فرمانده‌ای که خود را شاگرد احمد متوسلیان می‌دانست

دستواره در جریان مقابله با گروه‌های مسلح در مناطق غربی، به‌ویژه شهر مریوان، به همراه نیروهایی چون احمد متوسلیان و رضا چراغی فعالیت کرد. پس از آزادسازی مریوان و به‌دلیل تعطیلی نهادهای خدماتی در این شهر، نیروهای سپاه به دستور متوسلیان در اداره نهادهایی نظیر شهرداری و رادیو و تلویزیون مشارکت داشتند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، سید محمدرضا دستواره، در نخستین روز بهمن‌ماه سال ۱۳۳۸، در یکی از مناطق کم‌برخوردار جنوب تهران، موسوم به گود مرادی، به دنیا آمد. خانواده او ازجمله خانواده‌های مذهبی ساکن در این محله بودند. پدرش سیدنقی و مادرش قدسی میراسماعیلی نام داشتند. براساس آن‌چه خانواده‌اش نقل کرده‌اند، زمان تولد او با ایام ماه شعبان مقارن بود.

او دوران ابتدایی را در مدرسه «باغ آذری» گذراند و تا اخذ مدرک دیپلم در رشته علوم انسانی به تحصیل ادامه داد. عملکرد تحصیلی‌اش در سال‌های مدرسه رضایت‌بخش بود و به گفته اطرافیان، از حافظه قوی و دقت بالا برخوردار بود. علایق مذهبی در سنین پایین در رفتار او مشهود بود؛ مشارکت در مراسم قرائت قرآن و توصیه به رعایت احکام دینی ازجمله رفتارهایی بود که اطرافیان به آن اشاره کردند.

با آغاز اعتراضات مردمی علیه حکومت پهلوی، دستواره در فعالیت‌های انقلابی شرکت داشت. او در سال ۱۳۵۷، در حالی که در سال پایانی دبیرستان تحصیل می‌کرد، در تظاهرات خیابانی و برنامه‌های اعتراضی فعال بود و دیگران را نیز به حضور در این تجمعات ترغیب می‌کرد. در تاریخ ۱۴ آبان‌ماه همان سال، طی یکی از تجمعات در دانشگاه تهران، بازداشت و پس از مدتی از زندان آزاد شد.

پس از ورود امام خمینی به کشور، در مراسم استقبال از امام در میدان آزادی مشارکت کرد و مسئولیت بخشی از تأمین امنیت را برعهده گرفت. پس از پیروزی انقلاب، به عضویت کمیته‌های انقلاب اسلامی درآمد و مدتی در ماموریت‌های انتظامی مشغول به فعالیت شد. سپس به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و با شروع ناآرامی‌ها در غرب کشور، داوطلبانه به کردستان اعزام شد.

دستواره در جریان مقابله با گروه‌های مسلح در مناطق غربی، به‌ویژه شهر مریوان، به همراه نیروهایی چون احمد متوسلیان و رضا چراغی فعالیت کرد. پس از آزادسازی مریوان و به‌ دلیل تعطیلی نهادهای خدماتی در این شهر، نیروهای سپاه به دستور متوسلیان در اداره نهادهایی نظیر شهرداری و رادیو و تلویزیون مشارکت داشتند. در همین دوران، ارتباط نزدیکی میان او و احمد متوسلیان شکل گرفت؛ ارتباطی که خود دستواره از آن به‌ عنوان رابطه «استاد و شاگرد» یاد کرده است.

با دستور تشکیل تیپ محمد رسول‌الله، دستواره نیز به همراه دیگر نیروها از مریوان به جنوب کشور منتقل شد. به دلیل توانمندی در سازمان‌دهی و جذب نیرو، مسئولیت واحد پرسنلی تیپ به او واگذار شد. با این حال، با درخواست شخصی، مجوز حضور در عملیات‌های رزمی را نیز دریافت کرد و در میدان‌های نبرد حضور مستقیم داشت.

در ادامه، در جریان تجاوز ارتش اسرائیل به جنوب لبنان، به همراه گروهی از نیروهای سپاه به این منطقه اعزام شد. پس از بازگشت، به‌ عنوان فرمانده تیپ سوم ابوذر منصوب شد و تا پیش از عملیات خیبر در همین مسئولیت باقی ماند. در عملیات خیبر، پس از شهادت محمدابراهیم همت، مسئولیت قائم‌مقامی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله به او واگذار شد.

