روزنامه خبر ورزشی نوشت: امروز دقیقاً بیست و نهمین سالگرد دومین و آخرین قهرمانی استقلال در آسیا محسوب میشود. افتخاری بسیار ارزشمند نه تنها برای آبیپوشان پایتخت بلکه برای فوتبال ایران که البته متأسفانه سالهاست در حسرت تکرار آن هستیم. روز هفتم مرداد سال ۱۳۷۰ استقلال در فینال جام باشگاههای آسیا در حالی توانست با حساب ۲ بر یک از سد حریف چینی بگذرد که صمد مرفاوی و رضا حسنزاده گلزنان نماینده ما در آن مسابقه بودند. همین مسئله بهانه خوبی شد تا سراغ مرفاوی برویم و علاوه بر خاطرهبازی با جام باشگاههای آسیا، دلتنگیهای امروز او در مورد استقلال را هم بشنویم.
اردو دو روز پس از ازدواج
برای آن مسابقات که قرار بود در بنگلادش برگزار شود، استقلال در مازندران و منطقهای تحت عنوان «سالاردره» اردو برپا کرده بود. جالب اینجاست همین حالا هم که مشغول گفتگو با هم هستیم، اردوی نساجی دقیقاً در همان هتل برپا شده است. خلاصه، من دقیقاً قبل از برپایی این اردو ازدواج کردم و شاید باورتان نشود ۲ روز پس از ازدواجم، خودم را به اردو رساندم. وقتی به جمع سایر نفرات اضافه شدم، صبح تمرین کردیم و برای عصر هم نوبت تمرین داشتیم، اما ناگهان دیدم مرحوم منصور پورحیدری با یک کیک بسیار بزرگ به جمع بازیکنان آمد و به قول معروف من را سورپرایز کرد! بچهها همانجا یک جشن کوچک برایم گرفتند و جلسه تمرین تبدیل شد به مراسم کیکخوران.
پاقدم همسرم
اردو تمام شد و ما راهی بنگلادش شدیم. روزهای بسیار سختی را در آنجا سپری کردیم، چون دقیقاً فصل بارانهای موسمی بود، اما خوشبختانه پایان همه آن دشواریها، جام قهرمانی باشگاههای آسیا بود که به استقلال رسید. من هنوز هم میگویم پاقدم همسرم برایم بسیار خوشیمن بود، چون بلافاصله پس از ازدواج با ایشان، قهرمانی در آسیا را جشن گرفتیم. در واقع هدیه من به همسرم، قهرمانی در آسیا بود.
بهترین تیم تاریخ
من خودم در چند مقطع برای استقلال بازی کرده و مربیگری هم کردهام ولی ضمن احترام به تمام عزیزانی که برای این باشگاه زحمت کشیدهاند، معتقدم استقلالی که در تابستان ۱۳۷۰ قهرمان جام باشگاههای آسیا شد، بهترین استقلال تاریخ است. در آن مقطع ما علاوه بر هفت ملیپوش، بازیکنان فوق العاده بزرگ دیگری هم داشتیم که انتخاب ترکیب ثابت از میان این همه ستاره واقعاً دشوار بود ولی بچهها آنقدر با یکدیگر رفیق بودند که کوچکترین اختلافی ایجاد نمیشد. روح منصور پورحیدری شاد. به معنای واقعی کلمه برای آن تیم زحمت کشید و اصلاً بیجهت نیست که لقب پدر استقلال را به او دادهاند. شاید باورتان نشود ولی گاهی اوقات در جریان همان اردوی قبل از جام باشگاههای آسیا خودش بدون اینکه کسر شأن بداند، میآمد و درِ اتاق تکتک بچهها را میزد تا آنها را بیدار کند.
یک بازی تا افتخار ابدی
دقیقاً خاطرم هست شب قبل از بازی با حریف چینی در فینال، منصورخان همه ما را جمع کرد و گفت: «میدانم سختی بسیاری کشیدهاید و مدتهاست از خانواده خودتان دور هستید. امکانات داخل بنگلادش هم ضعیف است و باران موسمی شما را کلافه کرده ولی فراموش نکنید راه بسیار ارزشمندی را طی کردید و حالا فقط یک مسابقه دیگر تا کسب افتخاری ابدی باقی مانده است. این یک بازی را ببرید و ملت ایران را خوشحال کنید. اصلاً بحث استقلال و پرسپولیس به کنار. قهرمانی در آسیا باعث خوشحالی همه مردم میشود.»
کاندیدای بهترین بازیکن آسیا
مسابقه را بردیم و قهرمان آسیا شدیم. در مورد شرایط فنی آن بارها صحبت شده است ولی مسئلهای که چندان به آن پرداخته نشده، انتخاب من به عنوان یکی از نامزدهای بهترین بازیکن سال آسیا بود. من حتی در جمع سه نامزد نهایی هم قرار گرفتم، اما آن زمان رسانهها مانند حالا گسترده نبودند و فضای مجازی هم وجود نداشت به همین خاطر شاید تا همین حالا هم بعضی از هواداران استقلال ندانند که من نامزد مرد سال فوتبال آسیا شده بودم. اتفاقاً در همان مسابقات جام باشگاههای آسیا همراه یک مهاجم چینی بیشترین گل را زدم ولی کنفدراسیون برای اینکه تمام عناوین میان بازیکنان استقلال تقسیم نشود، مدعی شد عنوان آقای گلی میان من و آن فوروارد مشترک است در حالی که استقلال قهرمان شده بود و قاعدتاً باید مرا به عنوان بهترین مهاجم معرفی میکردند.
