کسانی که به زنان برچسبهای غیراخلاقی میزنند، باید بدانند که جامعه مدنی جزییات زندگی خود آنها را زیر ذرهبین خواهد گرفت.
در میان تمام موانع، از سقفهای شیشهای تا کفهای چسبنده و هرآنچه درباره زنان در محافل علمی گفته میشود و انواع موانع حضور آنها درعرصه عمومی، آنچه شاید در برخی برههها برجستهتر میشود برچسبزنیهای اخلاقی و جنسیتی با رویکرد طرد، منزوی کردن و به حاشیه راندن زنان است.
صرفنظر از اینکه تا چه حد آنچه به زنان انگ زده میشود، درست است یا غلط و صرفنظر از اینکه در میان چه اصنافی این فرآیند شایعتر است، توجه به تبیین و تحلیل برچسبزنیهای اخلاقی و جنسیتی امری مهم است.
آنچه یک زن از دوران کودکی به ویژه در چند دهه قبل همواره به دلایل انتظارهای کلیشهای از دوست و فامیل و آشنا شنیده است، در سنین بالاتر و در مراتب شغلی و فعالیتهای اجتماعی، در شکلی دیگر دیده میشود! اضطرابهای زنان، شرمندگی نهادینه شده در اثر توصیههای مختلف نسلهای قدیم از برخی رفتار و روحیاتشان یا هر مسئله شخصی که دارند، دستاویزی شده که به راحتی و با هرعنوانی به ویژه زنان مستقل و جوان با برچسبهای غیراخلاقی بودن رفتارشان و برچسبهای جنسی تهدید یا منزوی شوند.
باتوجه به شرایط فعلی کشور ما که روبه توسعه است و تمام تلاشی که برای دعوت هرچه فعالتر زنان به جامعه میشود، چنین برخوردی با نیمی از جمعیت کشور، به شدت خلاف مصلحت ملی ماست و به نظر میرسد اگر حتی مسئولان هم در این زمینه اهمیتی نداده و اقدامی نمیکنند، شاید بهتر است جامعه به عنوان یک پروژه روشنفکری وارد کنش سازنده شود و در این زمینه همه باهم تلاش کنند کلیشهزدایی شود. کلیشههایی که زنان ساکت و مظلومتر را زنانی نجیب میداند، کلیشههایی که ارتقای زنان در محیطهای کای را برنمیتابند، کلیشههایی که توقع صدای بلند و رسا از جنس زن در محیطهای کاری و اجتماعی ندارند و ترجیح میدهند زن را در قالبی همواره متین و خاموش و تاییدکننده سیاستهای جنسیتی غالب ببینند، برآمده از نظام مردسالاری دیرینه و متاسفانه همچنان قابل مشاهده هستند.
در نگاهی خوشبینانهتر میتوان این نوع واکنشها که البته غالبا برای حذف زنان از صحنههای مدیریتی یا ارتقا و کسب درآمد بیشتر آنها هستند را ناشی از عدم آموزش و درک کافی از شرایط جهان مدرن دانست، اما پیامدهایی که به ضرر جامعه زنان و در حقیقت کل جامعه است را نمیتوان نادیده گرفت.
طرد اجتماعی در عین اینکه وضعیتی ایستا از محرومیت به شمارمیآید، فرایندِ پدیدآورنده این محرومیت نیز تلقی میشود. این مفهوم، ارتباط تنگاتنگی با مفهومِ فقرِ چندوجهی دارد، اما با آن همپوشانی ندارد. هر دو مفهوم، برگرفته از دیدگاهِ آمارتیا سِن موسوم به ناکامیِ قابلیتی هستند، با این تفاوت که در رویکردِ طرد اجتماعی، این ناکامی به معنی ناتوانی در مشارکت یا ناتوانیِ عملکردی است و مفاهیمی همچون حضور در عرصه عمومی، رقابت، تعصبات جنسیتی، سنتزدگی، تماسهای اجتماعی و ناخشنودیِ اجتماعی در برخی تعاریفِ آن به چشم میخورند.
لازم است نگاهی به نظریه برچسبزنی اجتماعی داشت که یا توامان یا قبل از طرد اجتماعی قابل بررسی است. آنچه اندیشمندان این حوزه مطرح کرده و افرادی چون بکر پرسیدهاند این سوالات است که: چرا افراد خاص و اقلیتهایی در جامعه غالبا برچسب منحرف میخورند و اینکه چرا در جامعه برخی از رفتارها برای گروهی ممنوع و برخی دیگر عادی تلقی می شوند؟ این سوالات به شدت در حوزه جنسیت و برچسبزنیهای جنسیتی به زنان کارساز هستند.
زمانی که بسیاری رفتارها به ویژه درمحیط کار فقط برای زنان برچسب غیراخلاقی و انحراف میخورد، میتوان گفت درواقع یک قاعده خاص که توسط گروههای خاص در دست دارنده قدرت مورد نظر قرار گرفته است، توسط شخص خاصی شاید زیر پاگذاشته شده است، از این رو افرادی که موافق با عمل او نیستند، او را به عنوان بیگانه میخوانند. به باور بکر، زمانی که از نظم اجتماعی به مفهوم کنترل اجتماعی و سپس قدرت میرسیم، ارزیابی از منحرف اجتماعی میتواند با حوزه سیاست و قضاوت مرتبط شود. از این رو یکی از مکانیزمهای کنترل دیگری میتواند منحرف تلقی کردن او باشد.
با این تفاسیر، برچسبهای غیراخلاقی با زمینه جنسی به زنان میتواند در همین چارچوب تعریف شود. آنچه بکر درباره کنترل قدرت در این باره مطرح میکند در چارچوب نظریات ستمگری جنسی هم قابل تبیین است. زنان به عنوان گروههای اقلیت که در عرف و لایههای نهانی اجتماع دل خوشی از حضور فعال و قدرتمند یا موثرتر آنها در قالبی جدید و آنچه سنت برای زن تعریف کرده، نیست، همواره برای فرصتهای شغلی، دستیابی به امکانات و ... در شرف همین پروژههای تخریب و برچسبزنی هستند؛ یعنی همانچه میبینیم این روزها به شدت شایع است.
اما جامعه مدنی باید چه کند؟ علیرغم تمام تحلیل و تبیینهای علمی که به آنها اشارهای اندک شد، این روند همچنان ادامه دارد. فعالان اجتماعی و فعالان حوزه زنان و تمام افرادی که نه به برچسب اخلاقی بلکه به مفهوم اخلاق معتقدند، باید در این راستا تلاش کنند و رویکردی انسانی به مسئله داشته باشند. چنانچه افرادی سعی میکنند به باور خود با نقطه ضعف حضور زنان در جامعه یعنی مبحث جنسی به آنها برچسب بزنند، باید کاملا توجیه شوند که در مقابل با خود آنها هم همین برخورد صورت خواهد گرفت.
اگر در مقابل نیمی از جامعه با برچسبهای اخلاقی جنسی و جنسیتی بخواهند بایستند، باید جوابگوی اخلاقیات و رفتارهای خود باشند و لازم است بدانند قطعا جامعه مدنی و فعالان زنان در این زمینه کوتاه نخواهند آمد.
گرچه بهتر است سیستمهای قانونی به صورت جدی و خودکار به اینگونه مسئلهها بپردازند و بار قانونی بر برچسبزنیهای جنسی و اخلاقی محتمل باشد، اما در جامعه ای که به هر برچسبی به ویژه به زنان مستقل جوان که به منشا قدرت وصل نیستند، اما مشغول کار هستند، زده میشود، به جای سرکوب دامن زده شده و چندین نفر هم سر برمیآورند و ادله های راست و دروغ رو میکنند، بهترین واکنش فعالان زنان میتواند مقابله به مثل باشد.
* پژوهشگر و فعال حوزه زنان
۴۷۴۷
نظر شما