هدیه ماه رجب-2
دوستان مهربانم، سلام!
این دومین نوشته ماه رجب است که پس از«هدیه رجب» تقدیم میکنم. این نوشته و نوشته پیشین، به هم سنجاق میشوند. امیدوارم مرور سخنان قدسی، دگرگونمان کند.
دعوت به خیر اگر باشد، نوبت به نهی از منکر نمیرسد اما متأسفانه همه ما بیش از امر به معروف، مشتاق نهی از منکریم... هم سادهتر است و هم نیروی کمتری میخواهد... در یک مجلس هم امکان وقوع دارد و نیازی ندارد که مانند امر به معروف، عمر بگذاری و سالها زحمت را تحمل کنی تا آدابی خوب در میان گروهی جابیفتد و به آن عمل کنند... چنانکه تا سالها دیگر نیازی به تکرار تو نباشد.
برای همین است که همه ما نهی از منکر را بیشتر دوست داریم.
در امر به معروف، به اندازه نهی از منکر،«پرستیژ!» احساس نمیشود...
نمیتوانی از بالا به آدمها نگاه کنی و به آنان تَشَر بزنی و جوری بایستی که احساس کنند تو از آنان برتری.
در امر به معروف، فروتنی لازم است... صبوری لازم است و دست آخر، لازم است خودت پیش از دیگران با معروف مأنوس باشی و پیش از حرف زدن، با عملت نشان بدهی که از معروف، خیر دیدیهای و دوست داری دیگران را نیز به آن دعوت کنی.
همین است که کمتر کسی راغب است امر به معروف کند.
از آن سو، نهی از منکر آسان است.
میایستی و از بالا به پایین نگاه میکنی و به دیگران«امر» میکنی که از منکر«نهی» شوند!
در این مسیر، احکام را هم که خوب نمیدانیم!...
از آخر به اول میآییم...
ابتدا، ضرب و شتم میکنیم و اگر وقتی باقی ماند، رو به نصیحت و خیرخواهانه سخن گفتن میآوریم!...
اگر طرف مقابل پذیرفت که هیچ... اما اگر نپذیرفت(که اغلب به خاطر لحن بد ما نمیپذیرد) انبوه افترا و اتهام را به سر و صورتش میکوبیم و اگر خواست از خودش دفاع کند، راهمان را میکشیم و میرویم تا دیگران را از چنین موجود پلیدی بترسانیم... و یادمان میرود که گناهکار یا بیگناه، درباره آفریدهای از آفریدههای خدا حرف میزنیم که به هر حال، نزد پروردگارش عزیز است. برای همین است که به سخن امیرمؤمنان، هرکس کسی را بهخاطر گناهی سرزنش کند، نمیمیرد مگر آنکه خودش دچار همان گناه میشود.
پیامبران الهی و امامان بزرگوار، شیوه دیگری داشتهاند. پیش از نهی از منکر، رو به امر به معروف میآوردند... قانون الهی را خوب توضیح میدادند... لحنشان را چنان لَیِّن و مهربان میکردند که مخاطبشان راهی جز شنیدن نداشت و سرانجام به او نشان میدادند که خدا، سودی در حکمی که قرار داده، ندارد و اگر چیزی را حلال یا حرام کرده، مانند کسی است که محصولی را تولید کرد و خود، بهتر از همه میداند که کدام آسیب، متوجه محصول است.
خدا میداند که این نتیجه کارگاه خلقت را کدام سخن یا کار، میتواند نابود کند، زندگیاش را تلخ کند و همه خوشیهای عالم را به کامش زهر کند.
خدا نمیخواهد بشری که آفریده، نتواند زندگی دنیایی خوبی داشته باشد... دوست دارد آدمها بدانند قانونهای هستی چیستند و کاری نکنند که خاری به دستشان برود.