در عملیات والفجر ۸ و در مناطق عملیاتی جنوب کشور، ازجمله محور جاده الام‌القصر در منطقه فاو، نقش فعالی در فرماندهی میدانی داشت. اطرافیانش از قدرت تحلیل و تصمیم‌گیری او در شرایط بحرانی به‌ عنوان یکی از ویژگی‌های قابل‌توجهش یاد کرده‌اند.

در تیرماه ۱۳۶۵، برادر کوچک‌ترش، حسین، در جریان عملیات کربلای ۱ به شهادت رسید. دستواره برای شرکت در مراسم تشییع به تهران بازگشت، اما پس از سه روز مجددا به منطقه عملیاتی بازگشت. نقل شده است که هنگام ترک تهران، خطاب به خانواده‌اش گفته بود: کنار قبر حسین، جایی برای من نگه دارید.

چند روز پس از بازگشت به جبهه، در جریان آزادسازی شهر مهران، در محور عملیاتی قلاویزان، سید محمدرضا دستواره جان خود را از دست داد. پیکر او در همان محلی به خاک سپرده شد که پیش‌تر در کنار برادرش حسین آماده شده بود. تاریخ شهادت او ۱۳ تیر ۱۳۶۵ ثبت شده است.

بخشی از زندگی او و خاطرات مرتبط با فعالیت‌های نظامی‌اش در کتاب «قصه ما همین بود» به تالیف گلعلی بابایی گردآوری شده و از سوی انتشارات ۲۷ بعثت منتشر شده است. این اثر مبتنی بر نوارهای صوتی است که خود دستواره پیش از شهادتش ضبط کرده بود. در این کتاب، روایت‌هایی درباره ارتباط او با فرماندهان سپاه، حضور در ماموریت‌های غرب کشور، مشارکت در عملیات‌های جنوب و فضای خانوادگی‌اش ارائه شده است.

در بخشی از این کتاب، مادرش از روزی روایت می‌کند که پسرش از اندیمشک به تهران آمد و خبر شهادت حسین را به او داد. او را به معراج شهدا برد، صورت حسین را به مادر نشان داد، وضو گرفت و قرآن خواند. سپس هنگام تدفین، دستش را روی قبر کناری گذاشت و جمله‌ای گفت که به‌زودی محقق شد: «شهید بعدی همین‌جاست.»

وصیت‌نامه سیدمحمدرضا دستواره نیز به‌جامانده است. در بخشی از آن آمده است: «… از تمام مردم می‌خواهم پشتیبانی از امام امت را ادامه دهند. خط امام، همان خط انبیاست و ما موظف به پیروی از آن هستیم. من در این دنیا چیزی برای خود نگذاشته‌ام و آن‌چه هست در اختیار همسرم قرار گیرد. مبلغی حدود پانزده‌هزار تومان بابت رد مظالم در نظر گرفته‌ام. از همه اطرافیان، خانواده، دوستان و هم‌رزمانم طلب حلالیت دارم…»

او در بخش دیگری از وصیت‌نامه‌اش، ضمن اشاره به نقش رزمندگان در دفاع از کشور، می‌نویسد: «در این عمر کوتاه نتوانستم بهره‌ای از جهاد فی‌سبیل‌الله ببرم اما همواره خود را خدمت‌گزار رزمندگان می‌دانستم.»

دستواره ازجمله فرماندهانی بود که در فاصله‌ای کوتاه، در چند مسئولیت کلیدی حضور یافت و تجربه جنگ در جبهه‌های غرب و جنوب کشور را با هم داشت. روایت‌هایی از دوستان دوران کودکی او، ازجمله رضا چراغی، نشان می‌دهد که روابط نزدیک و ماندگاری در زندگی‌اش نقش داشته‌اند. چراغی نیز بعدها فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله شد و در سال ۱۳۶۲ به شهادت رسید.

نام محمدرضا دستواره امروز در کنار دیگر فرماندهان شناخته‌شده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله ثبت شده است؛ مجموعه‌ای که بخش مهمی از تاریخ جنگ ایران و عراق و تحولات نظامی دهه ۶۰ را رقم زدند.

منابع:

_قصه ما همین بود، گلعلی بابایی، انتشارات ۲۷ بعثت

_دستواره سخن می‌گوید، سید حسن شکری، انتشارات ۲۷ بعثت

۲۵۹

کد خبر 2085761

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار