شجاعت زیستن / معنا ما را فرا می‌خواند

کتاب «روح جهان» اثر فیلسوف بریتانیایی، راجر اسکروتن، نقدی است بنیادین بر جهان‌بینی مدرن که با تقدس‌زدایی و انکار معنا، چهره انسانی عالم را مخدوش کرده است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از سرویس دین و اندیشه ایبنا، الهه شمس با بررسی کتاب روح جهان راجر اسکروتن نوشت: در زمانه‌ای که گفتمان‌های غالب علمی و فرهنگی، جهان را به مثابه ماشینی بی‌هدف و انسان را محصول فرایندهای کور مادی معرفی می‌کنند، فلسفه چگونه می‌تواند از امر مقدس، معنا و جایگاه منحصربه‌فرد انسان دفاع کند؟ این پرسش، شالوده کتاب «روح جهان» (The Soul of the World)، اثر فیلسوف فقید بریتانیایی، راجر اسکروتن را می‌سازد.

این کتاب که ترجمه فارسی آن به قلم میترا سرحدی اخیراً (۱۴۰۴) از سوی انتشارات طرح نو به بازار عرضه شده، تلاشی است جسورانه برای بازپس‌گیری قلمروهای از دست رفته روح در برابر سلطه ماده‌گرایی و علم‌زدگی. اسکروتن در این اثر، که می‌توان آن را عصارهه دغدغه‌های دیرینهه فلسفی او دانست، استدلال می‌کند که بی‌اعتنایی به «روح جهان» نه تنها عالم را از معنا تهی می‌کند، بلکه اساسی‌ترین ستون‌های تجربه انسانی، یعنی آزادی، مسئولیت و روابط بینافردی را نیز در هم می‌شکند.

از نظم طبیعت تا زیست‌جهان

منطق مواجهه «من-تو» نقطه عزیمت اسکروتن در «روح جهان» ایجاد تمایزی بنیادین میان دو شیوه نگرش به واقعیت است: نظم طبیعت (the order of nature) و زیست‌جهان (the Lebenswelt). نظم طبیعت، همان دنیایی است که علم تجربی توصیفش می‌کند؛ جهانی متشکل از علت‌ها، قوانین فیزیکی و فرایندهای مادی که در آن جایی برای مفاهیمی چون «معنا»، «هدف» یا «ارزش» وجود ندارد. این جهان، به تعبیر اسکروتن، «بی‌چهره» است و انسان در آن تنها ابژه‌ای است در میان دیگر ابژه‌ها.

اما انسان‌ها صرفاً در نظم طبیعت زندگی نمی‌کنند. ما در «زیست‌جهان» سکونت داریم؛ دنیایی که از طریق آگاهی اول‌شخص و روابط متقابل ساخته می‌شود. این جهان، برخلاف نظم طبیعت، واجد چهره‌ها، آهنگ‌ها، معناها و دلایل است. فهم این جهان نه با ابزارهای علم تجربی، که از رهگذر مفاهیم اخلاقی، زیبایی‌شناختی و کارکردی ممکن می‌شود که در بده‌بستان‌های روزمرهه ما شکل می‌گیرند. محور اصلی این زیست‌جهان، مواجهه «من-تو» است؛ مفهومی که اسکروتن آن را با وام‌گیری از متفکرانی چون مارتین بوبر و امانوئل لویناس بسط می‌دهد.

در مواجهه «من-تو»، طرفین نه همچون دو ابژه قابل تحلیل، بلکه به مثابه دو سوژه آزاد و خودآگاه با یکدیگر روبرو می‌شوند. این رابطه، بر پایه گشودگی به پرسش بنیادین «چرا؟» استوار است و در آن، مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی معنا می‌یابد. اسکروتن استدلال می‌کند که تمام ویژگی‌های ظریف و معنادار انسانی—از عشق و دوستی گرفته تا احساس شرم و تعهد—تنها در این چارچوب قابل درک‌اند. چهره انسان، نماد اعلای این مواجهه است؛ چهره نه یک پدیده صرفاً فیزیولوژیک، بلکه تجلیگاه آزادی، خودآگاهی و دعوت به یک رابطه متقابل است. وقتی به چهره‌ای می‌نگریم، با یک «تو» ی دیگر مواجه می‌شویم و این تجربه، بنیان اخلاق و معنای انسانی است.

 شجاعت زیستن / معنا ما را فرا می‌خواند

تقدس‌زدایی و گریز از چشم داور

اسکروتن بر این باور است که فرهنگ مدرن، به‌ویژه در شکل بی‌خدایانه و علم‌زده‌اش، تلاشی نظام‌مند برای فرار از این مواجهه و تخریب زیست‌جهان است. انگیزه اصلی این گریز، فرار از «چشم داور» است. مواجهه با یک «تو»، چه در قالب یک انسان دیگر و چه در هیئت امر مقدس یا خداوند، ما را در جایگاه پاسخگویی قرار می‌دهد. این نگاه، ما را به مسئولیت اعمالمان فرامی‌خواند و آزادی ما را با تعهد گره می‌زند.

فرهنگ بی‌خدایی، با انکار وجود هرگونه نگاه متعالی و فروکاستن انسان به یک ارگانیسم پیچیده، سعی در محو کردن این چشم داور دارد. این فرایند با «بی‌چهره کردن» جهان صورت می‌گیرد. هنر مدرنیستی که چهره را مخدوش می‌کند، معماری‌ای که فاقد روح و حس مکان است، و فرهنگ مصرف‌گرایی که همه‌چیز را به کالایی قابل استفاده و دور انداختنی تقلیل می‌دهد، همگی در خدمت این پروژه قرار دارند. نتیجه، جهانی است که در آن «بی‌حرمتی» به یک عادت بدل شده و انسان‌ها از تجربه امر مقدس (the sacred) و متعالی (the transcendental) محروم مانده‌اند. این امر مقدس، به باور اسکروتن، یک «حضور واقعی» در جهان است که از طریق آن، ما به درک عمیق‌تری از خود و جایگاهمان دست می‌یابیم. با از میان بردن آن، ما نه تنها خدا را، بلکه خودمان را نیز از دست می‌دهیم.

راجر اسکروتن؛ فیلسوفی در میانه سنت و مدرنیته

برای درک عمق کتاب، باید با جهان فکری نویسنده‌اش آشنا بود. سِر راجر اسکروتن (۱۹۴۴-۲۰۲۰) فیلسوف، نویسنده و روشنفکر محافظه‌کار بریتانیایی بود که آثارش گستره وسیعی از فلسفه سیاسی و زیبایی‌شناسی تا نقد فرهنگی را در بر می‌گرفت. او که عضو پیوسته آکادمی بریتانیا و استاد مدعو در دانشگاه‌های آکسفورد و واشنگتن بود، همواره به عنوان یک منتقد سرسخت جریانات فکری چپ نو، مارکسیسم و ساختارگرایی شناخته می‌شد. کتاب مشهور او، «متفکران چپ نو» (۱۹۸۶) که بعدها با عنوان «احمق‌ها، کلاهبرداران و آتش‌افروزان» (۲۰۱۵) بازنشر شد، نقدی بنیادین بر اندیشمندانی چون لاکان، دلوز و هابسبام وارد می‌کند.

اسکروتن از مخالفان جدی علم‌زدگی (Scientism) بود و باور داشت علم تجربی، هرچند در قلمرو خود ارزشمند است، اما توانایی پاسخ به پرسش‌های بنیادین انسانی درباره معنا، ارزش و زیبایی را ندارد. او در کتاب «درباره طبیعت انسانی» (۲۰۱۷، انتشارات دانشگاه پرینستون)، که می‌توان آن را پیش‌درآمدی بر «روح جهان» دانست، استدلال می‌کند که علوم انسانی راهنمای ما برای تفسیر جنبه‌های ظریف تجربه بشری هستند. موضع انتقادی او نسبت به فمینیسم رادیکال نیز از همین نگاه نشأت می‌گرفت؛ او معتقد بود این نگرش‌ها با سیاسی کردن روابط جنسی، همراهی طبیعی و دوسویه میان زن و مرد را مختل می‌کنند. اسکروتن فیلسوفی بود که شجاعانه در برابر جریان‌های روشنفکری غالب زمانه‌اش ایستاد و کوشید تا از ارزش‌های سنتی، دین و فرهنگ والا در برابر آنچه «فرهنگ انکار» می‌نامید، دفاع کند.

در نهایت، «روح جهان» بیش از آنکه یک رساله الهیاتی باشد، یک فراخوان فلسفی برای بازاندیشی در شیوه‌های نگریستن به جهان و خودمان است. اسکروتن از ما می‌خواهد که از زندان تنگ نظم طبیعی بگریزیم و شجاعت زیستن در زیست‌جهانی را داشته باشیم که در آن، چهره‌ها به ما می‌نگرند، معنا ما را فرامی‌خواند و روح جهان در انتظار مواجهه با ماست. این کتاب، چه با آن موافق باشیم و چه مخالف، اثری است که خواننده را به تفکری عمیق درباره شکننده‌ترین و در عین حال ارزشمندترین جنبه‌های وجود انسان وامی‌دارد.

216216

کد خبر 2090655

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =