را نداد.اخوان اصل مورد نظر را تغییر نداده و معتقد است مرجعیت باید اسلام باشد.قطعا این موضع به معنای سکولاریسم نیست.

پیش از این یعنی در زمان مبارک احکام اسلامی رعایت نمی شد؟
اولاً شرایط اجتماعی مصر که بعضا گفته می شود الگویی همچون ترکیه را دنبال خواهد کرد،چندان عملی نیست.مصر در مقایسه با ترکیه بسیار اسلامی تر است و فرهنگ سیاسی مردم بسیار رادیکال تر و ضداسراییلی تر است.مصر ساختارهایی همچون الازهر دارد که آن را بسیار به ایران شبیه می کند.حتی بعد از اصلاح ساختارها باید شاهد اسلامی تر شدن مصر باشیم.احکام و قدرت اسلامی در زمان مبارک وجود داشت اما او آنها را استحاله کرده بود و یک مفتی را بر سر اجرای احکام قرار داده بود که بتواند اوضاع را کنترل کند.طبق مادۀ دوم قانون اساسی مصر" مبنای همه تشریع(قانونگذاری) در مصر، اسلام است".

با پذیرش فرضیه بیداری اسلامی در مصر، برخی از ناظران مخالف این نامگذاری بوده و بر این اعتقادند که صرف حضور در نماز جمعه و یا حضور در اماکن دیگر مذهبی نشان دهنده ماهیت اسلامی این قیام نیست چرا که به هرحال این قیام در یک کشور مسلمان صورت گرفته و این مسلمانان هستند که قیام کرده اند و بالتبع یک مسلمان مسجد می رود و نماز جمعه می خواند. این تحلیل تا چه میزان مرجعیت دارد؟
برای درک بهتر این مسئله باید آن را لایه بندی کرد.
لایۀ اول اینکه اصولاً ما جنبش عمومی مسلمانان را با حفظ  مظاهر اسلامی و تقید به انجام شعائر اسلامی جنبش اسلامی می نامیم.
لایۀ دوم یعنی همان بیداری که در همۀ تحلیل ها مشترک است به معنای خیزشی عمومی است برای ایستادگی در مقابل چیزی که آن را حق نمی دانند. مشخصۀ جنبش بیداری اسلامی که از زمان سید جمال الدین اسدآبادی شروع شده و تا امروز ادامه داشته چند ویژگی دارد که اولین آن استعمارستیزی است. دومین ویژگی استبدادستیزی به معنای ظلم ستیزی و عدالت خواهی است و ویژگی سوم تدوین یک مانیفست ملی بر اساس مبانی اسلامی است که همیشه در جنبش بیداری اسلامی وجود داشته است.همچون نهضت مشروطه ایران. جنبش بیداری اسلامی همواره حرکتش در این جهت بوده است که سندی ملی براساس مبانی اسلامی تدون کند و آن را مبنای عمل قرار دهد.آنچه که در مصر اتفاق افتاد حرکتی استعمارستیز بود و نماد آن شعارهای مردمی بود که خواهان خروج "دیکتاتور خائن و متحد آمریکا" بودند.یکی از اصلی ترین شعارها این بود که مردم خواهان اعادۀ عزت مصری بودند.
بنابراین این جنبش هم استعمارستیز است و هم به دنبال ایجاد سندی ملی براساس موازین اسلامی است که در بدنۀ کمیته اصلاح قانون اساسی نیز مسلمانان اکثریت حاضر در آن هستند و از همه مهمتر آنکه همگان بر اسلامی بودن قوانین و ساختارهای کشور تأکید دارند.
لایه سوم بیداری اسلامی نیز این واقعیت است که ستون فقرات این جنبش را جریان های اسلامی تشکیل می دهند.بدون در نظر گرفتن روزهای اول که صحنه تحولات خیلی واضح نبود، اکنون هیچ ابهامی باقی نمانده است که جریان اسلامی پشت صحنه این اتفاقات و ستون فقرات آن بودند. به طوری که حسنی مبارک رسما اعلام کرد که این فتنه اخوان المسلمین است و آنها اخوان المسلمین نیستند بلکه اخوان الشیاطین اند.

اصولاً چه مفاهیمی را می توان برای اسلامی بودن جنبش ها برشمرد؟

  •  جنبش ها در جهت ظلم ستیزی، استعمار ستیزی و دست یابی به سندی ملی در راستای اجرای احکام اسلامی حرکت می کنند.
  •  بدیهی است که شرایط بومی هریک از این کشورهاست که الگوی سیاسی مناسب آن را تنظیم می کند.
  •  به طور طبیعی با توجه به روند تکاملی این جنبش ها نباید انتظار داشت که در همه کشورهایی که در آنها جنبش اسلامی به پیروزی رسیده است نسخه واحد و منطبق بر تصورات خاص به اجرا درآید.

آیا بیداری انسانی نیز می تواند عنوان مناسبی برای این جریانات باشد؟
دادن عنوان بیداری انسانی به انقلاب مصر به معنای نادیده گرفتن حرکت اسلامی مردم مصر است.حتی بیداری عربی خواندن این جریانات نیز به معنای نادیده گرفتن مفاهیم و شعائر اسلامی نیست، چرا که در بسیاری از مواقع عربی به معنای اسلامی نیز به کار برده می شود.اما مفهوم انسانی به معنای نادیده گرفتن واقعیات اسلامی این انقلاب است.

با این اوصاف کنش گری اسلامی و ضدامپریالیستی اخوان در حال حاضر چگونه است؟
اخوان در تمام مدت تظاهرات شعارهای ضدامپریالیستی و ضداستعماری سر می داد.ثانیا در مقطعی اخوان سیاست تقیه را در پیش گرفته بود. اما هم اکنون اخوان در مقابل سفارت اسراییل در قاهره تظاهرات برپا می کند. پرچم اسراییل را به آتش می کشد،برخی از بندهای معاهده کمپ دیوید را زیر سوال برده است.انقلاب روندی پروسه ای دارد و خلق الساعة نیست و اخوان نیز با درک شرایط و موقعیت مواضعش را پیش می برد.

برخی می گویند اصلا در این تظاهرات ها شعارهای مرگ برآمریکا و مرگ بر اسرائیل شنیده نشد؟
اولا که این قیاس خیلی قیاس ساده انگارانه ای است. اعراب ادبیات خاص خود را دارند. اگر مجموعه ای از شعارهایی که در میدان تحریر داده شد را جمع آوری کنید می بیند که این شعارها بقدری زیباتر و رسا تر از مرگ بر آمریکا و مرگ براسرائیل کار آمدی داشته اند که دیگر این حرف معنی پیدا نمی کند. اصلا در ادبیات عرب مرگ بر گفته نمی شود. اینکه ما می گوییم الموت لآمریکا یا الموت لاسرائیل یک ادبیاتی ایرانی است. آنها اگر بخواهند مرگ بر بگویند همین را با یک ادبیات زیبا تری می گویند که تاثیر مفهومی و احساسی آن بسیار بیشتر است. آنها حتی از این بدتر می گویند. مثلا می گویند الشعب، یرید، اسقاط النظام این کلمه اسقاط همان سقط شدن است که از مرگ که خیلی بدتر است. ولی در عین حال یک ترانه و آهنگی در آن دیده می شود که وقتی به صورت گروهی گفته می شود لرزه بر تن نظام می اندازد. یا حتی در این تظاهرات ها آهنگ هایی فی البداهه درست شد که برخی از آنها بر وزن آهنگ های قدیمی و معروف مصری بودند. مثلا در یک روز که قرار بود همه از میدان تحریر به سمت کاخ مبارک حرکت کنند مردم شروع کردند خواندن این شعار که على القصر رایحین شهداء بالملایین. این اصلا یک آهنگ سوزناکی شد که یعنی به سمت قصر می رویم دراین راه هزاران شهید می دهیم. از این رو هر ملتی ادبیات خاص خود را برای ابراز ضدیت با نظام سلطه و زور و استعمار و استکبار دارد که باید آن را در همان متن خودش بررسی کرد.

