نامه را که دادند دستش بیدریغ باز کرد.
هر چه بیشتر از نامه را میخواند صورتش برافروخته تر میشد تا بالاخره اشکش در آمد.
نامه که تمام شد گفت: کاش همینطور بود که این بچه فکر میکند.
متن نامه این بود: «اماما! چون تو خدا را دوست داری، من هم تو را دوست دارم. چون تو با خدا رابطه داری، ما هم با تو رابطه داریم.»
*برداشتی از یک خاطره از امام خمینی قدسالله سره
57243
نظر شما