مرتضا دلاوری پاریزی *

آلایندگی کارخانجات ذوب، داستانی قدیمی است و پرآب چشم. به‌رغم همه زحمات در خاتون‌آباد و سرچشمه، اثرات این دود در هوا، خاک و آب منطقه غیرقابل انکار است. راه‌حل اساسی هم ندارد جز این‌که دود دودکش‌ها را بسپارند به آب کارخانجات تولید اسید. حالا چند مسأله پیش می‌آید:

اول- برای دزدیدن این مناره باید قبلاً چاهی می‌کندند. یعنی ورود این دود با هر حجمی در هواکره، غیرقابل قبول است. آلایندگی خاتون‌آباد از شاخص 10 هزار به حدود 100 رسیده و این قابل تقدیر و تحسین است اما اثرات آن دود و غبار تا مدت‌ها در محیط منطقه خواهد ماند.

دوم- کارخانه اسید، زودتر از یک‌سال دیگر به بهره‌برداری نمی‌رسد. تا آن‌وقت چه بلایی بر سر منطقه می‌آید؟

سوم- گیرم که اسید هم تولید شود؛ با این‌همه اسید تولیدی چه باید کرد؟ میزان مصرف اسید کشور مشخص است و صادرات اسید هم که دشواری‌های خاص خودش را دارد‌؛ چه از نگاه صرفه اقتصادی، چه استانداردهای حمل‌ونقل و دیگر قضایا. فقط همین مانده که تانکرهای حمل اسید در جاده بندرعباس تردد کنند. ما چهار تا سرباز و دانش‌آموز را نمی‌توانیم سالم به مقصد برسانیم، اسید صادر کنیم؟!

چهارم- یک راه برای مصرف اسید، احداث کارخانه تولید کود شیمیایی است. آخ جان! پس اسید می‌سازیم و کود فسفاته تولید می‌شود. هم کشاورزی جان می‌گیرد و هم محیط زیست، آرام. فقط مسأله این است که اولاً هنوز کارخانه کود نساخته‌ایم، ثانیاً خاک فسفاته باید وارد کنیم از آفریقا یا عربستان یا... .

پنجم- شرکت مس ظاهراً خصوصی است اما برنامه تولیدش را از دولت می‌گیرد. یعنی حضرت دولت می‌فرماید که امسال باید فلان مقدار کاتد تولید کنی و بهمان مقدار کانس یا همان کنسانتره خودمان. مخالفت با خام‌فروشی هم که سکه رایج است و کلی کلاس دارد این ژست. هیچ‌کس هم نمی‌گوید که اگر کانس، خام است، کاتد هم خام است. کل مصرف کاتد کشور هم که معلوم است. باقی‌اش را باید صادر کنند به ممالک مترقی که موبایل و تلویزیون و سیم و کابل و خودرو برقی بسازند و برگردانند به خودمان. یعنی نمی‌شود به همین صنایع پایین‌دست کاتد مورد نیاز را بدهند و باقی را به‌صورت کانس صادر کنند؟ خاک مس با عیار حدود شش‌دهم توفیر دارد با خاک آهن با عیارهای بالای 50. یعنی فرآوری خاک مس و رساندن عیار به حدود 25 تا 30، حدود 40 برابر ارزش افزوده تولید می‌کند‌. العاقل یکفیه‌الاشاره... .

ششم- شرکت مس متولی صنایع پایین‌دست نبوده؛ از روز ازل و تا ابد هم قرار نیست این‌کار را بکند چرا که نه دانش و توان فنی‌اش را دارد و نه سهام‌دار اجازه چنین سرمایه‌گذاری‌ای می‌دهد. مرده‌شور این خصوصی‌سازی‌مان را ببرد. این‌یکی مدت‌ها روی دلم مانده بود. آخیش!

هفتم- کارکنان واحدهای ذوب که در سخت‌ترین قسمت کار می‌کنند هم دانش فنی بالایی دارند و هم غیرت و مجاهدت مثال‌زدنی. مسئولان عزیز را اگر یک‌روز دعوت کنند حدود کوره‌های قدیمی ریورب یا جدید فلش، هفت پشتشان را یاد خواهند کرد. این را گفتم تا حرفی را که می‌خواهم بزنم، با قوت‌ بگویم و دست‌کم به این عزیزان برنخورد.

هشتم- بهره‌برداری از فلش مصادف شد با فصل سرما و پدیده‌ای مثل وارونگی. یعنی این دود که با احتساب عملیات رقیق‌کنندگی، حجم عظیم‌تری پیدا کرده، بالا نمی‌رود که نمی‌رود. خدا را شکر. واقعا فکر می‌کنید اگر بالا می‌رفت سر از کجا درمی‌آورد؟ کوره‌های جهنم؟! نه به‌قرآن. به صاحب همان بهشت و جهنم، می‌رفت لایه‌های بالاتر هواکره و دوباره اگر دوستان زحمت می‌کشیدند و ابرها را آبستن می‌کردند برمی‌گشت توی دامن خودمان! خدا را شکر که باعث شد اندازه کار دست همه بیاید!

نهم- حرف‌های من تف سر بالا نیست. گل به‌خودی هم نیست. دردی‌ست که بارها در خلوت و جلوت گفته‌ام. الان هم نمی‌خواهم از این نمد، کلاهی برای خودم و دیگران بدوزم. مسأله آن‌قدرها پیچیده نیست که همه سرشان را عین کبک‌های سابق همین منطقه توی برف فرو کنند و شرمنده باشند از توجیهاتی که خودشان هم باور ندارند.

دهم- اصلاً واحدهای ذوب اقتصادی نیستند. فقط در برخی کشورها که محصول نهایی را تولید می‌کنند تولید کاتد می‌صرفد. آن‌هم های‌تک می‌خواهد و پیشرفت و همت و غیره که این وغیره را اگر دیدید سلام ما را هم برسانید. فرآیند تبدیل کانس به کاتد بر اساس کارمزدی تعیین می‌شود که خنده‌دار است. به ازای هر تن تقریبا صد و خورده‌ای دلار. یعنی اگر فقط از منظر صرفه اقتصادی بنگریم، اگر همین حالا تمام کارخانجات ذوب تعطیل شوند، عوامل انسانی آن هم در منزل بنشینند و حقوق و اضافه‌کارشان را بگیرند باز هم شرکت‌ها ضرر نمی‌کنند.

یازدهم- همه این‌ها را گفتم که بگویم اگر دولت بزرگوار، تدبیری بفرماید و اجازه دهد شرکت عجالتاً و تا زمان افتتاح کارخانجات اسید به اندازه مصرف داخل، کاتد تولید کند و حتی برای مدت‌زمانی کوتاه، از طریق واردات، کاتد مورد نیاز کشور تامین شود، خیر دنیا و آخرت و محیط‌زیست و... را برای خودش خریده و همه ما را تا همیشه وام‌دار دعای خویش می‌کند. ببینید چه مردم خوبی هستیم؛ راه‌حل می‌دهیم، التماس می‌کنیم، در آخر وام‌دار هم می‌شویم!

دوازدهم- در این هاگیرواگیر، بعضی‌ها در آذربایجان، به زمین و زمان گیر سه‌پیچ داده‌اند که باید تشریف بیاورید و این‌جا هم کارخانه ذوب بزنید. هیچ حرفی هم توی کتشان نمی‌رود که نمی‌رود. نبودن صرفه اقتصادی به کنار، نابودی جنگل‌های ارسباران را چه می‌کنید؟ یعنی این‌همه شعار درباره محیط زیست، بادِ هواست؟ اگر قرار باشد هر شرکتی در هر گوشه این مملکت یا دنیا، این‌طور تخت‌گاز برود که اثری از حیات باقی نمی‌ماند! بعضی‌ها طوری حرف می‌زنند که انگار بیش‌تر از همین یک کره زمین را داریم! خب اگر دغدغه، اشتغال است، که بسیار هم دغدغۀ ارجمندی است، راه‌حل خودش را دارد. کسی که آن‌قدر جرأت دارد و جسارت، که بتواند یک شرکت بزرگ را وادار به هزینه‌کردن دوهزار میلیارد تومان برای احداث ذوب و نابودی محیط‌زیست منطقه و نهایتاً ایجاد 300 شغل بکند؛ همان‌قدر جرأت داشته باشد و پول را مطالبه کند برای سرمایه‌گذاری در صنایع سبز با اشتغال‌زایی ده‌ها برابر و منفعت بیشتر برای منطقه و کشور. واقعاً فهم این مسأله این‌قدر غامض است؟!

سیزدهم- حالا که کار به سیزده کشید، عرض می‌کنم اگر به‌خاطر این یادداشت، اخراج شدم، حلال کنید. وقتی سیاسیون ساکتند و گاهی سرنا را از سر گشادش می‌زنند، صدای کارشناسان هم یا بلند نمی‌شود یا در گوشی فرو نمی‌رود، یک مشاور فرهنگی به خودش اجازه می‌دهد آتش‌به‌اختیار طور و از سر درد، فریادی بکشد، شاید گوشی برای شنیدن پیدا شد!

*مشاور فرهنگي شرکت صنایع مس ایران

47234

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 751815

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 15 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۸:۲۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۵
    0 0
    اين چنين قصه خدايا چه شنيدن دارد
  • بی نام IR ۰۸:۲۵ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۵
    0 0
    ضمنا قرار بود اين اسيد سولفوريك با خاك فسفات معادن بافق مخلوط شده و اسيد فسفريك و نيز كود توليد شود. چه شد؟
  • کی هان IR ۱۰:۲۹ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۵
    0 0
    تو رو خدا به داد طبیعت و نداشتن بی آبی برسید که تا چند سال دیگه مردم گروه گروه از منطقه هاشون مهاجرت میکند به جاهای خوش آباو هوا و این یعنی درگیری بین مهاجران و ساکنان