سبک زندگی متقین در نهج‌البلاغه؛ از گفتار عقلانی تا میانه‌روی در پوشش و رفتار

اهل تقوا کسانی هستند که نه فقط گفتارشان بر مدار عقل و شرع است، بلکه سبک زندگی‌شان نیز بر پایه میانه‌روی و تواضع سامان یافته است.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ،در روزگاری که ذهن‌ها از هیاهوی بی‌وقفه‌ اطلاعات پراکنده آکنده شده است، رجوع به متون ریشه‌دار و نجات‌بخش بیش از همیشه ضروری به نظر می‌رسد و چه متنی گرانسنگ‌تر از نهج‌البلاغه که از سرچشمه‌ حکمت امام علی(ع) جاری شده و قرن‌هاست که دل‌ها و جان‌ها را سیراب می‌کند؟

بنا بر روایت ایکنا،با تأکید دوباره رهبر معظم انقلاب بر اهمیت آشنایی با این میراث معرفتی، به سراغ علی‌اکبر توحیدیان، پژوهشگر قرآن و دکترای علوم قرآن و حدیث رفتیم تا در بخش نهم سلسله‌گفت‌وگوهای «جرعه‌ای از کوثر نهج‌البلاغه»، به ویژگی‌های متقین از نگاه امیرالمؤمنین(ع) بپردازد. در ادامه، شماره نهم گفت‌وگویی را می‌خوانیم که ما را از ظاهر واژگان عبور می‌دهد و به جان کلمات می‌برد.

تعبیر «فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ» یعنی پرهیزکاران در این دنیا مؤکداً صاحب فضائل منحصر به‌فردی هستند. واژه «فضل» در اینجا، افزون بر علم است. فضل یعنی برجستگی‌ و به انسان‌هایی تعلق دارد که در قله ایستاده‌اند، در حالی‌ که سایر انسان‌ها در دامنه کوه قرار دارند. این برجستگی نه به‌دلیل امتیازهای ظاهری، بلکه از صفاتی نشئت می‌گیرد که امیرالمؤمنین(ع) برای آن‌ها برمی‌شمرد. شهید مطهری(ره) تصریح کرده‌ که حضرت ۱۰۵ صفت برای متقین بیان فرموده‌ و نخستین آن‌ها «مَنطِقُهُمُ الصَّواب» است؛ یعنی گفتار آن‌ها صواب و استوار است.

ی «صواب» معانی گوناگونی ذکر شده: نخست، گفتاری که حق است. دوم، سخنی غیرقابل انکار که مستدل و محکم است. سوم، سخنی در راستای رضای خدا و رسول او. چهارم، نطقی ذاتاً پسندیده و مرضی عقل و شرع که هم عقلای عالم و هم فقهای دین آن را تأیید می‌کنند. پنجم، سخن به‌جا و به‌اندازه. ششم، پرهیز از پرحرفی و سکوت نابجا. هفتم، استفاده از ادبیاتی زیبا، محترمانه، جذاب و مؤدبانه. خداوند در سوره بقره نیز می‌فرماید: «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا» و هشتم، گفتار صادقانه.

همچنین باید توجه داشت که نطق دو معنا دارد: نطق خارجی که ظاهر و لفظ گفتار است و نطق داخلی که محتوای ادراکی آن را شامل می‌شود؛ بنابراین متقین کسانی هستند که سخنشان در چارچوب عقلانیت و شرع، مرضی خدا و رسول، غیرقابل انکار، حق، صدق، صحیح، بجا، برخاسته از ادراکات انسانی و دارای آراستگی ظاهری و باطنی است.

 حضرت امیر(ع) در ادامه به پوشش و ظاهر متقین اشاره می‌کند. این بخش چه پیامی برای سبک زندگی اسلامی دارد؟

بله، تعبیر «وَ مَلْبَسُهُمُ الاقْتِصاد» یعنی لباس و پوشش آن‌ها مبتنی بر اقتصاد است. این «اقتصاد» نه به معنای صرفه‌جویی صرف، بلکه به معنای میانه‌روی و حد وسط است، به‌ دور از افراط و تفریط؛ یعنی متقین نه لباس ژنده صوفیانه می‌پوشند، نه لباس‌های گران‌قیمت و اشرافی.

از امام صادق(ع) در این زمینه پرسیده شد، ایشان فرمود: «معیار در هر دوره، عرف همان زمان و آن چیزی‌ است که میان مردم معمول است.» بنابراین، اقتصاد و میانه‌روی در لباس، نسبی و زمان‌مند است. از این تعبیر می‌توان معنای گسترده‌تری نیز برداشت کرد؛ «مَلبَس» را می‌توان به‌صورت مصدری فهمید؛ یعنی اهل تقوا در کل سبک زندگی، از جمله در خانه، فرش، تزئینات منزل و حتی مرکب و وسیله نقلیه، میانه‌رو هستند و زندگی آن‌ها بر مدار اعتدال است.

 حضرت در ادامه از تواضع در رفتار و کنترل نگاه سخن می‌گوید. این دو ویژگی چگونه در شخصیت متقین جلوه دارد؟

سومین ویژگی متقین در این خطبه، «وَ مَشیُهُمُ التَّواضُع» است؛ یعنی راه‌رفتن آن‌ها براساس فروتنی است. «مشی» دو معنا دارد: یکی راه‌رفتن ظاهری با تواضع، چنانکه قرآن در سوره اسراء می‌فرماید: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً؛ در زمین با تکبر راه نرو» و در سوره فرقان، متقین را این‌گونه توصیف می‌کند: «وَعِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً...؛ و بندگان خداوند رحمان کسانی‌اند که روی زمین با آرامش و فروتنی راه می‌روند...» هَوْناً و مَرَحاً دو واژه کاملاً متضاد هستند.

ما از «مشی» در عرف رایج‌مان به خط‌مشی هم تعبیر می‌کنیم که به معنای سیره و راه و روش است. به اصطلاح عرفانی، سیر و سلوک معنی می‌شود. تواضع هم تعدیل اخلاق درونی و رفتار بیرونی تعریف شده است؛ چون اگر فقط رفتار بیرونی باشد، تظاهر محسوب می‌شود و ما گاهی تظاهر به تواضع داریم؛ اما رفتارمان جز تکبر نیست، چنانکه گفته‌اند: «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»

چهارمین صفت متقین، «غَضُّوا أَبْصارُهُم عَمّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» است؛ یعنی چشم‌های خود را از آنچه خدا حرام کرده است، فرومی‌بندند. «غَضّ» در اینجا فروخوابانیدن چشم یا به پایین انداختن نگاه و بازگرداندن چشم از مورد حرام است. تفاوتی هم میان «غَضّ» و «غَمْض» وجود دارد: «غَمْض» در جایی‌ است که انسان میل چندانی به نگاه ندارد؛ اما در «غَضّ»، میل به دیدن وجود دارد، ولی انسان مؤمن با ترمز تقوا، چشم فرومی‌خواباند.

علمای اخلاق گفته‌اند: بیشتر گناهان با نگاه آغاز می‌شود و خطر چشم از سایر اعضا بیشتر است. شاهد تاریخی آن نیز ماجرای شهادت امیرالمؤمنین(ع) است. ابن‌ملجم از قاریان و حافظان قرآن بود، پینه در پیشانی و زانوان داشت؛ ولی از خوارج بود و وسوسه نگاه به زن فتنه‌گر، قطامه، از او قاتل و «اشقی الاولین و الآخرین» ساخت.

کد خبر 2065615

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار