یک بار دیگر توطئه مشترک استکبار جهانی و صهیونیست تروریست موجب قیام مردم مسلمان در سراسر جهان برای دفاع از مقدسات دین مبین اسلام و ساحت مقدس پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) گردید.

یک بار دیگر توطئه مشترک استکبار جهانی و صهیونیست تروریست موجب قیام مردم مسلمان در سراسر جهان برای دفاع از مقدسات دین مبین اسلام و ساحت مقدس پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) گردید. کسانی که دست به این جنایت بزرگ زدند شاید تصور این نوع واکنش را از طرف مسلمانان جهان نداشتند وگرنه دست به این اقدام احمقانه نمی زدند و شاید هم بعد از جریان سلمان رشدی مرتد و یکی دو مورد دیگری که انسانهای بیمارگونه دست به اقداماتی احمقانه از این قبیل زدند، اسکتبار جهانی تصمیم داشت مجددا نسبت به حساسیت مسلمانان در این موارد اطلاعاتی بدست آورد و یا شاید هم گمان می کردند اگر این نوع هتک حرمت ها تکرار شود حساسیت نسبت به آنها کاهش خواهد یافت. اما خوشبختانه این بار حساسیت ها هم از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی بسیار بسیار نسبت به گذشته افزایش یافته بود. ذیلا برای تحلیل این موضوع به چند نکته اشاره می شود:
همان طور که نامه مجعولی که بنام یک فرد مجهول الهویه بنام رشیدی مطلق در سال 1356 در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، مشعل مقدس انقلاب اسلامی را به شدت مشتعل نمود و مردم مسلمان با احساس نگرانی شدید نسبت به اهداف کثیف دربار منحوس پهلوی در انتشار این نامه عکس العمل بسیار فراتر از اندیشه های خام رژیم گذشته نشان دادند و همان نیز در کمتر از دو سال به سرنگونی کامل رژیم منحوس پهلوی و اصولا" رژیم سلطنتی در ایران منجر شد و نظام جمهوری اسلامی جایگزین آن گردید؛ این اقدام موهن نیز عکس العمل شدید همه مسلمانان جهان و بلکه همه اندیشمندان و فرهیختگان همه ادیان ابراهیمی و الهی را به دنبال داشت و همه مردم مسلمان جهان به خوبی تشخیص دادند که اگر چه این فیلم توسط گروهی اندک تهیه شده است اما یقینا" استکبار جهانی و صهیونیسم در تهیه آن نقش پر رنگی داشته اند(ظاهرا" تهیه کننده دارای ملیت آمریکائی اسرائیلی می باشد).
در زمان نگارش آن نامه که توسط ساواک تهیه شده بود و بعد از تائید دربار منحوس پهلوی، به نام یک فرد مجهول الهویه بنام رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، زمینه انقلاب با رهنمود های حضرت امام (قدس سره) در ایران بسیار آماده شده بود و مردم با ارشادات معظم له که از طریق نوارها و اعلامیه ها به دستشان می رسید، کاملا" به جنایات رژیم آشنا شده بودند.
در زمان اکران این فیلم همه مردم منطقه خاورمیانه که سی و چند سال موفقیت انقلاب اسلامی ایران را مشاهده نموده بودند و رشد و ارتقاء کشور را با این انقلاب به عینه شاهد بودند و ارتقاء جایگاه جمهوری اسلامی ایران را در جهان در ابعاد اقتصادی، علمی، تکنولوژیکی(هسته ای، فضا، سلول های بنیادی، ...) و نظامی دیده بودند آمادگی کامل برای ایجاد یک تحول عظیم را در خود احساس می کردند و شروع این تحرک مقدس را اکنون با این توطئه کثیفی که به دست استکبار جهانی ایجاد شده است، شاهد هستیم(عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد).
به خصوص که در یکی دو سال گذشته چهار دیکتاتور منطقه خاورمیانه سرنگون شده بودند و کشورهای تونس، مصر، لیبی و یمن از شر وجود بن علی، مبارک، قذافی و علی عبداله صالح نجات یافتند.
بنابراین بسیاری از محدودیت هائی که در کشورهای اسلامی وجود داشت بر طرف شده است و مردم مسلمان این کشورها اکنون فرصت یافته اند که هویت اسلامی خویش را در جهان به اثبات برسانند.