بغض و کینه
اینکه میگویند سطح جام باشگاههای آسیا در سالی که ما قهرمان شدیم، پایین بود به هیچ عنوان صحت ندارد. ما قبل از رسیدن به مرحله نهایی توانسته بودیم تیم السد قطر را حذف کنیم. تیمی فوق العاده قدرتمند و ثروتمند. در مورد رقبای دیگر نیز باید شرایط آن زمان فوتبال آسیا را در نظر گرفت. مگر در آن مقطع امکاناتی که هماکنون برای تیمهای ایرانی و سایر تیمهای آسیایی فراهم است، مهیا بود؟ مگر فوتبال حرفهای بود؟ شرایط الان با شرایط ۲۹ سال پیش کاملاً متفاوت است. به نظرم آنهایی که میگویند سطح جامی که ما قهرمان شدیم پایین بود، با بغض و کینه حرف میزنند. اصلاً مگر نمیگویند سطح این مسابقات پایین بود، خب پس چرا تیم دیگری غیر از استقلال نتوانست به همین مسابقات راه پیدا کند؟ چرا تیمهای دیگر نتوانستند در آن سال به جام باشگاههای آسیا بروند و قهرمان شوند؟ استقلال در ایران قهرمان شده بود و به عنوان بهترین تیم کشور توانست جواز حضور در جام باشگاههای آسیا را کسب کند. در بنگلادش هم با شایستگی قهرمان شد.
ستاره سوم
باور کنید قهرمانی مجدد استقلال در آسیا باز هم ممکن است. اگر برنامهریزی دقیق و اصولی داشته باشیم، ستاره سوم هم روی پیراهن استقلال مینشیند. متأسفانه فوتبال ایران در عرصه باشگاهی متناسب با سایر مدعیان قاره آسیا جلو نرفت و به همین خاطر تیمهای ایرانی مدتهاست قهرمان جام باشگاهها و لیگ قهرمانان آسیا نشدهاند. اینکه صرفاً مسابقات را برگزار کنیم، اما به کیفیت آن کاری نداشته باشیم، باعث پیشرفت فوتبال نمیشود.
برخورد با خانواده پورحیدری
از جمع آن مجموعهای که قهرمان آسیا شد، حالا عزیزانی، چون منصورخان پورحیدری و رضا احدی را نداریم. این بزرگواران واقعاً جزو گلهای سرسبد استقلال بودند. پورحیدری که نیازی به تعریف من ندارد و رضا احدی عزیز هم واقعاً زود از جمع ما جدا شد. البته گاهی اوقات اتفاقاتی را میبینیم که به معنای واقعی کلمه تلخ است. برای مثال همین برخوردی که پس از درگذشت منصورخان با خانواده محترم ایشان کردند. این چه رفتاری است که با خانواده پورحیدری میکنند؟ یعنی آدمی که زندگی خودش را وقف استقلال کرد و از جیبش برای این باشگاه هزینه کرد، حالا با وجودی که سالها از مرگش میگذرد، همچنان باید از استقلال طلبکار باشد و حقش را به خانوادهاش نپردازند؟ متأسفانه ما گاهی اوقات زمانی که به افراد احتیاج داریم از آنها نهایت استفاده را میبریم ولی به محض اینکه کارمان تمام شد، فراموش میکنیم چقدر برایمان زحمت کشیده بودند.
کلاس گذاشتن مدیرعامل
شما از من میپرسید آیا کسی در این سالها از طرف باشگاه استقلال زنگ زده و سالگرد قهرمانی این تیم در آسیا را تبریک گفته؟ واقعاً چنین سؤالی میپرسید؟ آیا واقعاً فکر میکنید کسی زنگ زده است؟ تبریک قهرمانی آسیا؟ آقای همدانی! در تمام این سالها از طرف باشگاه استقلال حتی یک نفر زنگ نزده تا حال مرا بپرسد آن وقت شما توقع دارید بابت قهرمانی تبریک بگویند؟ همین الان من اگر به باشگاه استقلال بروم و بخواهم مدیرعامل را ببینم، به من میگویند پشت در منتظر بمان، چون ایشان مهمان دارد. مدیرعامل استقلال از کجا آمده که برای پیشکسوتان باشگاه کلاس میگذارد؟ برای پیشکسوتانی که همراه این تیم جامهای قهرمانی فراوانی کسب کردهاند.
عضو هیئت مدیره مرا نشناخت
این مسئله را تاکنون جایی مطرح نکرده بودم و حالا که صحبت شد، میگویم. چند وقت قبل من برای یک کار اداری راهی ساختمان باشگاه استقلال شدم. موضوع به زمان مدیرعاملی آقای افتخاری برمیگردد. تا قبل از آن، من از باشگاه استقلال طلبکار بودم و برخی از مقامات این باشگاه برای حل مشکل مرتب زنگ میزدند و التماس میکردند ولی چند روز پس از آنکه قضیه حل شد و من به ساختمان باشگاه رفتم، بر سر یک نامه حقوقی با یکی از معاونان وقت باشگاه درگیر شدم! باورتان میشود؟ بازیکنی که قسمت قابل ملاحظهای از دوران بازیگریاش را در استقلال سپری کرده بود، باید با چنین برخوردی مواجه شود. تازه درد که فقط این نیست. در همان زمان آقای ملکی که عضو هیئت مدیره باشگاه استقلال بود، وارد ساختمان شد و من را دید. به احترام موی سپید او از جایم بلند شدم و سلام کردم ولی ایشان من را نشناخت و رفت! یعنی عضو هیئت مدیره باشگاه استقلال بازیکن ملیپوش این باشگاه که حتی مربی و سرمربی استقلال نیز بوده را نشناخت و رفت! شاهد تمام این ماجرا، سجاد شهباززاده است. این بازیکن محترم هم دقیقاً کنار من نشسته بود و صحنه را به طور کامل دید.
نظر شما