مهاجم پرسپولیس می گوید:»اگر برگردیم به دقیقه 60 بازی با النصر دیگر چیپ نمی‌زنم.»

بهزاد آریس- خبرگزاری خبرآنلاین؛شب شرجی و نخل و گرما. این باید خلاصه شب رؤیایی مهدی طارمی باشد. فوتبالیست بی‌حاشیه‌ای که فاصله هزار مایلی لیگ یک تا ستاره شدن در پرسپولیس را به یک وجب رساند. جوان سر به زیر محله کوتی بوشهر که بعدها در محله شغاب قد کشید و بزرگ شد، آنقدر دوست‌داشتنی است که همه همبازیانش این را به صراحت اعتراف می‌کنند. او به خبر‌ورزشی آمد و با حرف‌هایش یک جاهایی احساس غرور کردیم، یک جاهایی همپای هم خندیدیم و البته اواخر مصاحبه کمی تلخ شد. او بغض کرد ما هم البته. اینکه فوتبال ما حق بازیکن بی‌حاشیه را نمی‌دهد و مدیرانش چشم به آنهایی دارند که اهل غوغا و هیاهو هستند اتفاق خوبی نیست. او دلش گرفته بود. اگر فصل بعد مثل خیلی‌ها با دلخوری از پرسپولیس رفت تعجب نکنید. خیلی از حرف‌هایش به رسم امانت نزد ما می‌ماند. مصاحبه جوان اول این روزهای پرسپولیس خواندنی است.

يك لحظه چشمانت را ببند. برگرد به چهارشنبه. دقيقه 60 بازي با النصر. روي مهدي طارمي پنالتي شده. خودش توپ را برداشته بزند. 200 هزار چشم در ورزشگاه و ميليون‌ها بيننده پاي تلويزيون دارند بازي را مي‌بينند. حريف هم يك تيم عربستاني است و نيازي به بيان حساسيت‌هاي بازي با اين تيم نيست. سرمربي جديد و كلي ستاره قديمي فوتبال هم چشم به تو دارند. بازهم پنالتي را چيپ مي‌زني؟
نه!

واقعاً؟پس مي‌داني چه ريسك بزرگي كردي. 
چيپ نمي‌زدم. احتمالاً با پشت پا مي‌زدم (خنده بلند حضار) زدن پنالتي در آن دقايق به شكل ساده و معمولي لطفي نداشت. بايد جوري مي‌زدم كه همان 200 هزار چشم و ميليون‌ها بيننده به وجد بيايند.

واقعاً استرس نداشتي؟
اصلاً. مطمئن بودم گل مي‌شود. توپ را برداشتم گفتم مادر دعايم كن شرمنده نشوم. حتي يكي از بچه‌ها كه يادم نيست كدام بود به من گفت ديوونه‌بازي درنياري چيپ بزني. گفتم اتفاقاً مي‌خواهم چيپ بزنم. نقشه چيپ را از چند روز قبل كشيده بودم.

مگر مي‌دانستي پنالتي خواهد شد؟
نمي‌دانستم اما دو شب قبل از بازي يكي از دوستانم منزل ما بود. داشتيم با هم نقشه مي‌كشيديم چه كار كنيم لطف عربستاني‌ها را تلافي كنيم! (خنده) گفتم يا بايد با قيچي برگردان گل بزنم يا اگر پنالتي شد چيپ بزنم.

البته اگر محمد نوري در بازي بود پنالتي به تو نمي‌رسيد. 
باور كنيد مي‌رفتم جلوي صدهزار نفر التماس و اصلاً گريه مي‌كردم تا محمدآقا توپ را به من بدهد. شما نمي‌دانيد در اين مدت چقدر از دست آنها عصباني بوديم.

شادي گلت هم جالب بود. اگر قسمت سر بريدن را به حساب تلافي كار النصري‌ها بگذاريم كندن درجه‌ها ولي پيام ديگري داشت. 
آنهايي كه بايد بدانند منظورم چه بود، مي‌دانند. يادمان نرود من هم يك ايراني هستم. كسي حق ندارد به هموطن من توهين و جسارت كند. لابي‌دار ساختمان ما در تمام اين مدت هر روزي كه مرا مي‌ديد مي‌گفت مهدي! جان مادرت تو اين بازي يك كاري بكن. مي‌گفت دارم آتيش مي‌گيرم. كسي اين را مي‌گفت كه خيلي هم اهل فوتبال نيست.

پس بايد شب بعد از بازي خيلي خوشحال بوده باشد. 
شيفت او تمام شده بود اما مانده بود تا من بيايم. وقتي رسيدم دويد آمد مرا بغل كرد و زار زار گريه مي‌كرد. باورتان نمي‌شود به من مي‌گفت اجازه بده هشت طبقه تو را كول كنم بالا ببرم و از آسانسور استفاده نكن. صورتش را بوسيدم و گفتم همين كه تو خوشحالي برايم ميلياردها ارزش دارد.

رسيدي منزل چه كار كردي؟
قبلش به مادرم زنگ زدم. با پدرم هم حرف زدم.

راستي گفتي پدر. با يكي از دوستان بوشهري حرف مي‌زديم مي‌گفتيم طارمي اعتماد به نفس عجيبي دارد جواب داد پسر عليشاه طارمي بايد هم همين باشد. مي‌گفت پدرت دفاع آخر بوده. از آن دفاع آخرهاي تكنيكي كه روي خط دروازه، مهاجمان را دريبل مي‌زده و اعتماد به نفس او هم بالا بوده. 
بله. من كه زمان اوج او يادم نيست اما همه از او تعريف مي‌كنند. 

بعد از بازي به تو چه گفت؟ 
گفت پنالتي‌ات گل نمي‌شد مي‌كشتمت (خنده بلند حضار). من هم گفتم ممنون از تبريك زيبايت (خنده) خيلي خوشحال بود و كلي با من شوخي كرد.

خب! رفتي منزل چه شد؟
من بودم و وحيد دوستم و حسين سليماني بازيگر تلويزيون. زنگ زديم وكيلم هم آمد. كلي سر به من سر من گذاشت. زنگ زد احمد (نوراللهي) هم بيايد كه مهمان داشت و نتوانست بيايد. بعد روي اينستاگرام يك پست گذاشتم كه ديدم حمله هواداران النصر شروع شد.

اتفاقاً خواستيم همين را بپرسيم. نوشته بودي «هي فلاني اگر تو پليسي ما پرسپوليسيم» جالب بود و همه هم منظورت را فهميدند. النصري‌ها هم كه حسابي برايت سنگ تمام گذاشته بودند. 
من كه عربي متوجه نمي‌شدم. حسين سليماني مي‌خواند و ترجمه مي‌كرد بعد فهميديم كلاً خالي‌بندي بوده و اصلاً حسين عربي بلد نيست (خنده). مثلاً مي‌گفت يارو از جده عربستان كامنت گذاشته و به عربي نوشته چيپت تو سرت بخوره. من هم باورم شده بود. دكتر از حسين پرسيد مي‌شود بفرماييد با كدام «چ» و «پ» از حروف الفباي عربي نوشته؟ بعد مي‌شود اصل جمله‌‌اش به عربي را بخواني؟ خلاصه كه اين هم مترجم ما بود كه توزرد از آب درآمد.

وقتي تعويض شدي گروس مربي النصر داشت با تو حرف مي‌زد. برخي رسانه‌ها نوشته بودند به تو پيشنهاد حضور در النصر را داده. ماجرا چه بود؟
بله، پيشنهاد داد. من هم گفتم صبر كن ببين اصلاً خودت تا فردا سرمربي مي‌ماني بعد به من پيشنهاد بده (‌شليك خنده) نه بابا! چه پيشنهادي؟ مگر بقالي است كه وسط بازي پيشنهاد بدهند. البته حرفي زد كه برايم جالب بود. به من گفت تو جواني و فوتبالت خيلي خوب است اما يادت باشد اينجا فوتبال است، ميدان جنگ نيست.

اين كجايش جالب بود؟
اجازه بدهيد جمله‌ام تمام شود (خنده). گفت اگر به فوتبالت بچسبي به زودي مثل علي دايي در جهان فوتباليست بزرگي مي‌شوي. برايم جالب بود كه علي‌آقا را مثال زد. حقيقتاً از ته دل كيف كردم كه طرف، بزرگي اسطوره فوتبال‌مان را درك مي‌كند و ميان آن همه هياهو و حين بازي علي دايي در ذهنش است.

تو چه جوابي دادي؟
به فارسي و با لهجه غليظ بوشهري گفتم كوكا چيزي كه عوض داره گله نداره. (خنده)

واكنشش چه بود؟
فكر كنم متوجه شد چه گفتم و چون لهجه بوشهري لهجه‌اي بين‌المللي است او هم فهميد. سري تكان داد و حرفم را تأييد كرد (خنده بلند حضار).

كلاً النصر را چگونه تيمي ديدي؟
خارجي‌هايشان خيلي بودند. با برنامه بازي مي‌كردند. عبدالغني هم با وجودي كه سنش بالا رفته اما خوب كار مي‌كرد. قبلاً يادم هست كلي حاشيه داشت اما حالا وسط دعواها مي‌آمد وساطت مي‌كرد. چند بار هم به من گفت ما آمده‌ايم فوتبال بازي كنيم. حاشيه و دعوا بازي را خراب مي‌كند.

تو كه اهل دعوا نبودي. حالا چرا به تو مي‌گفت؟
نمي‌دانم. از خودش بپرسيد.

پيام هم يك استارت فوق‌‌‌العاده زد و يك كارت گرفت. 
من اول فكر كردم جيمي جامپي، چيزي پريده وسط زمين. چنان سريع آمد بيخ گوش من رد شد كه احساس كردم سوار موتورسيكلت است. صحنه جالب اينجا بود كه داور هم او را نديده بود، كمك داور رفت به او گفت. بنده خدا مأمور نيروي انتظامي هرچه تلاش كرد پيام را مخفي كند نتوانست و داور به او كارت داد. البته آمدنش خوب بود. پيام قد و قامت بلندي ندارد و به نظر نمي‌آيد اهل دعوا باشد اما وقتي دويد وسط زمين النصري‌ها احتمالاً با خودشان گفتند وقتي اين بازيكن اينجوري مي‌‌آيد وسط دعوا واي به حال درشت‌ترها (خنده). خدا شاهد است پيام چيزي ته دلش نيست. هرچه دارد رو است. الان هم فرصت پيدا كند مطمئنم دوباره مي‌درخشد. شما يك بار ديگر عكس‌هاي بعد از گل را ببينيد. چنان پشت‌سر من شادي مي‌كرد و فرياد مي‌كشيد كه صدايش را ميان آن همه هياهو مي‌شنيدم.

عبدالغني درباره حركت پيام چيزي نگفت؟
تعجب كرده بود. تازه شانس آورده بودند آقامحسن (بنگر) نبود. وقتي آقامحسن درون زمين است با اطمينان بيشتري مي‌شود رفت وسط دعوا. توي اين چند بازي همه تيم‌ها از او و فوتبالش حساب مي‌بردند. خداوكيلي هم خيلي خوب است. خارج از شوخي وقتي او و محمدآقا (نوري) درون زمين هستند ما جوانترها احساس آرامش مي‌كنيم. سالم زندگي و حرفه‌اي تمرين مي‌كنند.

روي صحنه پنالتي همه كار كردي. خودت خطا گرفتي، به دفاع خطاكارحريف اخطار دادند، چيپ زدي و خوشحالي‌ات هم كه چندمنظوره بود. 
خدا كمك كرد. خدا را شكر. واقعاً خوشحالي مردم وصف‌نشدني بود. حيف است تشكري از حسين هدايتي هم نكنم. او كمك بزرگي كرد.

آمدن برانكو را چگونه ارزيابي مي‌كني؟
اين يك تصميم مديريتي است و به من ربطي ندارد. اينكه چه كسي مربي باشد برايم مهم نيست. يك زماني مي‌گفتند من و اميد عاليشاه و احمد نوراللهي بازيكنان دايي هستيم و براي درخشان بازي نمي‌كنيم. بعدها ديدند اصلاً اين‌گونه نيست. در اينكه علي‌آقا اسطوره و الگوي من است ترديدي نداشته باشيد. علي دايي آنقدر بزرگ است كه مربي خارجي النصر وسط بازي او را برايم مثال مي‌زند. الان هم كه دارم اين حرف‌ها را مي‌زنم هيچ نيازي به علي دايي ندارم و او هم كاري به كار من ندارد. خيلي وقت است نه او را ديده‌ام نه شماره تماسش را دارم و نه شماره مرا دارد اما بايد قدر اسطوره‌هايمان را بدانيم. دايي همان كسي است كه جواد نكونامي كه دارد در لاليگا بازي مي‌كند در جواب نامه تاريخي او مي‌نويسد مي‌دانم با 200 بازي ملي هم علي دايي نمي‌شوم. يا كارلوس كروش بعد از جام ملت‌ها در همين روزنامه خودتان مي‌گويد اگر دايي زودتر مصاحبه مي‌كرد فيفا حق ما را مقابل عراق مي‌داد. خيلي حرف است. كروش دارد اين را مي‌گويد. كسي كه همه دنيا او را مي‌شناسند. خودش هم به اندازه كافي درباره دوپينگ علا عبدالزهرا مصاحبه كرده بود، فدراسيوني‌ها مصاحبه كرده بودند اما كروش مي‌گويد اگر دايي مصاحبه مي‌كرد فيفا حق‌مان را مي‌داد. يعني او جايگاه دايي را در فوتبال دنيا مي‌داند آن وقت اينجا مي‌گويند بازيكنان به دستور دايي براي درخشان بازي نمي‌كنند. خنده‌دار نيست؟

در قياس دايي و درخشان به چه نكاتي مي‌رسيد؟
من اهل قياس كردن نيستم. هر دو مربي من بوده‌اند و برايم زحمت‌ كشيده‌اند. دست هر دو درد نكند و هرجا هستند موفق باشند. همين جا هم جا دارد از زحمات حسين عبدي و امامي‌فر و باقري و ديگر اعضاي كادر و تيم تداركات و پزشكي هم تشكر كنم.

اگر بخواهي گلت را به يك نفر تقديم كني به چه كسي تقديم مي‌كني؟
سؤال سختي است. (كمي فكر مي‌كند) به روح دو عزيز خبرنگاري كه در سانحه پروازي از بين ما رفتند. مي‌توانم يك نفر ديگر را هم بگويم؟

بگو. 
به پيرمرد خدمات باشگاه. اسمش را هم به خدا نمي‌دانم اما هر‌گاه به باشگاه رفته‌ام ديده‌ام 5 طبقه را بالا پايين مي‌رود تا كارها لنگ نماند.

از كروش گفتي. انتظار نداشتي تو را دعوت كند؟
انتظار من با انتظار او فرق مي‌كند. من وظيفه دارم خوب كار كنم و او هم قطعاً براي تيمش دنبال بهترين‌هاست.

اين جور حرف زدن يعني احتياط براي اينكه مبادا در ليست سياه او قرار بگيري!
اين روزها كه همه مي‌گويند كروش رفتني است و ربطي به احتياط ندارد. من مي‌گويم كروش يك مربي بزرگ است كه در فوتبال ما خوب كار كرده. مربي بزرگ به تيم وزن مي‌دهد. او مرا دعوت نكرده و شايد تا روزي كه ايران باشد هم مرا دعوت نكند و از فوتبال من خوشش نيايد اما من نمي‌توانم بگويم كروش مربي خوبي نيست. اينكه مي‌گويند بالاتر از فدراسيون عمل مي‌كند به نظر من مشكل او نيست. منِ بازيكن هم امروز اگر به من اجازه بدهند ممكن است بخواهم بالاتر از مديرعامل باشگاه عمل كنم. چارچوب‌ها كه مشخص باشد و خواسته‌ها تأمين شود اين اتفاقات نمي‌افتد.

مشكلات مالي‌ات حل شد؟ انگار بر سر متمم قراردادت مشكل داشتي؟
متمم قرارداد من معلوم است و بارها هم پيگير شده‌ام. از زمان آقاي منتقمي و سياسي و طاهري پيگيري كرده‌ام. هر بار من تقاضايم را نوشته‌ام، براي بررسي به مسئول امور قراردادها آقاي امام‌وردي ارجاع شده امام‌وردي تأييد كرده بعد نامه‌ها به جايي نرسيده. يعني آنقدر پيگيري كرده‌ام كه الان تماس بگيريد از امام‌وردي متن متمم را بپرسيد از حفظ برايتان مي‌خواند.

با آمدن‌نژاد فلاح پيگير نشده‌اي؟
چرا. همان اوايل من و احمد نوراللهي رفتیم دفتر باشگاه. اتفاقاً احمدرضا عابدزاده هم بود. حرف‌ها را زديم و مدارك را داديم و قرار شد انجام شود. بازهم مي‌دانم نامه تا اتاق امام‌وردي رفت و بعد نتيجه‌اي نگرفتيم. واقعاً معني اين را نمي‌فهمم.

انگار از باشگاه دلخوري؟
بحث دلخوري نيست. قرارداد من رقم بالايي نيست. من دارم اينجا تنها زندگي مي‌كنم و ناچارم غذا از بيرون بگيرم. ماشين هم ندارم و همه رفت و آمدم با آژانس است. دوست دارم به خانواده‌ام هم كمك كنم. اهل ولخرجي هم نيستم ولي وقتي مشكلات مالي باشد تمركز ندارم. اين طبيعي است. در قرارداد من چند آپشن بود كه به آنها رسيده‌ام و بايد قراردادم افزايش پيدا كند. تعهد باشگاه است. همين‌طور كه در همان آپشن‌ها آمده بود اگر من تا نيم‌فصل گل نزنم يا كمتر از يك سوم بازي‌ها بازي كنم باشگاه مي‌تواند هرچه پول به من داده را پس بگيرد و با من فسخ كند. اگر آن اتفاق رخ مي‌داد باز هم انجام متمم به تأخير مي‌افتاد؟ دلم نمي‌خواست برخي مسائل را بگويم اما زمان آقاي طاهري سه بار رفتم باشگاه. هر بار بيش از دو، سه ساعت پشت در اتاق او نشستم اما يك دقيقه حاضر نشد مرا ببيند. باز خدا پدر آقاي قنبرپور (مصطفي) را بيامرزد كه مي‌آمد كنار من مي‌نشست به حرف‌هايم حداقل گوش مي‌داد. نه فقط من، بزرگترهاي تيم هم آقاي طاهري را نمي‌ديدند. به‌ هر ‌حال او هم زحمت ‌كشيد و نمي‌خواهم قدرنشناس باشم. تا حالا هم اين حرف‌ها را هيچ جا نگفته‌ام اما قبول كنيد ناراحت‌كننده بود. وقتي ياد آن روزها مي‌افتم دلم مي‌گيرد. زمان رحيمي وقتي مي‌رفتيم باشگاه مثلاً اگر خودش هم دفتر نبود و مديردفترش زنگ مي‌زد كه فلان بازيكن آمده مي‌گفت در اتاق مرا برايش باز كنيد و از او پذيرايي كنيد تا بيايم. مدير كه فوتبالي باشد راحت مي‌شود با او حرف زد. پول هم كه نداشته باشد بلد است تو را آرام كند.

دفعه قبل كه آمدي خبرورزشي گفتي طبق قراردادت اگر به يكسري آپشن‌ها برسي رقم قرارداد فصل بعدت توافقي مي‌شود. به آن آيتم‌ها و اهداف رسيده‌اي؟
بله.

براي فصل بعد اگر به توافق نرسي برنامه‌ات چيست؟
اهل بازارگرمي نيستم. از اين كارها هم خوشم نمي‌‌آيد. سه تا پيشنهاد از كشورهاي عربي دارم و يك پيشنهاد اروپايي كه البته تيم اروپايي تيم مطرحي نيست اما كشور صاحب فوتبالي است. راستش خودم دوست دارم ملي‌پوش شوم و بعد اگر شرايط فراهم بود از ايران بروم و در يك تيم خوب بازي كنم اما بايد ببينم شرايط اينجا چه مي‌شود. خودم دوست دارم در پرسپوليس باشم اما (مكث و بغض) هيچي. ولش كن. (سرش را پايين مي‌اندازد و با انگشتانش بازي مي‌كند) بگذاريد اين روزها تمام شود هرچه قسمت بود و خدا خواست همان مي‌شود. مهم اين است كه اين مردم الان خوشحالند. من نبايد آنها را ناراحت كنم. به اندازه كافي دل هواداران را شكسته‌ايم. ديگر بس است. بود و نبود طارمي مهم نيست (مكث طولاني). يك روزهايي ظهر گرما دنبال توپ پلاستيكي روي زمين داغ بوشهر مي‌دويدم. همين كه خدا بين آن همه هم‌سن و سال مرا به اينجا رسانده خدا را شكر مي‌كنم وگرنه من هم مي‌توانستم مثل خيلي از آنها الان دنبال صيد و جاشويي و لنج و بار باشم. اينهايي كه گفتم از سر ناسپاسي نبود. پرسپوليس به من همه چيز داده. خوب مي‌دانم 150 ميليون تومان قرارداد من بيشتر از درآمد تمام عمر 5 تا صياد است كه صبح تا شب تور مي‌كشند و دستشان زخم مي‌شود. گذشته‌ام را فراموش نكرده‌ام. براي همين تا فرصت مي‌كنم مي‌روم بوشهر. دست پدر و مادرم را مي‌بوسم و كنار همبازيان دوران كودكي و نوجواني مي‌نشينم، گاهي اوقات پا برهنه روي ماسه‌ها راه مي‌روم تا يادم نرود از كجا به اينجا رسيده‌ام. (بغض و سكوت) ببخشيد ناراحتتان كردم. گاهي اوقات سر درد دل كه باز مي‌شود دست خود آدم نيست. اگر صلاح دانستيد اين‌ها را ننويسيد.

حرف بدي نزدي كه نخواهيم بنويسيم. اگر تيم واگذار شود احتمالاً اوضاع خوب مي‌شود. 
خدا كند. شما ببينيد شادي آن مردم چقدر ارزش داشت؟ پدر يكي از دوستانم از مكه به من زنگ زد زار زار گريه مي‌كرد. تازه او كسي است كه اگر بپرسيد من عضو كدام تيم هستم، نمي‌داند. اصلاً اهل فوتبال نيست. به من هميشه مي‌گفت برو دنبال يك كار تا فردا گرسنه و بيكار نماني. توپ‌بازي برايت نان و آب نمي‌شود. حالا هم او از مكه زنگ زده گريه مي‌كرد. من اصلاً براي خودم نمي‌گويم اما به خاطر مردم بايد به اين دو تا تيم سر و سامان بدهند.

راستي چرا فوتبال بوشهر اينقدر افت كرده؟
متأسفانه كسي به داد فوتبال استان نمي‌رسد. ما روي گنج نشسته‌ايم و تيم‌هايمان دارند نابود مي‌شوند. استعدادهاي زيادي آنجا از بين مي‌روند و همه مثل من شانس ندارند كه يكي مثل علي دايي سراغشان بيايد. مي‌گويم شانس و واقعاً معتقدم لطف خدا نصيبم شد تا يكي مثل علي‌آقا سراغم بيايد وگرنه من هم مثل خيلي‌ها فوتبالم روي ماسه‌ها تمام مي‌شد. كساني كه من كنار خودم مي‌ديدم و اگر حمايت مي‌شدند امثال من را روي نيمكت هم نمي‌گذاشتند چه برسد به بازي كردن اما غم نان و مشكلات آنها را به دريا و كار و صيادي كشاند. دلمان خوش بود اين بار استاندار بومي داريم، دردكشيده و اهل روستاهاي استان است، فوتبال را مي‌شناسد اما واقعاً از دكتر سالاري گلايه دارم. چرا بايد شاهين و ايرانجوان و ايرانجوان خورموج و كارگر بنه‌گز و پرسپوليس گناوه نابود شوند؟ وظيفه ايجاد شادي براي جوان‌ها بر‌عهده كيست؟ تيم‌ملي تكواندو مي‌رود بوشهر و اداره كل ورزش استان به آنها سكه هديه مي‌دهد. اين اتفاق خوبي است اما نه اينكه تيم شاهين براي شام بازيكنانش در بازي با رامهرمز فقط 120 هزارتومان داشته باشد و ما سكه‌ها را بدهيم به ديگران. اين‌ها درد است.

هواداران سرخابي‌ها هم حسابي بعد از بازي براي هم كري مي‌خوانند. شادي گل تو را با شادي‌هاي فرهاد مجيدي و حمايت از عرب‌ها مقايسه مي‌كردند. 
خواهش مي‌كنم من را وارد اين بازي‌ها نكنيد. آقافرهاد بزرگ ماست و احترامش واجب. اين برد هم برد ايران بود و به نظر من قرمز و آبي نداشت. كري نمك فوتبال است اما نبايد از حد بگذرد.

يعني نمي‌خواهي از الان براي دربي برگشت كري بخواني؟
حالا كو تا دربي برگشت؟ فعلاً به يك استقلال ديگر (خوزستان) فكر مي‌كنيم.

راستي باشگاه تو را ممنوع‌المصاحبه كرده بود؟
نه. خودم، خودم را ممنوع‌المصاحبه كرده بودم. الان هم به احترام خودتان آمدم. بعضي دوستان از قول من مصاحبه غيرواقعي مي‌نوشتند كه باعث اذيتم مي‌شد. الان هم دوباره به غار سكوت برمي‌گردم (خنده).

حرف پاياني؟
ممنون از شما و اميدوارم بتوانيم در ادامه ليگ كمي از شرمندگي هواداران دربياييم.

 

251 41

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 408459

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 8 =