جنگ یکی از بخشهای جدایی ناپذیر از زندگی بشر است. میبینید که در دنیای معاصر، روزگاری که این همه سخن از انسانیت و ارتباط ملل و سازمانها و نهادهای بینالمللی زده میشود، وضع جنگهای موجود در دنیا با گذشته تفاوتی نکرده است. گیر اصلی جنگ، در موقعیتهای جغرافیایی و شکل گیری ملیتها، امکانات اقتصادی، مناسبات شهر و روستا و رقابت در مسائل دیگر است که دشمنی و عناد و تصرف و تصاحب را در اقوام زنده میکند.
بسته به توانایی نظامی شما، دیگران در مقابل شما آرام میمانند یا به شما حمله میکنند. دستِکم در دنیای قدیم چنین است و فکر نمیکنم در دنیای جدید هم فرقی کرده باشد. انسان، موجودی متخاصم است و این وجهی ثابت در او است. از سوی دیگر ساکنان فلات ایران، میان چندین قوم جنگجو و متخاصم در شراق و غرب بودهاند. در شرق با اقوام مختلف که فردوسی از آن سرزمین با عنوان «توران» یاد میکند و در غرب ایران، از یونانیان گرفته تا رومیان و سپس اعراب. در این میان، مفهوم ایران و انیران شکل گرفته است. متأسفانه ایران، موقعیت اقتصادی و جغرافیای چندان قوی خوبی ندارد، بنابر این دائما در معرض جنگ تهاجمی از ناحیه دیگران بوده است؛ در حالی که اصلا و ابدا جنگ را یعنی تهاجم به دیگر اقوام را دوست نداشته است. این هم البته قاعده کلی نیست و همیشه ممکن است استثناهایی داشته باشد. بیفزایم، اینکه اقوام دیگر آمدهاند، با ایرانیها درآمیختهاند و روحیه جنگی و تهاجمی را در برخی از ادوار میان آنها آوردهاند، امر دیگری است.
توجه داشته باشید وقتی سخن از جنگ میزنیم، یکبار بحث حمله به دیگران است که ایرانی به طور غالب این را دوست ندارد، و بار دیگر دفاع در مقابل تهاجم دیگران. هر انسانی دفاع را واجب جنگی خود میداند، اما حمله و تهاجم از ناحیه جنس ایرانی کمتر بوده و بیشتر مورد تهاجم قرار گرفته است. وصف ایرانی در طول تاریخ، به سیاستمداری است و این روحیه او بر روحیه جنگی او غلبه داشته است. به نظر بنده این طور میرسد، اما هر بار لازم بوده، در کنار امیران خود، برابر تهاجم دیگران ایستاده است. شاه عباس با کمک همین مردم انیران را در شرق و غرب و حتی جنوب ایران -پرتغالی ها- شکست دارد؛ چنان که نادر. اینکه ایرانی چه قدر توانایی داشته، در دورههای مختلف، متفاوت است.
حالت دو وجهی جنگ
جنگ حالت دوجهی دارد. از یک طرف گریزی از آن نیست، و این یعنی این که در شرایطی شما باید روحیه جنگی و به معنای واقعی دفاعی را تقویت کنید تا بتوانید از شرف و آزادی و حیثیت خود دفاع کنید، چون مهاجمانی هستند که بی شرفاند و در پی تصرف دارایی شما و نابودنکردن سرزمین و به تعبیر قرآن حرث و نسل هستند. از سوی دیگر، باید در عمق جنگ، به جنبههای منفی آن توجه داشت. اولا حقوق جنگ را نگاه داشت. تا وقتی میشود با آرامش و البته بدون از دستدادن حیثیت و شرف، به اهداف رسید، باید از جنگ پرهیز کرد، اما اگر راهی نبود، مسیر تا شهادت باز است. ثانیا وقتی جنگ رخ میدهد و یک ضرورت میشود، تا حد ممکن حقوق و اخلاق را در آن حفظ کرد. قرآن توصیه میکند «و لایجرمنّکم شنآن قوم علی أن لا تعدلوا» رفتار زشت دیگران نباید شما را از حد اعتدال خارج کند. یک قوم سرزنده، قومی است که برای هر شرایطی آماده باشد و بالاتر از آن، فرهختگی خود را برای رعایت اعتدال و میانه روی حفظ کند. برای از بینبردن آسیبهای اجتماعی و اقتصادی آن که به ضرورت پیش خواهد آمد، باید چارهها اندیشید و این جز با تعهد همراه با تخصص و بیداری و پویایی امکانپذیر نیست. جنگ فی حد نفسه خسارت زاست، و باید تلاش کرد تا از دامنه آن کاست تا دامنه آسیبها کمتر باشد. این به عقل و درایت مدیران جامعه باز میگردد.
علت همگرایی همه ایرانیان علیه حمله اخیر اسرائیل به ایران
تردیدی نیست که وقتی پای ایران، سرزمین ایران و ایرانی در میان باشد، همه آنان که عرق وطن دارند، در مقابل تجاوز و تهاجم وحشیانه، استوار میایستند. به نظر بنده، درک گروههایی که اشاره میکنید، این است که امروز و در این جنگ، اساس ایران هدف تهاجم دشمنی عنود قرار گرفته است؛ آن هم توسط موجود کثیفی که آدمکشی و کودککشی و جنگ، حرفه او شده و در طول دو سال گذشته، بیش از پنجاه هزار نفر از مردم و زن و کودک و پیر را کشته و خم به ابرو نیاورده است. نتانیاهو را فقط با هیتلر و صدام میشود مقایسه کرد. کدام ایرانی است که با دیدن این وضع که بمبها روی سر مردم و زن ایرانی میبارد، آرام بماند و سکوت کند؟ خواسته ایران چنان که مسئولان گفتهاند این است که دشمن حملاتش را متوقف کنند تا بشود در فضای آرام مذاکره کرد. در این که آنها جنگ را شروع کردهاند، هیچ انسان آزادهای در این تردید ندارد، چنان که آنها برخلاف قوانین بینالمللی تجاوز کردهاند و این را همه عالم میدانند. مظلومیت ایران، سبب اتحاد اقوام مختلف و همه کسانی شده است که حتی به رغم دلخوریهایی که دارند، امروز پای ایران بایستند.
* منتشر شده در سایت انتخاب
نظر شما