تفاوت فایده گرایی بنتام با فایده گرایی سینگر / تلاش برای کاستن از رنج و مرارت بر روی زمین

اخلاق در جای‌جای زندگی روزمره ما حضور دارد. اخلاق در ورای بسیاری از انتخاب‌های ما نهفته است، چه شخصی باشند یا سیاسی یا تلفیقی از این دو. اما اخلاق فقط گه‌گاه و غالباً به شیوه‌ای مبهم و رازآلود به زندگی آگاهانه ما نفوذ می‌کند. اگر می‌خواهیم انتخاب‌های نهایی را به‌درستی انجام دهیم، ابتدا باید از پیامدهای اخلاقی شیوه زندگی‌مان آگاه‌تر شویم. تنها دراین‌صورت است که می‌توان اخلاق را به بخشی آگاهانه‌تر و همسازتر با زندگی روزمره بدل کرد.

 گروه اندیشه: به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از ایبنا، رضا دستجردی، گفت و گویی انجام داده با کیوان شعبانی مقدم ، که کتاب «اخلاق عملی» به قلم پیتر سینگر فیلسوف اخلاق استرالیایی را ترجمه و به همت نشر ثالث آن را منتشر کرده است. دستجردی در مقدمه این گفت و گو تاکید می کند که موضوعِ کتاب‌های اخلاقی، خشک و انتزاعی به‌نظر می‌رسد، به‌گونه‌ای که گاه صرف وقت برای مطالعه آن‌ها، کاری عافیت‌طلبانه و لذت‌جویانه تلقی می‌شود. اساساً بیشتر مردم با خود می‌گویند که کارهای مهم‌تری برای انجام دادن وجود دارد.اما گویی کتاب «اخلاق عملی» که نخست در سال ۱۹۷۹ به چاپ رسید و از آن زمان، به متنی اساسی برای بحث در خصوص مسائل اخلاقی معاصر تبدیل شد چیز دیگری است.

از نظر مصاحبه کننده، رویکرد سینگر در این کتاب، ریشه در فایده‌گرایی دارد، که بر آن است درستی یا نادرستی اعمال باید با عواقب آنها، لذت کلی یا رنج کلی آنها تعیین شود. با این حال، نویسنده بیش از آن که به مباحث نظری درباب اخلاق بپردازد، به مسائل کاربردی در اخلاق یا همان «اخلاق عملی» پرداخته است. گفت‌وگوی  ایبنا با شعبانی‌مقدم مترجم اثر که از قضا، ترجمه های دیگرش، همچون «قحطی»، «فراوانی و اخلاق»، «چرا گیاهخواری»، «نوشتارهایی در باب زندگی اخلاقی»، «اخلاقی زیستن در یک جهان به‌هم‌پیوسته» و «زندگی‌ای که می‌توانی نجات دهی» از دیگر آثار پیتر سینگر هستند، چنین رویکردی را تعقیب می کند. این گفت و گو در زیر از نظرتان می گذرد:

****

سوژه ها و دغدغه های عصر جدید

به باور مولف کتاب، مهمترین مسائل اخلاقی امروز کدام‌اند؟

ازنظر سینگر، بااهمیت‌ترین مسائل اخلاقی آن‌هایی‌اند که ما همه‌روزه با آن‌ها مواجه می‌شویم: آیا درصورتی‌که قانون از چیزهایی که ما آن‌ها را کاملاً نادرست می‌دانیم حمایت و آن‌ها را تصدیق کند، ما اخلاقاً تعهد داریم از قانون اطاعت کنیم؟ آیا درست است که برای سرگرم کردن خودمان پول خرج کنیم، درحالی‌که می‌توانیم از آن پول برای کمک به افرادی که در فقر شدید به سر می‌برند استفاده کنیم؟ آیا موجه است که حیوانات را فقط ماشین‌هایی بدانیم که برای خوراک ما گوشت تولید می‌کنند؟ اگر بتوانیم پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری کنیم یا از وسایل حمل‌ونقل عمومی استفاده کنیم، آیا سزاوار است ماشین برانیم و از این طریق گازهای گلخانه‌ای را منتشر سازیم که سیاره زمین را گرم می‌کنند؟ اینها همچنین سوژه دغدغه‌های حال حاضر ما هستند که هر عضو فعال جامعه دموکراتیک باید درباره‌شان کسب اطلاعات کرده و نظرات خویش را درمورد آن‌ها بسنجد.

تفاوت فایده گرایی بنتام با فایده گرایی سینگر / تلاش برای کاستن از رنج و مرارت بر روی زمین

چنانچه در دیباچه ناشر و پیشگفتار مولف آمده، نسخه فعلی کتاب تفاوتی با نسخ پیشین دارد؟

کتاب «اخلاق عملی» نخستین‌بار در سال ۱۹۷۹ منتشر شد. متعاقباً سینگر دو ویرایش دیگر روی کتاب انجام داد. اثر حاضر، ترجمه ویراست سوم کتاب است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و به‌شکل قابل‌توجهی با ویراست اول و دوم متفاوت است. هر فصل بازنویسی شده، داده‌ها به‌روزرسانی شده و هرجایی که موضع نویسنده توسط منتقدان اشتباه گرفته شده، سعی کرده آن را روشن‌تر بیان کند. در برخی مسائل نیز پرسش‌ها و استدلال‌های جدیدی پیرامون پرسش‌های قدیمی پدیدار شده است که نویسنده لازم دیده به آن‌ها بپردازد. به‌طورکلی مسائلی که کتاب به آن می‌پردازد به دو دلیل انتخاب شده‌اند: موضوعیت داشتن در زندگی ما، و میزانی که استدلال فلسفی می‌تواند به بحث و تبادل افکار پیرامون این مسائل کمک کند.

چه نوع اخلاق گرایی دشمن منافع خودمان است؟

تفاوت این کتاب با دیگر آثار این حوزه چیست؟

واقعیت این است که موضوعِ بیشتر کتاب‌های اخلاقی، خشک و انتزاعی به‌نظر می‌رسد، به‌گونه‌ای که گاه صرف وقت برای مطالعه آن‌ها، کاری عافیت‌طلبانه و لذت‌جویانه تلقی می‌شود. اساساً بیشتر مردم با خود می‌گویند که کارهای مهم‌تری برای انجام دادن وجود دارد. پیش‌فرض ما اغلب این است که اخلاقی زیستنْ کاری دشوار، ناراحت‌کننده، فداکارانه و به‌طورکلی بی‌پاداش است. ما اخلاق را در تضاد با منافع شخصی می‌یابیم. تصور بر این است که کسانی که فرصت‌های پیشرفت شغلی خود را به‌دلیل «محذوریت‌های» اخلاقی مربوط به ماهیت کار ازدست می‌دهند، یا ثروت خود را به خیریه‌ها می‌بخشند، منافع خویش را قربانی می‌کنند تا طبق آموزه‌های اخلاقی زندگی کنند.

بدتر از آن، ما ممکن است از اخلاق‌گرایان به‌عنوان افرادی ساده‌لوح و احمق یاد کنیم که تمام لذت‌ها و شادی‌هایی را که می‌توانند حاصل کنند از دست می‌دهند، درحالی‌که دیگران از سخاوت بیجای آن‌ها سوءاستفاده می‌کنند. این نگاه خشک به اخلاقیات، تصویری از اخلاق را به‌عنوان چیزی بیرونی برای ما ترسیم می‌کند، چیزی که حتی دشمنِ منافع خودمان است. ما مدام خودمان را بین تمایل به پیشبرد منافع شخصی و ترس از گرفتار شدن درحین انجام کاری که دیگران آن را محکوم می‌کنند و ممکن است به‌خاطرش مجازات شویم سرگردان می‌یابیم. این تصویر در بسیاری از تأثیرگذارترین شیوه‌های اندیشیدن در فرهنگ ما جاافتاده است.

چنین تصویری را می‌توان در اندیشه‌های مذهبیِ سنتی پیدا کرد که بابت رفتارهای خوب و بد، وعده پاداش یا عقاب می‌دهد، اما این پاداش یا عقاب را به جهانی دیگر موکول می‌کند، بنابراین آن را خارج از زندگی این‌جهانی تعریف می‌کند. این درحالی است که حوزه تخصصی فیلسوفان، درباره این که چگونه می‌توانیم پاسخ‌هایی را برای برخی سؤالات اساسی پیدا کنیم چیزی برای گفتن دارد، پرسش‌هایی از این دست که: چرا تبعیض نژادی نادرست است، آیا ما ملزم به اطاعت از یک قانون ناعادلانه هستیم، و اگر قرار باشد چیزی باعث شود حضور در جنگ درست باشد، آن چه‌چیزی است؟ اینها سوالاتی هستند که «موضوعیت» دارند و می‌توان پاسخ آن‌ها را در کتاب سینگر یافت.

تلاش سینگر برای اصلاح کژفهمی ها

محتوای کتاب چیست و چرا بر سر محتوای آن، با مولف برخوردهای تندی صورت گرفته است؟

پیتر سینگر فیلسوفی بحث‌برانگیز است. او خود اشاره می‌کند که بیشتر مردم درمورد نوشته‌هایش فقط «شنیده‌اند» و تعداد کمی واقعاً آنچه را که او نوشته است خوانده‌اند. سینگر شرح می‌دهد که بخش زیادی از انرژی‌اش، مصروف رفع کژفهمی‌ها و بدادراکی‌هایی می‌شود که همواره پیرامون دیدگاه‌هایش در سراسر جهان وجود داشته است. شاید یکی از دلایل این امر آن باشد که سینگر از معدود فیلسوفانی است که هم برای خواننده عام می‌نویسد و هم‌زمان سعی می‌کند آن‌قدر دقیق باشد که علاقه همکاران فلسفی‌اش را برانگیزد.

عواقب کارهایی که انجام می‌دهیم و یا قصدی برای انجام‌شان نداریم بپذیریم

قضاوت اخلاقی سینگر بر چه اصولی مبتنی است؟

تأکید اصلی سینگر در اغلب آثارش، کاستن از رنج و مرارت بر روی زمین است. او معتقد است که درد بد است، و مقادیر مشابه درد به یک اندازه بد است، مهم نیست که چه کسی درد می‌کشد. در اینجا او «درد» را معادل هر شکلی از رنج و پریشانی می‌گیرد. این بدان معنا نیست که درد تنها چیزی است که بد است، یااین که تحمیل درد همیشه اشتباه است. گاهی‌اوقات ممکن است لازم باشد درد و رنج را به خودمان یا به دیگران تحمیل کنیم. وقتی به دندانپزشکی می‌رویم، چنین کاری را با خودمان می‌کنیم، و وقتی کودکی را تنبیه می‌کنیم یا مجرمی را زندانی می‌کنیم، این کار را با دیگران می‌کنیم. اما این امر موجه است، زیرا در طولانی‌مدت منجربه رنج کمتری خواهد شد؛ اما درد همچنان به‌خودی‌خود چیز بدی است. برعکس، لذت و شادی خوب است، صرف‌نظر از اینکه چه کسی لذت می‌برد یا شادی می‌کند، اگرچه انجام برخی کارها برای کسب لذت یا شادی ممکن است اشتباه باشد، مثلاً اگر انجام آن کارها به دیگران آسیب برساند.

سینگر معتقد است که اگر بتوانیم از میزان درد و رنج در جهان بکاهیم، باید چنین کاری را انجام دهیم. ضمن اینکه او عقیده دارد که نمی‌توانیم درستی یا نادرستی یک عمل را بدون بررسی تأثیرات آن، کارکردهای آن و آثاری که بر مردم، حیوانات یا سیاره زمین برجا می‌گذارد تعیین کنیم. دیدگاه او شباهت زیادی با سنت‌های دینی و قانون طلایی دارد و البته، چیزی است که انسان‌های اندیشمند می‌توانند مستقل از دین به آن برسند -این ایده که دوست نداری با دیگران کاری را انجام دهی که دوست نداری با خودت انجام دهند. هنگامی‌که می‌گوییم «اگر در آن موقعیت بودم، دوست نداشتم این کار با من انجام شود»، درواقع داریم به پیامدهای آن کار می‌نگریم. ما به‌دنبال این نیستیم که ببینیم آیا آن کار با قانون خاصی مطابقت دارد یا نه. این عصاره چیزی است که می‌توان از مفهوم اخلاق استخراج کرد. اگر ما قادر به همدلی نباشیم – یعنی اینکه بتوانیم خودمان را جای دیگران بگذاریم و احساس کنیم که رنج آن‌ها نیز همانند رنج ماست – استدلال اخلاقی راه به‌جایی نمی‌برد.