پیامبران و اولیای حق، همینها را توضیح میدادند و عقل مردم را بیدار میکردند تا خوب بدانند در کجایند و چگونه باید زندگی کنند و سود و زیانشان در چیست. با نهی از منکر، مُچگیری نمیکردند، اتمام حجت میکردند تا مخاطبشان بداند که همه حرفها گفته شده است... پس از آن هم همهچیز را به خدا وامیگذاشتند... نه این که بالای سر طرف بایستند و نظارت کنند که آیا منکرش را ترک کرد یا نه... و از همهچیز مهمتر، تفاوتی است که اولیای خدا با ما دارند... آنان معصوم بودند و در تشخیص درستی یا نادرستی کار، اشتباه نمیکردند. برای همین است که در قرآن، شایستهترین کسان برای امر به معروف و نهی از منکر را دانشمندان دانسته است.
مردم، یا میپذیرفتند یا نمیپذیرفتند... یا ایمان میآوردند یا نمیآوردند... اگر هم ایمان نمیآوردند و میخواستند در ولایت مسلمانان باشند، با پرداخت مبلغی در قالب جزیِه، به زندگیشان در مملکت مسلمانان ادامه میدادند... اما اگر اراده میکردند به ساحَت کشور مسلمانان تجاوز کنند، خداوند دستور حرکت و جنگ میداد.
همه این مسیر را ما از تَه به سر میرویم. ابتدا بی آشنایی کامل با گوشه و کنار احکام، گذشته و حال آنها و اجماع نظر مراجع عظام تقلید، با دوستان، اطرافیان و دیگرانی که نمیشناسیم برخورد میکنیم و هنگامی که همهچیز در هم گره خورد، تازه سر را بالا میگیریم و تأکید میکنیم که عمرمان را بهخاطر خدا در راه نهی از منکر گذاشتهایم.
همین است که امامان بزرگوار حسن و حسین نازنین(سلام خدا بر آنان)، با یک وضوی ساده، پیرمردی را به لبخند و پذیرفتن اشتباهش در وضو جلب میکنند و ما در خود، مدام مشغول یقهگیری، تلف شدن نیرو، سرخوردهگی و از آن سو، نپذیرفتن و لجبازی مخاطبانیم.
این انتخاب و تلاش کوچک را تقدیم میکنم به مولای امر به معروف و نهی از منکر: سیدالشهدا(سلام خدا بر او) تقدیم میکنم.
ترجمهها روان بودند اما در برخی از بخشها، کمی تلخیص و تنظیم کردم که میتوانید به اصل منبع مراجعه بفرمایید.
*
قرآن کریم(سوره آلعمران- 104):
- باید گروهی از شما باشند که به خیر دعوت کنند و به خوبی فرمان دهند و مانع بدی بشوند... این گروه، رستگاراناند- قریب به مضمون
در این آیه، دو بار از دعوت به خوبی یاد شده و یک بار از نهی... دعوت به خوبی نیز مقدم بر نهی است.
*
آلعمران- 110:
- شما بهترین امتید... به خوبی فرمان میدهید و مانع بدی میشوید... به خدا نیز ایمان دارید. اگر اهل کتاب نیز ایمان بیاورند، برایشان بهتر است... بعضی از ایشان مؤمناند اما بیشتر آنان بدکارند- قریب به مضمون
*
سوره لقمان- 17:
- ای پسرک من!... نماز بگزار و به خوبی فرمان بده و مانع بدی باش... و بر آنچه به تو میرسد، صبر کن!... زیرا این از کارهایی است که نباید آسانش گرفت- قریب به مضمون
*
سوره توبه- 71:
- مردان و زنان مؤمن، دوستان هماند... به نیکی فرمان میدهند و مانع ناپسندی میشوند- قریب به مضمون
*
سوره اعراف- 29:
- پروردگار من به عدل(انصاف) فرمان داده است... هنگام هر نماز، به سوی او آیید!... او را با ایمان خالص بخوانید!...- قریب به مضمون با تلخیص
*
سوره نحل- 90 :
- خداوند به«عدل»، «احسان» و«بخشش به خویشاوندان» فرمان داده و از ناپسندیِ آشکار، بدکاری گسترده و ستم، بازداشته است... شما را پند میدهد، شاید که پند را بپذیرید- قریب به مضمون
*
سوره نسا- 58 :
- خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانشان بازگردانید و هنگام قضاوت درباره دیگران، منصفانه رفتار کنید... خداوند به لحنی نیکو شما را پند میدهد... او، شنوا و بیناست- قریب به مضمون
*
سوره هود- 116 :
- چرا در میان مردمی که پیش از شما بودند- جز اندکی که آنان را نیز نجات دادیم- خردمندانی نبودند که مردم را از ناپسندی در زمین، بازدارند؟!- قریب به مضمون
*
سوره مائده- 63 :
- چرا خداپرستان و دانشمندان، مانع آنان در ناپسندی و حرامخواری نمیشوند؟... چه بد میکنند!- قریب به مضمون
*
سوره مائده- 78 و 79 :
- آن بنیاسرائیلیان که کافر شدند، در زبان داوود نبی و عیسای مسیح لعنت شدند و این، سزای سرکشی و زیادهرویشان بود... آنان، مانع کار زشت دیگران نمیشدند... کارشان بسیار بد بود- قریب به مضمون
*
سوره تحریم- 6 :
- ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانوادهتان را از آتشی که مردم شما را به سویش میکشانند، نگهدارید!...
فرشتگانی خشن و سختگیر بر آن آتش گماشته شدهاند که خدا را در اجرای دستور سوزاندن گناهکاران نافرمانی نمیکنند و همان کنند که دستور دارند- قریب به مضمون با تلخیص
امیرمؤمنان علیبن ابیطالب(سلام خدا بر او) درباره این آیه فرمودهاند:
- منظور خداوند، آموزش نیکوکاری و خوبیها به خانواده است.
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 327، حدیث 12833(به نقل از آلتَّرغیب و التَّرهیب).
امام صادق(سلام خدا بر او) درباره این آیه فرمودهاند:
- خانواده را به اجرای آنچه که خدا فرمان داده دعوت کن و از آنچه خدا منع کرده، نهیشان کن!... اگر از تو اطاعت کردند، آنان را از آتش حفظ کردهای و اگر نکردند، تو وظیفهات رابه انجام رساندهای...
وقتی این آیه نازل شد، یکی از مسلمانان گریست و به پیامبر خدا گفت:«من، حتی نمیتوانم خودم را از گناه نگهدارم، حالا مسئولیت خانواده نیز بر دوش من افتاد!»...
پیامبر خدا فرمود:«همان را که میدانی و عمل میکنی به آنان نیز بگو... و همان را که میدانی و خودت را حفظ میکنی، به آنان بگو و آنان را نیز حفظ کن!... همین اندازه کافی است».
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 327، حدیث 12833(به نقل از آلتَّرغیب و التَّرهیب).
***
مولا امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(سلام خدا بر او):
- نهایت دین، امر به معروف، نهی از منکر و برپا داشتنِ حدود الهی است.
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 320، حدیث 12808(به نقل از غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم).
*
در سفارش به فرزندش محمد حَنَفیه:
- به خوبی فرمان ده تا اهل آن باشی... زیرا کمال کارها نزد خداوند، امر به معروف و نهی از منکر است.
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 321، حدیث 12810(به نقل از مَن لایَحضُرُهُالفقیه).
*
- ارزش همه کارهای خوب(حتی جهادت در راه خدا) در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر، مانند آب دهانی در مقابل دریایی عمیق است.
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 321، حدیث 12811(به نقل از نَهجالبَلاغه).
*
پیامبراکرم(صلوات خدا بر او و خاندان مطهرش):
- جبرئیل نزد من آمد و گفت:«ای احمد!... اسلام ده بخش است... هفتمین بخش آن امر به معروف است... امر به معروف، نشانه وفاست».
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 323، حدیث 12816(به نقل از عِلَلُالشَّرایع).
*
مولا امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(سلام خدا بر او):
- خداوند، امر به معروف را واجب کرد زیرا مصلحت مردم در آن است.
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 323، حدیث 12819(به نقل از نَهجالبَلاغه).
*
پیامبراکرم(صلوات خدا بر او و خاندان مطهرش):
- جبرئیل نزد من آمد و گفت:«ای احمد!... اسلام ده بخش است... هشتمین بخش آن نهی از منکر است... که برای اتمام حجت است».
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 324، حدیث 12822(به نقل از عِلَلُالشَّرایع).
*
سیدالشهدا حسینبن علی(سلام خدا بر او):
- به خدا بر هیچ چشم مؤمن روا نیست که ببیند خدا را نافرمانی میکنند و کاری نکند... مگر آن که آن وضع را تغییر دهد.
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 324، حدیث 12826(به نقل از تنبیهُالخَواطِر).
*
امام صادق(سلام خدا بر او):
- پیامبرخدا فرمود:«خداوند از مؤمن ضعیفی که دین ندارد، متنفر است... کسی که نهی از منکر نمیکند».
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 325، حدیث 12827(به نقل از الکافی).
*
مولا امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(سلام خدا بر او):
- پیشینیان شما هلاک شدند زیرا گناه میکردند و دانشمندانشان مانع آنان نمیشدند... وقتی خوب به گناه عادت کردند، ناگهان عذاب خدا رسید.
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 326، حدیث 12830(به نقل از الزُّهد للحسینبن سعید).
*
- خداوند، آنانی را که به گناه عادت و دانایانی را که سکوت میکنند؛ هر دو را از رحمت خود دور میکند.
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 326، حدیث 12831(به نقل از نَهجالبَلاغه).
*
امام محمدبن علیٍالباقر(سلام خدا بر او):
- امر به معروف و نهی از منکر راه پیامبران و شیوه نیکوکاران است... وظیفه بزرگی است که وظیفههای دیگر را برپا میکند...
روشها را امن و مطمئن میکند...
درآمدها را حلال میکند...
حقوق و اموالی که به زور گرفته شدهاند، پس گرفته میشوند...
زمین، آباد میشود...
از دشمنان انتقام گرفته میشود...
و کارها به سامان میرسند.
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 329، حدیث 12837(به نقل از الکافی).
*
مولا امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(سلام خدا بر او):
- امر به معروف و نهی از منکر، مرگ کسی را نزدیک نکردهاند و روزی کسی را نبُریدهاند.
میزانالحِکمَه، جلد7، صفحه 331، حدیث 12848(به نقل از الکافی).
*
ادامه مفصل این احادیث را در اصل مأخذ خواهید دید... از اینجا به بعد، بهنظرم کنایهای مهمتر است به ما... مایی که نهی از منکر را از امر به معروف، جدیتر میبینیم:
پیامبراکرم(صلوات خدا بر او و خاندان مطهرش):
- فاش کردن راز برادرت، خیانت است... از این کار دور باش!
میزانالحِکمَه، جلد3، صفحه 542، حدیث 5529(به نقل از بِحارُالاَنوار).
*
- نشانه خائن، چهارچیز است:
نافرمانی خدای مهربان...
آزار همسایهگان...
کینه به دل گرفتن از دوستان...
نزدیک شدن به دوران سرکشی!
میزانالحِکمَه، جلد3، صفحه 542، حدیث 5530(به نقل از تُحَفُالعُقول).
*
مولا امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(سلام خدا بر او):
- خائن، کسی است که عیبهای خودش را رها کرده و از دیگران عیبگیری میکند... چنین کسی امروزش بدتر از دیروز اوست.
میزانالحِکمَه، جلد3، صفحه 542، حدیث 5530(به نقل از تُحَفُالعُقول).
حکایت همچنان باقی...
نظر شما