نمی توانستیم با درخشش فوتبال کره جنوبی و ژاپن در المپیک 2012 لندن سی و شش سال پیش پرتاب نشویم. به المپیک 1976 مونترال. زمانی که آقای فوتبال آسیا بودیم. بالاتر از چشم بادامی ها. بزرگ تر از همسایه ها. با قدهای افراشته. با سرهای بلند. نمی توانستیم آن بعد از ظهر 31 تیر 1355 در ورزشگاه المپیک مونترال را بیاد نیاوریم. آن نتیجه را. ایران 2- لهستان 3. بهترین نمایش تیم ملی. با رهبری حشمت مهاجرانی و اصغر شرفی. با پسران آن سال ها. پسرهایی که کمی پیشتر 4- 3 تیم المپیک فرانسه را شکست داده بودند. میشل هیدالگو روی نیمکت و میشل پلاتینی درون میدان را. پلاتینی که یکی از سه گل فرانسه را درون دروازه منصور رشیدی جای داده بود. پلاتینی که گل های غلامحسین مظلومی (دو گل) و ابراهیم قاسمپور و علیرضا خورشیدی را شمرده بود.
کوبا، لهستان را به تساوی بدون گل وادار ساخته بود. ولی آنها را در اوتاوا با تک گل غلامحسین مظلومی یک صفر شکست داده بودیم. نبرد با لهستانی ها. برای سرگروهی. لهستان که یکی از بهترین های جهان بود. که دو سال پیش در جام جهانی 1974 با ارائه نمایش خارق العاده ای رتبه سوم را به چنگ آورده بود. که آلمان غربی فاتح جام، در خانه با مصیبت و تنها یک گل از چنگشان رهایی یافته بود. کازیمیر گورسکی بزرگ روی نیمکت. یان توماژوفسکی قوی پنجه درون دروازه. همان سنگربانی که یک تنه انگلیس را در استادیوم ویمبلی طی مسابقات مقدماتی جام جهانی حذف کرده بود. کازیمیر دنیا، آندره ی ژارماخ و لاتو در ترکیب اصلی قرار داشتند. با این وصف همه شان برابر پسران ایران به دردسر افتادند. به مخمصه. با سوت آغاز. در همان دقایق آغازین. در دقیقه 6. با سانتر حسن نظری مدافع کناری. با دخالت غلامحسین مظلومی. با ضربه نهایی بغل پای علی پروین. نیمه اول که تمام شد احتمالا بهترین نتیجه تیم ملی در یک نیمه برابر حریفی بزرگ و جهانی رقم خورده بود. ایران یک - لهستان صفر.
استراحت بین دو نیمه بیش از حد طول کشید. به درازا کشیده شد. کشدار. نزدیک به نیم ساعت. یک رکورد. برپایی فصل نهایی مسابقات راه پیمایی بین دو نیمه در پیست استادیوم ورود تیم ها را به تاخیر انداخت. آن چه احتمالا به سود لهستانی ها بود. نیمه دوم با تعویض غیرمنتظرهای آغاز شد. غفور جهانی ا جایگزین مظلومی. تعویض باورنکردنی مهاجرانی. مظلومی فرصت طلب بود و چابک. در حالی که به نظر می رسید جهانی در بهترین حالت برای هافبکهای پشت سرش فضا ایجاد می کرد. لهستانی ها طی شش دقیقه آغازین نیمه دوم، فقط شش دقیقه، با دو ضربه ژارماخ نتیجه را وارونه کردند. اشتباه نصراله عبدالهی و تعلل ناصر حجازی رویای کسب پیروزی را خیلی زود بر باد داد. کازیمیر دینا در دقیقه 76 گل سوم را زد تا جبران فاصله دو گل به آرزویی بدل شود. رویایی دوردست.
ولی بازی تمام نشده بود. ادامه داشت. ما کیسه گل آنها نمی شدیم. نه نمی شدیم. حسن روشن دو دقیقه بعد از گل دینا، آن ضربه را نواخت. یکی از زیباترین گل های تاریخ فوتبال ملی ایران را. برابر دفاعی قلدرماب و مقابل یکی از بزرگترین سنگربانان جهان. گلی هنرمندانه. فراموش نشدنی. با ردوبدل شدن توپ بین اسکندریان، قلیچ خانی و خورشیدی پشت محوطه جریمه. رسیدن توپ به ابراهیم قاسمپور. پاس برای روشن. شوت سر ضرب روشن با نوک پا از پشت محوطه جریمه. شوت مینیاتوری محکم با کاتی که تشخیصش محال بود. در قاب دروازه. درون دروازه توماژوفسکی. با میخکوب کردنش. بی حرکت کردنش. تسلیم کردنش. آن تاريخي ترين گل حسن روشن، از 13 گل ملي اش طي 39 بازي ملي، در خاطره شیفتگان فوتبال ایران می ماند. برای همیشه. ایران 3-2 از لهستان شکست می خورد، ولی احساس پیروزی می کردیم. آمیخته به عزت نفس. راهی مرحله حذفی المپیک شده بودیم.
دو
3 مرداد 1355. ورزشگاه شربروک. جایی حوالی مونترال. با کمتر از شش هزار تماشاگر روی صندلی ها. ایران برابر شوروی. روس های ماشینی. روس های تسخیر ناپذیر. به رهبری والری لوبانوفسکی کبیر. در مصاف اولگ بلوخین یکی از بهترین مهاجمان جهان. در کورس با لئونید بوریاک سریع و مهار نشدنی. نبردی پایاپای. فشرده. تاب آوردن پسران مهاجرانی مقابل روس های گردن کلفت. برابر الکساندر مینایف و ویکتور کولوتف. نیمه نخست رو به پایان بود که توپ روی دروازه ناصر حجازی سانتر شد. سانتر شد و حجازی برای مشت کردن توپ دروازهاش را ترک کرد. ترک کرد و تا لبه محوطه جریمه جلو آمد. جلو آمد و دروازه اش خالی شد. خالی شد و مینایف آن را باز کرد. دقیقه 44. شوروی یک - ایران صفر.
نیمه دوم. عیان شدن قدرت روس ها در تشکیلات المپیک. وقاحت کم نظیر برگزارکنندگان. نقض قوانین. ورود ولادیمیر ورمیف جای لئونید نازارنکو در دقیقه 63 . ورمیف که در دیدار قبل برابر کره شمالی اخراج شده بود اجازه ورود به میدان را نداشت. بی اعتنایی مقامات به فریادهای حسین صدقیانی سرپرست تیم. برباد رفتن شعارهای آماتوریسم پاک المپیکی. تکرار قصه بریدن سر. تکرار حدیث قربانی کردن. دقیقه 67. یک سانتر دیگر درون محوطه جریمه. بیرون نیامدن حجازی. ضربه سر ژیا گینتسف از فاصله دومتری. شوروی 2 - ایران صفر. مظلومی 9 دقیقه به پایان بازی درون محوطه جریمه شوروی سرنگون شد و ولاسکوئز داور کلمبیایی نقطه پنالتی را نشان داد. پرویز قلیچ خانی دروازه را باز کرد، ولی روسهای آهنین گل تساوی بخش را نمی خوردند. راهی مرحله بعد می شدند... پایان راه المپیکی فوتبال ایران. پایان قصه شیرین.
سه
المپیک مونترال، المپیک ناکامی کاروان پرامیدی بود. سیاهه کشتی گیران، چشم و چراغ کاروان یک بیک حذف شده بودند: سبحان روحی، حبیب فتاحی، رمضان خدر، محسن فره وشی، محمد رضا نوایی، محمد حسن محبی، علیرضا سلیمانی، رضا سوخته سرایی و مسلم اسکندر فیلابی. مسافران کاروان دراز با دست های خالی باز می گشتند. همه جز دو نفر. یکی در وزنه برداری با محمد نصیری و یکی در کشتی با محمد برزگر. بی آن که برق هیچ یک مدال ها طلا باشد. ولی برنده بی مدال، تیم ملی فوتبال ایران بود. فاتح دست خالی ما بودیم. نماینده شایسته آسیا بود... مونترال 1976 پایان درخشش المپیکی فوتبال ایران بشمار می رفت. تیمی که تا سی و شش سال بعد راهی به المپیک ها نمی یافت. راه نمی یافت و دل می بست به چهار سال بعدتر. به چهل سال پس از مونترال. راه دلدادگی را آموخته بودیم. رسمش را. دردش را.
نظر شما