یکی دیگر از محورهای اندیشه سینگر این است که ما نه‌فقط بابت کارهایی که انجام می‌دهیم، بلکه بابت کارهایی که می‌توانستیم از آن‌ها جلوگیری کنیم مسئولیم. ما هرگز غریبه‌ای را نمی‌کشیم، اما ممکن است بدانیم که مداخله ما می‌تواند جان بسیاری از غریبه‌ها را در کشوری دور نجات دهد، بااین‌وجود هیچ کاری نمی‌کنیم. بنابراین ما به‌هیچ‌وجه خود را مسئول مرگ این غریبه‌ها نمی‌دانیم. سینگر در جایی از کتاب اشاره می‌کند که ما تمایل داریم فرض کنیم اگر مردم به دیگران آسیب نمی‌زنند، به وعده‌های خود عمل می‌کنند، دروغ نمی‌گویند یا تقلب نمی‌کنند، از فرزندان و والدین سالخورده خود نگهداری می‌کنند، و شاید کمی به اعضای نیازمند جامعه محلی خود کمک می‌کنند، آن‌ها خوب عمل کرده‌اند.

اگر پس از تأمین نیازهای خود و وابستگان‌مان پولی برایمان باقی بماند، ما می‌توانیم آن را هر طورکه دل‌مان می‌خواهد خرج کنیم. کمک مالی به غریبه‌ها، به‌ویژه کسانی که در خارج از جامعه ما قرار دارند ممکن است خوب باشد، ولی ما آن را کاری نمی‌دانیم که «باید» انجام دهیم. او از ما دعوت می‌کند که درباره این واقعیت بیندیشیم که مبلغی که با آن یک وعده غذایی را در یک رستوران خوب می‌خریم، برای ارائه مراقبت‌های بهداشتی اساسی به چندین کودک که درصورت فقدان آن مراقبت‌ها ممکن است براثر بیماری‌های قابل‌پیشگیری بمیرند کافی است. بنابراین ما هم باید عواقب کارهایی را که انجام می‌دهیم بپذیریم، و هم عواقب کارهایی را که قصدی برای انجام‌شان نداریم.

تفاوت فایده گرایی بنتام با فایده گرایی سینگر / تلاش برای کاستن از رنج و مرارت بر روی زمین

فایده‌گرایی به مثابه تعیین درست یا نادرست بودن چیزها

فایده‌گرایی چه جایگاهی در اندیشه مولف اثر دارد؟

به‌طورکلی فایده‌گرایی عبارت است از تعیین درست یا نادرست بودن چیزها با نگریستن به پیامدهایشان. فایده‌گرایان کلاسیک یک عمل را درصورتی درست می‌دانند که در قیاس با هر عمل دیگری، به همان اندازه یا بیشتر باعث خوشبختی افزون‌ترِ همه افراد تحت‌تأثیر آن شود، و اگر چنین نباشد آن را اشتباه می‌دانند. دو شرط برای این گزاره ضروری است: «خوشبختی افزون‌تر» در اینجا به معنای خوشبختی خالص است، پس از کسر هرگونه رنج یا فلاکتی که ممکن است از آن عمل ناشی شود؛ و اگر دو عملِ مختلف در ایجاد بیشترین میزان خوشبختی باهم برابر باشند، هرکدام که درست است ترجیح دارد.

طرز تفکری که سینگر در کتاب مطرح می‌کند، شکلی از فایده‌گرایی است، اما نه نسخه‌ای از فایده‌گرایی که فایده‌گرایانی همچون جرمی بنتام، جان استوارت میل و هنری سیجویک از آن دفاع می‌کنند. آن‌ها معتقد بودند که ما باید همیشه کاری را انجام دهیم که لذت یا شادی را به حداکثر و درد و ناراحتی را به حداقل می‌رساند. این «فایده‌گرایی لذت‌گرا» است-اصطلاح «لذت‌گرا» از معادل یونانی واژه لذت می‌آید. در مقابل، دیدگاهی که سینگر به آن رسیده، به‌عنوان «فایده‌گرایی ترجیحی» (preference utilitarianism) شناخته می‌شود، زیرا مقرر می‌دارد که ما باید کاری را انجام دهیم که با درنظر گرفتن همه جوانب، ترجیحات افراد تحت‌تأثیر را تحقق می‌بخشد.

موضع فایده‌گرایانه ترجیحی، حداقلی است، این نخستین گامی است که با جهان‌شمول ساختن تصمیمات منفعت‌طلبانه خویش به آن می‌رسیم. اگر بخواهیم اخلاقی بیندیشیم نمی‌توانیم از برداشتن این گام خودداری کنیم. برای فراتر رفتن از ایده فایده‌گرایی ترجیحی، ما به چیزهای بیشتری نیاز داریم. ما نمی‌توانیم فقط به شهودهای خود متکی باشیم، حتی شهودهایی که به‌شکل گسترده‌ای در بین ما مشترک‌اند، زیرا آن‌ها می‌توانند نتیجه میراث تعاملی ما باشند، بنابراین احتمالاً راهنمای قابل‌اعتمادی برای نشان دادن آنچه درست است نیستند.

برای مثال، مردم ترجیحات بسیار نیرومندی را برای برنده شدن در بخت‌آزمایی دارند، گرچه پژوهشگران نشان داده‌اند که کسانی که در بخت‌آزمایی‌های بزرگ برنده می‌شوند پس از فروکش کردن شادی اولیه، به‌شکل چشم‌گیری خوشبخت‌تر از قبل نیستند. آیا بااین‌وجود، خوب است که آن‌ها به آنچه می‌خواستند رسیدند؟ در مواجهه با چنین مواردی، فایده‌گرایان ترجیحی به‌احتمال‌زیاد فرض را بر این می‌گذارند که مردم اغلب ترجیحات خود را براساس اطلاعات نادرست، درمورد اینکه چه چیزی برای ارضای اولویت‌هایشان مهم‌تر است شکل می‌دهند.

فایده‌گرایان ترجیحی ممکن است بگویند که ترجیحاتی که باید به‌حساب آورده شوند آن‌هایی‌اند که اگر ما اطلاعات کاملی می‌داشتیم و در وضعیت ذهنی آرام به‌سر می‌بردیم و شفاف می‌اندیشیدیم، آن‌ها را برمی‌گزیدیم. در سوی دیگر، فایده‌گرایان لذت‌گرا خواهند گفت که آگاهی از این واقعیت که برآورده شدن بسیاری از ترجیحات‌مان برای ما شادی و خوشبختی نمی‌آورد نشان می‌دهد که این خوشبختی است که ما واقعاً برایش ارزش قائلیم، نه برآورده شدن ترجیحات‌مان. فایده‌گرایان ترجیحی ممکن است به این نکته این‌گونه پاسخ دهند که یک شاعر بالقوه ممکن است زندگی‌ای با شادی کمتر را انتخاب کند، اگر فکر می‌کند که این کار وی را قادر می‌سازد که اشعار ماندگارتری بسراید.

این کتاب را می‌توان تلاشی برای نشان دادن این دانست که چگونه یک فایده‌گرای ترجیحی که تناقضی در استدلال‌هایش وجود ندارد می‌تواند برخی مشکلات بحث‌برانگیز را حل کند. به‌طورکلی، ایده‌گرایی ترجیحی یک نظریه اخلاقی سرراست است که به کمترین پیش‌فرض‌های متافیزیکی نیاز دارد. همه ما می‌دانیم که ترجیحات چه هستند، درحالی‌که مدعاهایی که می‌گویند چیزی ازنظر اخلاقی اشتباه است، یا یک حق طبیعی را نقض می‌کند، یا با کرامت انسانی مغایرت دارد، دست به دامان مفاهیم کمتر ملموسی می‌شوند که ارزیابی حقانیت و درستی آن‌ها دشوار است.

هرچه بیشتر فضیلت را تمرین کنیم، احتمال فضیلت‌مند شدن مان بیشتر می‌شود

از نظر نویسنده، چگونه می‌توانیم اخلاق را به زندگی خود وارد کنیم؟

سینگر عقیده دارد که ما با تمرین فضیلت، بافضیلت می‌شویم، تقریباً به همان شکلی که با نواختن چنگ، نوازنده چنگ می‌شویم. او به جمله‌ای از ارسطو ارجاع می‌دهد که می‌گوید: «هرچه بیشتر فضیلت را تمرین کنیم، به هر دلیلی که می‌خواهد باشد، احتمال اینکه از درون نیز فضیلت‌مند شویم بیشتر می‌شود». اخلاق در جای‌جای زندگی روزمره ما حضور دارد. اخلاق در ورای بسیاری از انتخاب‌های ما نهفته است، چه شخصی باشند یا سیاسی یا تلفیقی از این دو. اما اخلاق فقط گه‌گاه و غالباً به شیوه‌ای مبهم و رازآلود به زندگی آگاهانه ما نفوذ می‌کند. اگر می‌خواهیم انتخاب‌های نهایی را به‌درستی انجام دهیم، ابتدا باید از پیامدهای اخلاقی شیوه زندگی‌مان آگاه‌تر شویم. تنها دراین‌صورت است که می‌توان اخلاق را به بخشی آگاهانه‌تر و همسازتر با زندگی روزمره بدل کرد.

216216 

کد خبر 2080815

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار