۰ نفر
۱۸ مرداد ۱۳۹۰ - ۰۴:۴۸

چاوز مبارزه ای سخت و بی امان را علیه سرطان آغاز کرده است و همه ی ما در دنیای سرطان زده می دانیم که پیروزی بر این بیماری تا چه حد دشوار است.در این میان سیاستمداران مخالف سرسخت او به انتظار وخیم شدن حال و مرگش نشسته اند و موافقان و دوستدارانش نگران از سرنوشت چپ گرایی و برنامه های مبارزه با فقر او،و هیچ کسی نمی تواند به درستی فضای حوادث دوران بیماری او یا احتمال وقایع پس از چاوز را پیش بینی کند

چاوز مبارزه ای سخت و بی امان را علیه سرطان آغاز کرده است و همه ی ما در دنیای سرطان زده می دانیم که پیروزی بر این بیماری تا چه حد دشوار است.در این بین سیاستمداران مخالف سرسخت او به انتظار وخیم شدن حال و مرگش نشسته اند و موافقان و دوستدارانش نگران از سرنوشت چپ گرایی و برنامه های مبارزه با فقر او،و هیچ کسی نمی تواند به درستی فضای حوادث دوران بیماری او یا احتمال وقایع پس از چاوز را پیش بینی کند.البته خود چاوز امیدوارانه از ادامه تصدی قدرت تا سال 2031 سخن گفته ،اما کاش مثل ما مسلمانان واژه اگر خدا بخواهد را هم می گفت، و این همان حوادث غیر قابل محاسبه ای است که بر جهان سیاست سایه می افکند. سرنوشت پروژه ی سوسیالیسم قرن 21 هم بدون شک از شیمی درمانی چاوز تاثیر می گیرد.چون پروژه سوسیالیسم قرن 21 با ویژگی فرد محور فقط با حضورچاوزهویت دارد. زمانی که در سپیده دم اول ژانویه سال 1994 نیروهای زاپاتیستا و هوادارانشان علیه پیمان نفتا شورشی سراسری به راه انداختند ؛ بحث سوسیالیسم به معنای رایج از نوع مارکس-لنینیستی و با ویژگی کلاسیک در ادبیات آنان کمتر به چشم می خورد، گرچه مارکوس فرمانده زاپاتیستا در مصاف باعصر جهانی شدن سرمایه داری با قاطعیت به لیبرالیسم نو حمله کردو آن را کثافت نظری ناب نامید .اما در این شرایط جدید بود که جنبش چپ جهانی خلا تئوریک خود را احساس کرد و ضرورت وجود نظریه ایی بازسازی شده برای ادامه ی حیات جنبش چپ احساس شد که به نام سوسیالیسم قرن 21 گسترش یافت. مبدع اولیه سوسیالیسم قرن 21 در 1996 جامعه شناس آلمانی هانس دیتریش استفان است که از 1977 در مکزیک زندگی می کرد و سپس مشاور هوگو چاوز شد.فرضیه ی اولیه ی دیتریش این است که کاپیتالیسم و سوسیالیسم واقعی دارای نواقصی در دموکراسی هستندودر حل مشکلات فوری و حیاتی جامعه بشری مانند فقر،گرسنگی ،استثمار ،فشار اقتصادی جنسیت ،نژاد و توزیع عادلانه ی منابع طبیعی شکست خوردند و به علاوه فاقد نظام دمکراسی مشارکتی واقعی هستند، لذا تشکیل جامعه ای بدون استثمار انسان ها ضروری است.برنامه ی اجتماعی بورژوازی و پرولتاریای تاریخی شکست خورده و تاکید دارد که زمان غلبه یافتن فرهنگ حکمرانی طبقه به جای جامعه ی جهانی پست کاپیتالیسم به عنوان منشاء دموکراسی لیبرال فرارسیده است و لذا اقتصاد ترکیبی با اشکال متنوع مالکیت /اجتماعی- تعاونی- خصوصی/ ضرورت دارد. این تئوری توسط چاوز اخذ شد و پس از انتصاب به ریاست جمهوری از 1998 در عرصه ی اجرایی کشور به شکل آزمایشی اجرا شد و بعد سایر رهبران محبوب فقرا و بومیان آن نظریه را ،اگر نه به شکل کارکردگرایانه بلکه در شعار،اقتباس کردند. بخشی از تئوری و موارد مربوط به کمون ها در قالب تئوری مارکسیستی قرار دارد و برخی موارد مانند مقابله با جهانی شدن در طبقه بندی نئو مارکسیست ها قرار می گیرد. تفسیر چاوز در نظر و عمل در همایش اجتماعی جهانی در 2005 اعلام شد.او این نوع سوسیالیسم را دارای 3 ویژگی نامید.متفاوت بودن از سوسیالیسم قرن20،عدم تشابه به نوع شوروی- اروپای شرقی و کوبا و کثرت گرایی و دولت با حداقل مرکزگرایی.در مسیر حرکتی از راه انقلاب بولیواری هدف تکامل انسان از طریق کسب فضایل مطروحه ی در انقلاب فرانسه مانند عشق،عدالت،همبستگی،آزادی ،تساوی و برادری است که برخی از آن مغفول مانده بود .سپس ایدئولوگ های ونزوئلا با برشماری ویژگی های کاپیتالیسم به معایب آن پرداختند.از این منظرکاپیتالیسم با مالکیت خصوصی تولیدات ،بازارهای رقابتی در مبادله و توزیع با نظام سودگرایانه و رفتار دولت برای حفاظت از حرکت صحیح روند سرمایه داری و رعایت دستاوردهای آن تعریف می شود .وحرکت دولت چاوز در نقطه ی مقابل این ویژگی هاست.حرکت چاوز از1988 تا کنون ،همراه تغییر بنیادهای ساختاری و زیربنایی با هدف تغییر مالکیت منابع و تفسیر جدید از تولید،ایجاد تعاونی های گسترده با مالکیت و مدیریت تعاونی –که ملی کردن صنایع مادر بخشی از ان است- و حرکت به سمت معادلات خارج از سیستم بازار و استفاده از دولت به عنوان مکانیسم غیر تجاری برای توزیع خدمات و ترویج نوعی حکومت داری با هدف غیراز تامین منافع بخش خصوصی بوده است.این چارچوب ها به زعم دولت چاوز دو دشمن خارجی و داخلی دارد که اپوزیسیون داخلی هم پیوند با ایالات متحده به عنوان امپریالیسم اولی و دومی عناصر پدرسالار ضد دمکراتیک داخلی هستند.روند پیگیری این تحولات منجر به تغییر قانون اساسی و استمراردوره ریاست جمهوری وی شد.اما این تغییرات منجر به دوقطبی شدن جامعه داخلی نیز شد، به نحوی که در انتخابات پارلمانی اپوزیسیون توانست کرسی های لازم را برای تحمیل حداقل اراده ی سیاسی خود کسب کند. این تحولات نشان می دهد جنبه های اجرایی سوسیالیسم قرن 21 در عرصه ی داخلی ونزوئلا نتوانسته است کارآمدی خود را در جهت ایجاد ساختارهای سوسیالیستی ایجادکند و ساختارهای دمکراتیکی همچنان پارادایم غالب بر کشور است و از این منظر سوسیالیسم قرن 21 حرکتی آونگی از نوع سوسیالیسم با سیمای انسانی الکساندر دوبچک و یا سوسیالیسم دمکراتیک در حرکت است.زیرا برخلاف نفی دولت در ساختارهای مارکسیستی حرکت چاوز به سمت ملی کردن و دولت متمرکز بوده است ، اما در عین حال نمی توان حرکت به سمت اتحادیه های بولیوار در جهت رسیدگی به وضع فقرا یا درمان رایگان و یا افزایش سطح سواد را نادیده گرفت. توسعه به نفع فقرا با درآمد نفتی و ارایه خدمات بهداشتی و تشکیل کمون ها به سبک تعاونی های بولیوار بخش زیادی از جامعه را پوشش داده و به هواداران چاوز افزوده است.به هرحال نظریه ی سوسیالیسم قرن 21 امروزه بیشتر در نطق ها و خطابه های احساسی چاوز کاربرد دارد،ضمن اینکه مشابهت چندانی با نظریات مارکس ندارد و حتی روند توسعه در اکوادور ،آرژانتین و یا برزیل و شیلی دیدگاهی متمایز و چهره ای متفاوت تر دارد وقرابت بیشتری با نظریه ی سوسیالیسم با چهره ی انسانی دارد .محققان توسعه بر قیاس ناپذیری و عدم تعمیم پذیری گزاره های آمریکای لاتین در مقایسه با سوسیالیسم نوع آسیایی آن نیز اذعان دارند. برخی از اندیشمندان سوسیالیسم مذکور را نوعی سوسیالیسم ملی (لاتینو ـ هیسپانیک) خوانده اند زیرا که چاوز در این فرضیه، در موارد متعدد از بولیوار نام برده است. به باور این اندیشمندان، چون در این فرضیه اشاره به دیکتاتوری پرولتاریا نشده می توان آن را "دمکراسی سوسیالیسم" هم عنوان گذارد.و به نظر می رسد انتخاب نام ناسیونالیسم بولیواری با هدف های همکاری جویانه در سیاست خارجی و ایجاد جبهه مقابله با کاپیتالیسم در اهداف اعلامی سیاست خارجی را در وضعیت کنونی جامعه ونزوئلا ودر شرایط تاریخی –اجتماعی این کشوربیشتر دارای قابلیت تبیین بیشتری باشد. به هر حال محیط ارایه این تئوری از موارد اجتناب ناپذیر و ناگزیر تاریخ برای استمرار حکومت ها در مقابل هژمونی سرمایه داری بوده است ؛اما آن را نمی توان مدلی شفاف و کارآمد برای توسعه نهایی از راه سوسیالیسم تلقی نمود.امروزه در شناخت محیط داخلی و فرایندهای توسعه ی آمریکای لاتین شاهد نظریات جدیدی در توسعه سیاسی نیستیم ؛بلکه فعالیت های پرشتاب و گسترده ی توسعه اقتصادی است که شرایط جدیدی حتی به شکل همکاری یا رقابت های منطقه ای و جهانی ایجاد کرده است و به نوعی مباحث ایدئولوژیک و تند سیاسی در حال رنگ باختن است و این اولویت یابی توسعه اقتصادی است که همه ملت های منطقه از جمله شیلی و اکوادور و برزیل و آرژانتین و رهبران آن ها را بر ان داشته است تا تلاش نمایند در این مسابقه برای حمایت مجدد مردمی رقابتی جدی داشته باشند.لذا در مجموع سوسیالیسم قرن 21 هم مانند سایر تعابیر سوسیالیستی در طول تاریخ اعتبار مصرفش منوط به ادامه ی کار چاوز خواهد بود و با کنار رفتن او به هر دلیلی این سوسیالیسم به فراموشخانه تاریخ و بایگانی پرونده ی سوسیالیسم خواهد رفت و شاید صفت های دیگری از سوی هواداران این مکتب برایش خلق شود.
کد مطلب 166876

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۸:۱۰ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
    0 0
    مطلب خیلی خوبی بود بسیار دقیق و کارشناسی شده ای کاش کمی درباره سطح روابط ایران و ونزوئلا بعد از مرگ چاوز هم می گفتید