اما در مورد خود فیلم آن چه مشخص است، به یقین این با هدف تحریک مسلمانان ساخته شده است. یقینا" صهیونیسم جهانی به خوبی می داند و آگاه است آن چه قادر به مبارزه علیه صهیونیسم و غده سرطانی اسرائیل می باشد تنها و تنها اسلام است و از قدرت های ناسیونالیست و به اصطلاح امت عرب (اگر اسلام را از آنها بگیریم) کاری ساخته نیست. همانطور که در اوج قدرت جمال عبدالناصر و رهبری او بر جهان عرب و فراخوان های عمومی "یا امت العرب" او، در جنگهای 48، 56 و 67 کاری از دست او ساخته نبود و انورالسادات نیز علیرغم آمادگی فراوان در سال 1973 و جنگ رمضان یا اکتبر نه تنها نتوانست ضربه اساسی و کاری بر اسرائیل وارد کند بلکه لشگر سوم او هم در سینا محاصره شد و در شرف نابودی کامل از تشنگی و گرسنگی بود(سیاست اسرائیل آن بود که اسیر نگیرد تا مجبور نشود برای آنها هزینه کند بلکه نیروهای اعراب را محاصره می کرد تا در اثر تشنگی و گرسنگی همگی از پای در آیند!) و اگر نبود فعالیت های دانشجویان مسلمان در سراسر جهان و کمپین های آنها که بالاخره موجب رسیدن آب و غذا به لشگر سوم مصر شد چه بسا همه آنها در گرمای صحرای سینا نابود می شدند.
در سال 1967 در اوج قدرت جمال عبدالناصر در جریان جنگ شش روزه تمام نیروی هوائی مصر و سوریه و اردن نابود شد و بخش عظیمی از خاک آنان به اشغال اسرائیل درآمد(هنوز بلندی های جولان آزاد نشده است)؛ اما در جنگ 33 روزه یک گروه کوچک شبه نظامی به نام حزب الله که با سلاح ایدئولوژی و قدرت ایمان می جنگید توانست برای اولین بار اسرائیل را شکستی مفتضحانه بدهد. بنابر این کاملا" مشخص است که اسرائیل به خوبی از قدرت اسلام و مسلمین هراس دارد و با استفاده از هر فرصتی بر آن است که ضربه ای به آن وارد نماید.
در پروتکل شماره 9 دانشوران صهیونیست اشاره شده است: "ما برای اجرای نقشه های خود تمام معتقدات مذهبی دیگران را از بین می بریم تا نسل فاسد شود و آن دسته از رهبران مذهبی که مزاحم نقشه های ما هستند را نیز از بین می بریم." ترور شیخ احمد یاسین و مغنیه و ... همه در این مسیر است و ساخت فیلم های آن چنانی و اهانت به مقدسات نیز همین طور.
وقتی امام خمینی قدس سره الشریف فرمود "فلسطین پاره تن اسلام است" نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت مسلمان علیه اسرائیل شروع شد و فلسطین دیگر نه به عنوان یک مسئله عربی بلکه یک مسئله اسلامی در جهان مطرح شد و اسرائیل هم متوجه شد که آنچه بالاخره این غده سرطانی را از بین خواهد برد قدرت اسلام و مسلمین است و نه ناسیونالیسم عربی فلذا کینه خود را متوجه تمامیت اسلام و مقدسات اسلام نمود. با توجه به امکانات فضای سایبری اکنون این موجود نامشروع بر آن است حملات خود را از این طریق هم وارد کند. اگر جنایات اسرائیل در صبرا و شتیلا و ترورها و آدم ربائی ها و زندان ها و شکنجه ها نتوانست مسلمانان را به تسلیم وادار نماید، اسرائیل و حامی جنایتکار او یعنی آمریکا بر آن هستند که ضربه اصلی را نه به مسلمانان بلکه بر اسلام وارد کنند چون قدرت اصلی مسلمانان از اعتقادات مذهبی آنان سرچشمه می گیرد و اگر این قدرت اصلی سست شود فتح بقیه خاکریزها خیلی مشکل نخواهد بود.
بعضا" تصور می شود که به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، کاپیتالیسم جهانی و نظام سرمایه داری غربی و به خصوص تولیدکنندگان و سازندگان اسلحه های نظامی و نظامیان عالی رتبه غرب برای استمرار قدرت خویش، نیاز به ایجاد یک دشمن فرضی را احساس کردند و اسلام را مناسب ترین پدیده برای این موضوع تشخیص دادند.
این مطلب گر چه ممکن است مولفه هائی از حقیقت داشته باشد اما یقینا" همه حقیقت نیست. صاحب این قلم اعتقاد دارد که دنیای غرب و شرق (هم آمریکا و اروپا و هم اتحاد جماهیر شوروی) هر دو می دانستند که قدرت اسلام از قدرت هر دوی آنان بیشتر است و لذا بخش اعظم نیروهای خود را برای مقابله با این قدرت که نشانه های اقتدار آن پس از انقلاب اسلامی و رهبری حضرت امام قدس سره الشریف بسیار نمایان تر شده بود ذخیره نموده بودند. گر چه دلایل برای اثبات مطلب فوق فراوان است لکن به جهت اختصار فقط به دو نمونه (یکی از شرق سوسیالیستی و یکی از غرب کاپیتالیستی) بسنده می نماید.
1. گورباچف آخرین رئیس جمهور اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی هم زمان با اعلان پروستاریگا و گلاسنوست اعلام می کند: "ما بایستی یک تهاجم بی رحمانه را علیه هر نوع مذهب و دین موجود در جهان شروع نمائیم و ادامه دهیم." دقت کنید که این مطلب در زمانی بیان می شود که شوروی ظاهرا به طرف آزادی و در حقیقت بازگشائی دیوار آهنین پیش می رود و دیوار برلین در شرف فروریزی است و کمونیسم آخرین نفس های خود را می کشد. به علاوه مشخص است که منظور از دین و مذهب در لسان گورباچف تنها و تنها اسلام است و نه غیر آن، چه آنکه از مسیحیت و یهودیت موجود، هیچ ضرری متوجه او نبود.
2. هنری کیسینجر وزیر امور خارجه دوران نیکسون و کسی که در پنجاه سال اخیر همیشه نقش پررنگی در سیاست داخلی و خارجی آمریکا و غرب داشته است اوائل انقلاب اسلامی ایران اعلام کرده بود چهار خطر بزرگ دنیای متمدن را تهدید می کند:
- بنیاد گرائی اسلامی.
- رادیکالیسم شیعه.
- انقلاب اسلامی ایران.
- کمونیسم جهانی.
ملاحظه می کنید که از نظر او به عنوان بزرگترین تئوریسین سیاسی– نظامی غرب، دنیای کمونیسم که شامل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و چین و ده ها کشور اروپای شرقی و ویتنام و بعضی از کشورهای آمریکای مرکزی(کوبا، نیکاراگوئه، ...) بعضی کشورهای آفریقائی(آنگولا، ...) می باشد که کل زرادخانه های هسته ای دنیا را در اختیار دارند، تنها و تنها یک خطر محسوب می شود و انقلاب اسلامی و به خصوص تشیع سه خطر.
بنابراین ساده لوحی خواهد بود اگر فرض کنیم دنیای غرب و استکبار جهانی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیاز به یک دشمن فرضی داشت و به همین علت حملات خویش را متوجه اسلام و مسلمین کرد. راقم این سطور که خود سال ها در دنیای غرب زندگی کرده و در دانشگاه های آنان تدریس کرده و با اقشار دانشجوئی و دانشگاهی و حتی مذهبی و کلیسائی آنان تماس داشته است، بر این باور است که غرب نه به عنوان یک "دشمن فرضی" بلکه دقیقا" به عنوان یک ایدئولوژی با ظرفیت فراوان برای تغییرات و تحولات بنیادی به اسلام نگاه کرده و می کند و به شدت از جانب آن احساس خطر می نماید و می داند اسلام و مسلمین به تئوری کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و به نظریه
اَیْنَ هادِمُ اَبْنِیَهِ الشِّرْکِ وَالنِّفاقِ؛ کجاست آن که کاخ های ظلم و جور را درهم خواهد شکست؟
اَیْنَ مُعِزُّالْأَوْلِیآءِ وَمُذِلُّ الْأَ عْدآءِ؛ کجاست آن که پاکان را عزت می بخشد و دشمنان را خوار خواهد کرد؟
این المعد لقطع دابر الظلمه؟ کجاست آن که رگ وتین ظالمین را قطع خواهد کرد؟
این المرتجی لازاله الجور و العدوان؟ کجاست آن که ظلم و جور را از بین خواهد برد؟
این محیی معالم الدین و اهله؛ کجاست آن که دین و اهل دین را احیا خواهد کرد؟
این قاصم شوکه المعتدین؛ کجاست آن که ابهت پوشالی تجاوزکاران را درهم خواهد شکست؟
این قاطع حبایل الکذب و الافتراء؛ کجاست آن که ریسمان های دروغ و تهمت را قطع خواهد کرد؟
معتقد است.
دقت کنید که مسئله ایجاد مصنوعی یک "دشمن فرضی" نیست؛ مسئله اعتقاد به یک تحول بنیادی است که در شرف وقوع می باشد و به قول سید حسن نصر الله: "حرکت ما تازه آغاز شده است".
باش تا صبح دولتت بدمد کاین هنوز از نتایج سحر است
مسئله جدال همیشگی عدالت با ظلم، اسلام با کفر، ایمان با نفاق است و صد شکر که به فرمایش امام سجاد (علیه السلام): "الحمد الله الذی جعل اعدائنا من الحمقا"؛ صد شکر که خداوند دشمنان ما را از احمق ها قرار داده است که برای مبارزه با ما به احمقانه ترین کار ها دست می زنند!
این داستان ادامه دارد....

کد خبر 245346

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار