نیلوفر درویشی: نخستین شاعر پارسیسرای صاحب دیوان، رودکی است. در میان اشعار پراکنده و اندکی که از او باقی مانده دو بیت در مدح حضرت علی (ع) به چشم میخورد. به بیان دیگر عمر حضور آن حضرت در اشعار دَری به اندازه عمر ادبیات دری است. اما شاید اگر از ما وارثان هزارسال نظم دری بخواهند شعری در مدح حضرت علی بخوانیم به جز غزل و مثنوی شهریار، حکایت «علی و عمروبن عبدود» در مثنوی و مدح امام در شاهنامه چیزی از بر نداشته باشیم. حتی مخاطبان حرفهای شعر آیینی هم اکثرا تنها میتوانند اشعار شاعران آیینی کنونی را به فهرست بالا اضافه کنند. به بهانه عید غدیر به پنج تن از شاعرانی پرداختهایم که بهعنوان شاعر آیینی شناخته نمیشوند اما اشعاری در وصف آن حضرت دارند.
زبان رمزآلود حافظ به تأویلهای متناقض میدان میدهد
زبان تمثیلی حافظ، راه را برای تفسیرهای مختلف باز میگذارد؛ تفسیرهایی که گاه در دو سوی یک طیف معنایی قرار دارند. در نتیجه این تفسیرهای متناقض شخصیت حافظ برای ما بین یک عارف و یک کلبی مسلک در تردد است. هرچند برخی از حافظ پژوهان بعضی از اشعار او را به ائمه مرتبط میدانند و فی المثل غزل معروف او را با مطلع «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند» در ارتباط با ماجرای ضربت خوردن امام علی تفسیر میکنند. اما بیتی که توافق نسبی بر سر مرجع آن وجود دارد بیت آخر غزل شماره ۲۹۶ نسخه قزوینی است:
«حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق/ بدرقه رهت شود همت شحنه نجف»
مهجوریت اشعار کهن نیما شامل سرودههای آیینی او نیز میشود
نام نیما یوشیج با انقلاب در شعر فارسی گره خوردهاست و اشعار نوی او از چنان شهرتی برخوردارند که سرودههای سبک کهن این شاعر را به سایه میبرند. اشعار آیینی نیما نیز از این قاعده مستثنی نیستند. نیما چهار رباعی و یک قطعه در مدح امام علی (ع) سرودهاست. این قطعه که در روز عید غدیر سروده شده به مطلع زیر است:
«گفتی ثنای شاه ولایت نکردهام/ بیرون ز هر ستایش و حد و ثنا علی است»
اشعار آیینی حسین منزوی پس از مرگش منتشر شدند
حسین منزوی را به غزلهای عاشقانهاش میشناسیم. و شاید از آن هم فراتر، غزل عاشقانه معاصر را به حسین منزوی میشناسیم. اشعار آیینی منزوی به وصیت شاعر، پس از مرگش منتشر شدهاند. در میان این اشعار یک مثنوی و یک غزل به مولای متقیان اختصاص یافتهاند که مطلع هرکدام را در زیر میخوانید:
«علی ای میر پهلوان عرب/ زیر تیغت سر یلان عرب
ای در خیبر از تو کنده شده/ وز تو لات و هبل فکنده شده»
«ای آفتاب آینهدار جمال تو/ وی جلوه جلال خدایی، مثال تو»
سیمین بهبهانی هم شعر آیینی دارد
در میان عامه مردم، سیمین بهبانی بیش از شعرهایی که سروده به شعرهایی که نسروده معروف است. اقبال او به شعر اجتماعی نامش را پای اشعار جعلی اعتراضی نشانده که در فضای اجتماعی دست به دست میشوند؛ مضمون این شعرها بهگونهای است که شاید برای برخی، خواندن شعری آیینی از او غیرمنتظره باشد. مطلع این شعر که برای میلاد امام علی (ع) سروده شده اینگونه است:
«فلک امشب مگر ماهی دگر زاد/ زماه خویش ماهی خوب تر زاد
غلط گفتم که خورشید درخشان/ که مه یابد زنورش زیب و فر زاد»
شفیعی کدکنی و یوسف گمگشته آمال بشر
احتمالا مشهورترین شعرشفیعی شعر« به کجا چینین شتابان» باشد. هرچند بعید است شعر «کوچ بنفشهها»ی او را با صدای فرهاد مهراد نشنیده باشید؛ اما این پژوهشگر و شاعر نامدار علاوه بر اشعار اجتماعی معروفش اشعار آیینی هم دارد. شعر کدکنی به نام «نکوهش» که به ماجرای غصب خلافت اشاره دارد اینگونه آغاز میشود:
« میراثِ تبارِ خِرَدِ آینهها را
کان پیر، همی جُست نشانْشان به چراغی
تا یابد از آن آینه مردان، مگر اینجا
در ظلمتِ هنگامه ایام سراغی
ز اندیشه عُشّاق وز آفاق ستردید
آن یوسفِ گمگشته آمالِ بشر را
گامی دو برون نامده تا مرزِ حقیقت
بُردید و بدان گرگ سپردید...»
شاعران آیینی امروز
ارادت اهل بیت برای محبان آنها آتشیاست که نجوشیدن بر سر آن میسر نیست؛ اجری هم که در روایات برای سرودن یک بیت در مدح آنان آمده قوت شعر را ملاک قرار ندادهاست. پس طبیعی است که همه کس با هر توانایی شاعری بختش را در کسب کردن عنوان شاعر آیینی بیازماید. هرچند گاهی اشعار آیینی ضعیف به لطف اقبال بیتمیز مردم یا بعضی از منبریها برجسته و معروف میشوند، از حیث اشعار آیینی قوی و استخواندار در مضیقه نیستیم. از جمله شاعران آیینی شناخته شده حمیدرضا برقعی است. تمام سرودههای این شاعر جوان برای امام علی (ع) قوی هستند اما بهمناسبت عید غدیر بخشی از مثنوی بلند او را که به این واقعه اشاره دارد نقل میکنیم:
«...می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام/ دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
می رسد قصه به آن جا که جهان زیبا شد/ با جهاز شتران کوه اُحد بر پا شد
و از آن آینه با آینه بالا می رفت/ دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت
تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد/ پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است/ پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد/ بین دست پسر آمنه بالا می رفت
گفت: این بار به پایان سفر می گویم/ «بارها گفته ام و بار دگر می گویم»
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست/ کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست
گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش/ بگذارید که یک شمّه بگویم، دستش
هر چه در عالم بالاست تصرف کرده/ شب معراج به من سیب تعارف کرده
گفتنی ها همگی گفته شد آن جا اما/ واژه در واژه شنیدند صدا را اما
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد/ آن که فهمید و خودش را به نفهمیدن زد...»
57245
نظر شما