به گزارش خبرآنلاین، «شرح اسم» کتابی است درباره زندگی آیتالله خامنهای، از تبار و تولد تا سالهای کودکی و نوجوانی؛ و کارنامهای است مختصر از آغازین کنشهای سیاسی اجتماعی مقام معظم رهبری تا پیروزی انقلاب اسلامی.
در مقدمه کتاب آمده است: «...بیتردید نمیتوان این پژوهش را فاقد دشواریهای خاص دانست؛ از کمبود منابع گرفته، تا امساک برخی مراکز دستاندرکار، و پریشانی و پراکندگی اسناد موجود، موجب شد که با مرارت فراوان هر برگی از جایی گردآوری شود، و شد. اخلاق حرفهای ایجاب میکرد که موقعیت کنونی حضرت آیتالله خامنهای بر این کار سایه نیفکند و این پژوهش با دیگر تحقیقهای علمی، در روش، جملات، عبارات و تعبیرات همسان باشد. بر این باور هستیم که در این امر موفق بودهایم. گرچه اسناد استفادهشده قادر نیست تمامی زوایای پیدا و پنهان زندگی شخصی و مبارزاتی ایشان را روشن سازد؛ اما مصداق بیان «سرّی» است در «حدیث دیگران». پژوهش درباره افراد و رویدادهایی که کنشگران آن در قید حیات هستند، این امتیاز را دارد که به سرعت در بوته نقد و بررسی و تکمیل و تصحیح قرار گیرد. بیگمان مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی از هر نقد و نظر و بررسی درباره این اثر استقبال میکند. زندگینامهنویسی تفصیلی گرچه یکی از زیرشاخههای تاریخنگاری به شمار میآید، اما استعداد بهرهمندی از سلیقههای ادبی را نیز دارد؛ چنانکه هدایتالله بهبودی توانسته است سبک نگارش لطیف و جذاب خود را در خدمت یک پژوهش عالمانه و مستند قرار دهد، که امید است مقبول طبع اهل نظر افتد.»
کتاب «شرح اسم» با این سرفصلها همراه است: «خاندان، تولد، کودکی، حوزه علمیه مشهد، حوزه علمیه قم، آشنایی با امام خمینی (ره)، آغاز مبارزه، زندان اول، بازگشت به قم، زندان دوم، بازگشت به مشهد، فرزند صلبی و کتبی، زندان سوم، تنگنای زیستن، نوشتن و گفتن، جست سیاسی، زندان چهارم، زندان پنجم، فلاتی میان دو زندان، زندان ششم، فلاتی میان زندان و تبعید، تبعید و تا پیروزی.»
بنابراین گزارش، این کتاب 600 صفحهای در روز نخست عرضه با استقبال بسیار خوبی همراه شد اما بعدازظهر روز اول نمایشگاه، این کتاب دیگر عرضه نشد. براساس اطلاع خبرنگار مهر، ناشر به دلیل بررسیهای بیشتر، فعلاً از عرضه کتاب در نمایشگاه خودداری کرده است. به گونهای که بعدازظهر دیروز بر سر در موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی برگهای نصب شده بود که روی آن نوشته بودند: «به علت اتمام کتاب «شرح اسم» شنبه مراجعه کنید.»
علاقمندان برای تهیه این کتاب به راهروی 28 نمایشگاه غرفه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی مراجعه کنند.
در بخشی از این کتاب که مربوط به روزهای زندان رفتن رهبر معظم انقلاب در دوران طاغوت است می خوانیم:
« شنیده شده بود که ریش روحانیون را در زندان میتراشند. از بیرجند که راه افتاده بودند این فکر رهایش نمیکرد گاه موهای نه چندان پرپشت خود را میکشید تا به دردی که با کشاندن تیغ بر صورتش برمیخواست، عادت کند.«وحشت عظیمی از آن آنچه در بیرجند انتظارش را داشتم و آن عبارت بود از تراشیدن ریش، خشکِ خشک.. منتظرش بودم.»
و آن لحظه از راه رسید و در انباری سابق باز شد. آرایشگر یک گروهبان در چهارچوب در ظاهر شدند. یک صندلی هم با خود آورده بودند. به او اشاره کردند که بیاید و روی صندلی بنشیند. شنیده بود بعضی روحانیون هنگام تراشیدن ریش مقاومت کردهاند. شاید حضور گروهبان برای مقابله با این مقاومت ها بود.«مقاومتی نداشتم و نکردم. آماده بودم. چون می دانستم فایده ای ندارد. دست و پای من را میگیرند و بعد مقداری کتک میزنند و بعد آن کاری که نباید بشود... خواهد شد.»
نشست. منتظر بود دست آرایشگر بالا بیاید و لبه تیغ را روی صورت او مماس کند ناگهان دید آن چه روی صورت او به راه افتاده دستگاه مو زن است. تمام نگرانیها و انتظارهای موحش غیب شان زد. «این قدر خوشحال شده بودم... که بی اختیار با این سلمانی و آن گروهبان مرتب بنا کردم حرف زدن و خندیدن... تعجب میکردند اینها که من چه طور آخوندی هستم که دارند ریشم را کوتاه میکنم و من این قدر خوشحالم...{تمام که شد} به او گفتم استاد این آینه را بده چانه ی خودم را چند سال است ندیدهام... خنده اش گرفت. آینه اش را داد. بنا کردم به صورتم نگاه کردن. دیدم بله؛ آدم مثل این که خودش را درست نمیشناسد.»
... هنگام برگشت آن افسر عبوس آقای خامنه ای را دید و با زبان تمسخر از فاصله ای که دور هم بود صدا بلند کرد:«آشیخ! ریشات را زدند من هم با همان صدای بلند گفتم: بله و با خنده ادامه دادم الحمدالله مدتها بود چانه ام را ندیده بودم که دیدم... احساس کردم من هیچ ناراحتی ندارم. شاید تعجب کرد. دلش می خواست که من ناراحت و متاسف و غمگین بودم که نبودم.»
6060
نظر شما