***
این جوجه جزیرهها همه مال تواند
زیرا همگی زیر پر و بال تواند
ای شیر قوی که گربه گشتی کمکم
سگهای درون نقشه دنبال تواند
***
ای داد که راه داد او را بستیم
دروازه اعتقاد او را بستیم
دیوار به حال و روز ما میخندید
با گل دهن گشاد او را بستیم
***
یک عمر به درد خودمان خندیدیم
گفتند نخند و همچنان خندیدیم
اشکیم که پشت خنده پنهان شدهایم
تا کوری چشم دشمنان خندیدیم
***
نه آیهای و نه سورهای دارد عشق
سوزانده مرا چه کورهای دارد عشق
پیراهن پاره، جگر صد پاره
چه قصه پاره پورهای دارد عشق
***
اندیشهام این بود زرنگم انگار
با قسمتم این بار بجنگم انگار
در قلب تو سرمایهگذاری کردم
من صاحب یک معدن سنگم انگار
***
تقدیر به دست او رقم خواهد خورد
جان تو و عمهات قسم خواهد خورد
فردا که جواب آزمایش آمد
حال تو هم از عشق به هم خواهد خورد
***
هی ضربه از این ضربه از آن خورد درخت
خندید اگر زخم زبان خورد درخت
با اینکه تبر خورد ولی درد نداشت
چون تازه به درد دیگران خورد درخت
***
نان همگی به لطف او آجر بود
با این همه از تمام ما دلخور بود
گفتیم که فریاد بزن ما هستیم!
فریاد نزد چون که دهانش پر بود
28/242
نظر شما