آینده مصر را چگونه پیش بینی می کنید؟
در سه محور می توان به این سوال پاسخ داد:

  •  مصر آینده در استراتژی و ساختار قدرت و اقتصاد دیگر مدل گذشته را نخواهد داشت.هر گروهی که قدرت را در دست گیرد بدون شک سیاست خارجی این کشور را تغییر خواهد داد.
  •  نبرد سنگینی بین جریانهای ملی و قومی-عربی و روشنفکران از یک سو و مجموعۀ اسلامگراهای سلفی، صوفی الازهری، میانه روها و اسلام گراهای روشنفکر در خواهد گرفت.
  •  تا اطلاع ثانوی تفاهم بین جریان های اسلامی و ارتش مبنای تصمیم گیری های استراتژیک در مصر است.

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 149136

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مهران KW ۱۷:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۱۸
    0 0
    عجب تحلیلی! می خواهید رفتارهای حزب سنی اخوان المسلمین را در چارچوب نظریه ولایت فقیه تحلیل کنید. این هم شد تحلیل!
  • حسن IR ۱۹:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۲/۱۸
    0 0
    آقا مهران جهت استحضار اخوان المسلمین یکی از قدیمی ترین جنبش های سیاسی اسلامی است و اصولا جنبش های سیاسی اسلامی خیلی به شیعه و نظریه ولایت فقیه نزدیکند. شاید بتوان به جرات گفت که اخوان المسلمین از همه گروه های سنی به شیعیان نزدیک تر است.
  • بدون نام IR ۱۹:۰۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۱۸
    0 0
    به نظرم می رسه که سوال خبرنگار درباره سکولار بودن این جنبش به خوبی جواب داده نشده. من هم فکر می کنم اگر قرار باشه خود اخوان المسلمین حکومت تشکیل نده دیگه نشه اسمش رو حکومت اسلامی گذاشت. این دیگه چه جور حکومت اسلامیه که ادم تو حکومت نباشه. شاید هم من درست نفهمیدم.
  • بدون نام IR ۱۹:۱۰ - ۱۳۹۰/۰۲/۱۸
    0 0
    مشکل ما اینه که همه چیز رو با ایران مقایسه می کنیم. اگر ایران رو کنار بذاریم و در مدل مصری اتفاقات رو تحلیل کنیم قطعا به این نتیجه می رسیم که اونها هم دلشون می خواد که قوانین اسلامی حاکم باشه
  • بدون نام IR ۱۹:۱۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۱۸
    0 0
    می دونم نظر من را منتشر نمی کنید اما می نویسم که خودتون بدونید. همین تحلیلگر شما هم خواسته و ناخواسته اعتراف کرده که مردم و حتی خود اسلامگراها هم از تشکیل حکومت اسلامی هراسناک هستند. حکومت اسلامی به ظاهر ساده است و در عمل سخت. قبول دارم که اگر بخوان می تونن اما واقعا چرا نمی خوان؟ منصفانه فکر کنید ایا فقط دلیلش مخالفت آمریکاست؟
  • نصیر IR ۰۶:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۴/۰۴
    0 0
    با سلام خوشبختانه اخوان مسیر درستی را طی نموده و به امید اینکه راه درست را پیدا کنند و دوست و دشمن خود را بشناسند و اسراییل نتواند در صف انها رخنه کند چون باید قبول کنیم اسراییل کشور خطرناکی است و هرلحظه دنبال تغییر سیستم میباشد و میخواهد جریان به نفع انها پیش رود که امید است چنان نباشد.