او در آستانه ۶۸ سالگی، سومین سخنرانی خود را خطاب به دانشجویان مهندسی و جنگلداری ارائه کرد؛ سخنانی که به باور بسیاری، میتواند درس مهم زندگی برای این دوران باشد. او گفت: «شاید بعضی از شما بدانید که من هرگز نتوانستم مدرک تحصیلیام را بگیرم. سه ترم درس خواندم و سپس انصراف دادم تا مایکروسافت را تاسیس کنم. یک دانشجوی انصرافی چه چیزی از فارغالتحصیلی میداند؟ راستش را بخواهید، چیز زیادی نیست. وقتی داشتم برای سخنرانی امروز آماده میشدم، به این فکر میکردم که شما که تازه فارغالتحصیل شدهاید، با مدرکتان از این دانشگاه، چه تاثیر بزرگی میتوانید بر جهان بگذارید. همین باعث شد به فارغالتحصیلیای که هرگز تجربهاش نکردم و سخنرانیای که هرگز نشنیدم، و توصیهای که هرگز دریافت نکردم، فکر کنم. در روزی مثل امروز. به همین خاطر، میخواهم امروز پنج چیزی که آرزو داشتم در جشن فارغالتحصیلیای که هرگز نداشتم، بشنوم را با شما در میان بگذارم.»
تصمیمات دائمی نیستند
او سپس گفت: «مورد اول این است که زندگی شما، یک نمایش تکپردهای نیست. احتمالا در حال حاضر کلی تحت فشار هستید که درباره مسیر حرفهای تان، درست تصمیم بگیرید. ممکن است حس کنید تصمیمهایتان دائمی خواهند بود. اما اینطور نیست. مجبور نیستید کاری را که فردا یا تا ۱۰ سال آینده انجام میدهید تا ابد ادامه دهید. من وقتی دانشگاه را ترک کردم، فکر میکردم تا آخر عمرم در مایکروسافت کار خواهم کرد. امروز، هنوز هم عاشق کار در حوزه نرمافزارم اما شغل تمام وقتم، خیریه و کارهای بشردوستانه است. روزهایم را صرف یافتن راههایی خلاقانه برای مبارزه با تغییرات آب و هوایی و مبارزه با نابرابری در دنیا میکنم، از جمله در حوزه آموزش و سلامت». او گفت که در ۲۲ سالگی، هرگز فکر نمیکرد که امروز مشغول چنین فعالیتی باشد اما تاکید کرد: «هیچ اشکالی ندارد که تصمیمتان را تغییر دهید یا شغل دیگری داشته باشد. اتفاقا میتواند خوب باشد».
ندانستن عیب نیست
او در ادامه به جوانان گفت:«وقتی دانشگاه را ترک کردم، فکر میکردم هر چیزی که لازم است را میدانم. اما گام اول برای یادگیری یک چیز جدید،این است که به جای تمرکز بر دانستههایتان، چیزهایی که نمیدانید را بپذیرید. شما در نقطهای از مسیرتان ممکن است با مشکلی مواجه شوید که به تنهایی از عهده حل آن برنیایید. وقتی این اتفاق افتاد، نترسید. نفس بکشید. خودتان را وادار به مرور جوانب کنید. و سپس آدمهای باهوشی پیدا کنید که از آنها یاد بگیرید. مثلا یک همکار باتجربهتر از خودتان، یا یکی از همدانشگاهیهایتان که دیدگاه خوبی دارد و وادارتان میکند متفاوت فکر کنید. یا یک متخصص حوزه کاریتان که مایل به پاسخگویی به سوالاتتان است. تقریبا هر دستاوردی داشتم،به این خاطر بوده که به دنبال کسانی رفتم که بیشتر از من میدانستند. آدمها خواهان کمک به شما هستند. فقط نباید از درخواست کمک بترسید. شاید کارتان با دانشگاه تمام شده باشد اما باید ادامه زندگی تان را یک فرآیند آموزشی ببینید.»بنیانگذار مایکروسافت طی این سالها بارها به اهمیت کنجکاوی و یادگیری تاکید کرده و از دوران کودکیاش و علاقهاش به دایرهالمعارف جهانی گفته. سازمان خیریه او در سال ۲۰۰۰ به حوزه آموزش ورود کرد. هدف، دسترسی همه کودکان به فرصتهای آموزشی بوده و هست. در این راستا، برنامههای متعددی به اجرا درآمده.
شغل شما باید حلال مشکل باشد
او در ادامه گفت: «خبر خوب این است که شما در دورانی فارغالتحصیل میشوید که مشکلات بزرگی برای حل کردن وجود دارند. هر روز، صنایع و شرکتهای جدیدی در حال ظهورند که میتوانید با ورود به آنها امرار معاش و تفاوت ایجاد کنید. پیشرفت علم و تکنولوژی، تاثیرگذاری را بیش از هر زمانی آسان کرده. وقتی روزتان را صرف کاری میکنید که گره از مشکلی بزرگ باز میکند، انرژی میگیرید که بهترین کار خود را ارائه کنید. این وادارتان میکند که خلاقتر باشید و به زندگیتان، حس هدفمندی میدهد.» بیل گیتس به تفکر خلاقانه مشهور است و برای رسیدن به اهداف بزرگ، همواره به دانش و هوش دیگران اتکا میکند. شرکت مایکروسافت تاکید کرده که کار اصلیاش، تولید تکنولوژی نیست. در وبلاگ این شرکت آمده: «مردم فکر میکنند کار ما تولید تکنولوژیست. این طور نیست. کار ما ارائه راه حل به مردم برای مشکلاتشان است.»
دوستان، شبکه حمایتی شما هستند
او در ادامه از فارغالتحصیلان خواست قدرت دوستی را دست کم نگیرند: «وقتی محصل بودم، با دانشآموز دیگری دوست شدم که او هم علایقی مثل من داشت، مثل رمانهای علمی تخیلی و مجلههای کامپیوتر. نمیدانستم که آن دوستی تا چه حد مهم است. نام او پل آلن بود. ما با هم مایکروسافت را تاسیس کردیم. یادتان نرود، آدمهایی که در سخنرانیها کنارتان نشستهاند، با آنها اسکی رفتهاید یا با آنها بازی کردهاید، فقط همکلاسیتان نیستند. آنها شبکه ارتباطیتان هستند. همبنیانگذاران یا همکاران آیندهتان هستند. و منبع حمایت، اطلاعات و توصیه برای شما در آینده». گیتس در یادداشتی در روز درگذشت آلن گفت:« اگر او نبود، مایکروسافت هرگز خلق نمیشد. او میدانست که کامپیوترها یک روز دنیا را تغییر خواهند داد»
زندگی فراتر از کار است
اما مهمترین بخش سخنرانی او که برای بسیاری از شنوندگان، جدید و تکاندهنده بود، بخش پایانی آن است که گفت: «حرف آخرم، توصیهایست که اگر در دوران جوانی میشنیدم، بیشترین استفاده را از آن میکردم. خیلی زمان برد تا آن را یاد بگیرم. و آن این است. اگر گاهی به خودتان آسان بگیرید، معنیاش این نیست که آدم از زیر کار در رویی هستید. من وقتی همسن شما بودم، اعتقادی به تعطیلات نداشتم. به استراحت آخر هفته اعتقاد نداشتم. همه آدمهای دور و برم را مجبور میکردم ساعات طولانی کار کنند.» او که خود به سختگیری نسبت به کارکنان معروف است، گفت در روزهای نخست تاسیس مایکروسافت، هر روز نام کارکنانی که بیشتر از همه کار میکردند را یادداشت میکرده و از طریق دوربین، پارکینگ را زیر نظر داشته تا ببیند کدام کارمندها زود شرکت را ترک میکنند. او در ادامه گفت: «اما هر چه تجربه بیشتری به دست آوردم و سنم بالاتر رفت، به خصوص وقتی پدر شدم، فهمیدم که زندگی، فراتر از کار است. خیلی طول کشید تا به این نتیجه برسم. شما برای یادگیری این درس، اندازه من صبر نکنید.
