گرایش به یکی از اضلاع و ابعاد یاد شده و پردازش تاریخ با یک گرایش، نمیتواند در انتقال کامل آگاهیها از گذشته به حال بسنده باشد. اگر نگاهی به ماهیت منابع تاریخی پدید آمده در سی سال گذشته بکنیم، میبینیم که وزن سیاست به عنوان یکی از وجوه تاریخی، بسیار سنگین بوده، دیگر ابعاد، یا غایباند یا بسیار سبک و بیوزن.
البته داشتن این توقع که بازخوانی تاریخ گذشته بعد از انقلاب اسلامی میبایست در همه اضلاع یکسان پیشروی میکرد، دور از حقایق جاری در آن اوان است. در پی پیروزی نهضت اسلامی ایران، تمایلات عامه به دانستن آنچه که بیش از نیم قرن از آنها پنهان نگه داشته شده بود، کم از حس تشنگی نداشت؛ چرا که نظام سیاسی پهلوی بر مبنای مشارکت مردم استوار نشده بود و گروههای اجتماعی از نهادهای قدرت (دربار، دولت و مجلس) و حتی احزاب بیخبر بودند. احزاب که نماد مشارکت مردم در امور سیاسی محسوب میشود، جنبه تزیینی و فرمایشی داشتند و کسی چه میدانست در پشت این ماکتهای سیاسی چه میگذرد. جدایی حاکم و محکوم موجب جدایی دنیای آنان و اخبار هر یک از آنها شده بود. پس از پیروزی انقلاب میل به دانستن فوران کرده بود؛ چه آگاهی از سفره پادشاه باشد، چه دانستن از مستشاران آمریکایی. و اینها همگی از منظر سیاسی دیده میشد و آنچه در قالب تاریخ پدید میآمد، همانا تاریخ سیاسی بود. حال در وزنکشی موضوعی منابع تولید شده، درمییابیم که تاریخ اجتماعی و تاریخ فرهنگی تا چه اندازه دور از آگاهی مانده، اطلاع عموم از آنها کم و بسیار کم است. فهرست انتشارات مراکز تاریخپژوهی نشان میدهد که موضوعات اخیر دستمایه تحقیق گزارشگران تاریخ نبوده است. همه نیروها صرف شناخت و شناساندن جبهه ساقط شده و جبهه پیروز بوده است. اکنون به نظر میرسد نه تنها آن تشنگی برطرف شده، بلکه ادامه این روند موجب دلزدگی علاقهمندان به تاریخ، در نگاه به گذشته نزدیک خواهد شد. اینک زمان پردازش موضوعات فرهنگی گذشته رسیده است تا زشت و زیبای آنها به نمایش درآید و به وسعت آگاهیها بیفزاید. هر چند کنده شدن از سیاست برای آن دسته از مراکز تحقیقی که شیرازهشان با این موضوع بسته شده سخت است، اما باید دانست که مساحت خالی از پژوهشهای تاریخی در نهایت پر میشود؛ اگر این کار به دست پژوهشگران داخلی که با مقتضیات بومی کشور آشنا هستند انجام نشود، توسط دیگرانی که با این مناسبات همخوانی ندارند، صورت خواهد گرفت. پرداختن به تاریخ فرهنگی و اجتماعی یک ضرورت است. خوب است آغاز توجه به این موضوع از ناحیه خودمان باشد، چرا که امروز مکتب قالب و پیشرو در تحقیقات تاریخی جهان غرب، تاریخ فرهنگی است. امواج این مکتب در حال نزدیک شدن به کشور است. اگر خود آغازگر توجه به موضوعات اجتماعی و فرهنگی نباشیم، دور نیست که این کار با عینک و روش مکتب یاد شده انجام شود که میدانیم محصول آن چیزی بیشتر از رهآورد مستشرقان و دستآورد محققان جهان غرب برای تاریخ ما نخواهد بود.
نظر شما