امید سلیمی بنی: سازمان ملی جوانان، در سال 89، به تاریخ نزدیک شد. رفت تا به تاریخ بپیوندد، چون نمایندگان مردم به دولت تکلیف کردند این سازمان را در وزارت ورزش و جوانان منحل کند. کارشناسان هم پیش بینی کردند با توجه به حجم بودجه فراوان و استقبال مردم و به خصوص جوانان از تربیت بدنی و مسایل حاشیه اش، سازمان ملی جوانان، تنها به عنوان غرفه ای کوچک از این پاساژ عظیم، اگر هنر کند خودش را از تندباد حوادث دور نگه دارد!
با این همه، بودجه سالانه 40 میلیارد تومان هم به داد این سازمان نرسید و سازمانی که در سال 86 منتقدانش می گفتند تنها جایگاهی برای هواداران دولت شده و باید منحل شود، عملا روزهای پایانی خود را می گذراند.
طرحهای بحث برانگیز
سال 89 برای سازمان ملی جوانان، تنها، سال پایانی نبود. سال طرحهای بحث برانگیز و سخنان رسانه ای هم بود. ارائه طرحهایی که خواندن آنها خالی از لطف نیست، مسایلی مانند سهمیه متاهلان در کنکورهای تحصیلات تکمیلی، دادن سکه به سربازان متاهل، راه اندازی سامانه ازدواج آسان، خوانواده نیمه مستقل و طرحهایی که بیشتر به درد ستون طنز جراید می خورد، توسط مدیران این سازمان مطرح شد.
هر چند با گذشت زمان و روشن شدن مخالفتهای پنهان و آشکار با این طرحها، منتقدان جرات بیشتری پیدا کردند تا بر عملکرد این سازمان خرده بگیرند، ولی مدیران آن، بر این موضع اصرار کردند که گزارشهایی مانند آنچه درباره عملکرد سازمان ملی جوانان در رسانه های مثل خبرآنلاین و روزنامه خبر چاپ می شد، غیر کارشناسی، جانبدارانه و سخیف است!
هر چه که بود، طرحهای بحث برانگیز این سازمان نیز مانند تشکیلات عریض و طویلش به پایان تاریخ مصرف خود رسید و نتیجه آن شد که از سامانه ازدواج اینترنتی، خانواده نیمه مستقل، 14 سکه هدیه زوجهای جوان و سخنانی مانند این دست به عنوان یک تجربه ناموفق در زمینه جوانان یاد شود، چون مشکلات جوانان این سرزمین، چیزی بیش از نداشتن هزینه سفر به شهرهای زیارتی یا مسایلی از این دست است.
جوانمرگی جوانگرایی
مهرداد بذرپاش، آخرین رئیس سازمان ملی جوانان، را باید به عنوان یکی از شخصیتهای ناکام سال 89، برگزید. بذرپاش که از بسیج دانشجویی به دولت راه پیدا کرده بود، خود را در اندازه وزیر صنایع می دید، ولی در انتها، چیزی که نصیبش شد، ریاست بر سازمانی بود که با 40 میلیارد تومان بودجه سالانه، جزء بسیار کوچکی از دستگاه فربه دولت شمرده می شد.
با این همه، بذرپاش در یکی از جلسات کابینه، بدون توضیح قبلی، کنار گذاشته شد تا آنچنان که خود در یکی از گفتگوهایش با صدا و سیما، به طنز از آن یاد کند، "مشاور" رئیس جمهور در خانه خود باشد.
بذرپاش به قدری از کنار گذاشته شدنش توسط احمدی نژاد ناراحت شد که حکم مشاوره امور اجتماعی رئیس جمهور را نپذیرفت و ترجیح داد تا زمانی که مسئولیت نه چندان مهمی در سازمان تعاون وابسته به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی به دست نیاورده، از خانه خارج نشود.
با این کنارگذاری پرحرف و حدیث، بسیاری از منتقدان دولت، از کنار رفتن مدیران جوانی که دولت گفته بود بر کارها می گمارد، سخن گفتند و رفتن بذرپاش از کابینه را "جوانمرگی جوانگرایی" نام گذاشتند. بذرپاش البته سال 90 را در حالی آغاز کرد که در سپاه پاسداران، مدیریتی را در اختیار دارد، یعنی بازگشت به جایی که از آن به کابینه راه یافته بود.
انحلال یا ادغام
قصه سازمان ملی جوانان تا آنجا پیش رفت که مجلس در زمستان تصویب کرد این سازمان در تربیت بدنی ادغام شود و خیال منتقدان از بابت مدیریت این سازمان راحت شود.
هر چند بسیاری از آگاهان، این ادغام را به شکلی انحلال آبرومندانه می دانند که از 4 سال پیش، حرف و حدیث آن بر سر زبانها بود، ولی کارکنان و مدیران این سازمان با اصرار می گویند این سازمان تا لحظه آخر اجرای قانون مصوب مجلس، با قدرت به راه خود ادامه خواهد داد.
با این حال، برخی از جراید از بی انگیزگی کارکنان این سازمان خبر دادند. آنها برای این مدعای خود، خبرگزاری برنا، وابسته به این سازمان را مثال زدند که گفته می شود پس از خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی (ایرنا) به عنوان دومین خبرگزاری رسمی وابسته به دولت، انتخاب شده است که در روزهای پس از اعلام انحلال این سازمان، خروجی آن، بسیار اندک شده بود.
با این همه، تغییر مدیرعامل این خبرگزاری در روزهای پایانی سال، نشان داد این نشانه ها چندان هم بی ارتباط نبوده است. زیرا با رفتن کرمی از برنا، برنا دیگر برنا نشد.
این صندلی بیمارساز
صندلی خالی مانده مهرداد بذرپاش نیز یکی از وقایع جالب توجه سازمان ملی جوانان در سال گذشته بود. صندلی ای که هر کس نامزد جلوس بر آن می شد، سر از بیمارستان و بستری شدن در می آورد. از جمله فرحناز ترکستانی، معاون امور دانشجویی وزارت علوم که گفته می شد به پیشنهاد حمید بقایی، معاون رئیس جمهور برای ریاست بر سازمان ملی جوانان برگزیده شده بود، با شنیدن این خبر، ابتدا اعلام کرد این منصب را نمی پذیرد و حاضر نیست در سازمانی که ریشه در باد دارد، آینده حرفه ای اش را تباه کند.
بعد بلافاصله با تغییر گفتمان خود، گفت حاضر است در هر سنگری که رئیس جمهور لازم می داند، خدمت می کند. هر چند پای ترکستانی هیچگاه به ساختمان خیابان جردن نرسید، ولی مجبور شد چند ساعتی را در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان سر کند، زیرا پزشکان تشخیص دادند شوک حاصل از تغییر جایگاه شغلی، بیماری ریوی او را تشدید کرده و نمی تواند تا بهتر شدن وضعیت جسمانی بر سر کار حاضر شود.
ترکستانی از روی تخت بیمارستان با باشگاه خبرنگاران جوان مصاحبه کرد و گفت نمی تواند به سازمان ملی جوانان برود، چون بیمار است، ولی پس از بهبودی سریع و هنگامی که رئیس جمهور مطمئن شد نمی تواند او را به عنوان رئیس این سازمان در خیابان پاستور، معارفه کند، ترکستانی ترجیح داد بی سر و صدا به وزارت بهداشت بازگردد و بعد هم که دید امکان دارد خبرنگاران دست از سرش برندارند، رسما اعلام کرد هیچ مصاحبه ای انجام نخواهد داد و مصاحبه های خیالی آینده را نیز تکذیب می کند.
44/133
نظر شما