زمان بگذارید، برای تقویت روابطتان، جشن گرفتن موفقیتهایتان و بهبودی از شکستهایتان». او از جوانان خواست که خوش بگذرانند: «هر وقت به استراحت نیاز داشتید، از خودتان دریغ نکنید. اگر اطرافیانتان نیز به استراحت نیاز داشتند، به آنها آسان بگیرید. قبل از اینکه مرحله بعدی زندگی خود را آغاز کنید، کمی زمان بگذارید و خوش بگذرانید. امشب، آخر همین هفته، تابستان امسال یا هر وقت دیگر. شما استحقاقش را دارید.» او در حالی این اظهارات را مطرح کرده که مردم دنیا پس از پشت سرگذاشتن یک پاندمی، دیدگاه متفاوتی نسبت به کار و زندگی پیدا کردهاند. در دوران کرونا، بسیاری از مردم جهان وادار به خانهنشینی شدند. عدهای تعطیل و عدهای دورکار شدند. این خانهنشینی، توفیقی اجباری بود که مردم را به تفکر واداشت.
حالا هر کسی از خود میپرسید: «آیا ارزشش را داشت که خودم را تا این حد وقف کار کنم؟». «ایجاد بالانس میان کار و زندگی» از جمله دیدگاههاییست که در سالهای اخیر بارها دربارهاش صحبت شده اما کرونا باعث شد با سرعت بیشتری رواج پیدا کند. بسیاری معتقدند که ۸ ساعت در روز و پنج روز کار در هفته، روشی «قرن بیستمی» است که متناسب با نیازها و گرایشات امروز نیست. سخنان آقای گیتس، که یکی از موفقترین کارآفرینان و از چهرههای مطرح حوزه کسبوکار جهان است، مهر تایید دیگریست بر اهمیت بالانس میان کار و زندگی.
آشیانه خالی
بنیانگذار مایکروسافت اخیرا، در گیرودار جدایی از همسرش «ملیندا فرنچ گیتس»پس از ۲۷ سال زندگی مشترک با چالشهایی مواجه شده و تازه توانسته با به تعبیر خودش، «آشیانه خالی»کنار بیاید: «حالا که بچهها نیستند، خانه خیلی ساکتتر شده. دلم برای وقتی که در خانه بودند، تنگ شده، با اینکه الان راحتتر میتوانم با تمرکز مطالعه کنم یا به کارهایم برسم».
این اظهارات در حالی مطرح شده که گزارش اخیر وال استریت ژورنال درباره رابطه آقای گیتس با یک دختر جوان روستبار، سر و صدای زیادی به پا کرده. این نشریه به نقل از منابع آگاه، مدعی شده که گیتس در سال ۲۰۱۰ با دختری به نام «میلا آنتونووا» در ارتباط بوده و پس از مدتی از سوی «جفری اپستین» _ سرمایهگذار بانفوذ که متهم به سوء استفاده جنسی از دهها دختر جوان شده و در سال ۲۰۱۹ در بازداشتگاه متروپولیتن خودکشی کرد ، مورد تهدید اخاذی قرار گرفته است. آنتونووا از اظهار نظر درباره رابطهاش با گیتس خودداری کرده اما درباره اپستین گفته: «در آن زمان که او را دیدم، نمیدانستم مجرم باسابقه است یا قصد خاصی دارد.
فکر میکردم یک بیزنسمن موفق است و میخواهد کمک کند» اپستین در دوران زندگیاش، با سرمایهگذاران بزرگ، چهرههای سرشناس سیاسی و سلبریتیهایی از جمله مرداک، الک بالدوین، خانواده کندی، تونی بلیر و ریچارد برانسون ارتباط داشته است. گزارش وال استریت، لایه جدیدی از پیچیدگی رابطه اپستین با گیتس را آشکار میکند. گیتس هنوز درباره این اتهامات، اظهار نظری نکرده. اما به نظر میرسد که زندگی شخصی او در خانه، آنقدرها هم که خودش میگوید، آرام و ساکت نیست.
23302
نظر شما