کیوان کثیریان

از حق نمی‌شود گذشت که در دوساله اخیر، بعضی مدیران سینما، به هر صورت و با هرکیفیت، عکس با دوربین فیلمبرداری داشته‌اند، اما در این دو سال کسانی در سینما منصب گرفتند که در عرصه تولید سینما کمترین استعداد را از خود بروز داده‌اند و کمترین موفقیت را در کارنامه داشته‌اند.

انگار که دوستان لیست موفق‌های سینما را از ته مرور کردند و چند مدیر سینمایی برگزیده‌اند. حالا اگر فیلمسازان خوبی نیستند و از ساختن یک فیلم متوسط عاجزند، کاش لااقل مدیران خوبی بودند که متاسفانه نیستند، به تبع آن اظهار نظر‌هایشان هم از حداقل منطق و اعتدال عاری است. (این واقعیتی مستند و غیر قابل انکار است. فردا دوباره طبق عادت دیرین، نفرمایید به مدیران ما «فحاشی» شده!)
برگشتیم به اوایل دهه 60 که برخی تعهد را شرط لازم و کافی می‌دانستند و بعد‌ها همگان به این واقعیت پی بردند که تعهد تنها کافی نیست و تخصص در کنار تعهد لازم است وگرنه هرگز اوضاع، به سامان ‌نمی‌شود. تازه خیلی از اوقات معلوم می‌شد برخی از آن متخصص‌ها از بعضی از آن متعهد‌ها، تعهد بیشتری داشتند.
مثلا نگاهی بیندازید به کارنامه مدیر یکی از مهم‌ترین مراکز سینمایی ما - مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی -؛ جایی که وظیفه خطیر حمایت از فیلمسازان جوان را به عهده دارد و همچنین مدیریت سینمای مستند را.
«راننده سفیر»، «مروارید سیاه»، «روی خط مرگ»، «چشم عقاب» و «تلفن» پنج فیلمی هستند که ایشان ساخته. آخرین بار که آقای آقا محمدیان پشت دوربین رفته سال 1378 بوده که تا زمان گرفتن حکم مدیرعاملی مرکز گسترش، ده سال فاصله دارد. برای آنکه از کیفیت مدیریت ایشان آگاه شوید هم، کار سختی پیش رو ندارید. کافی است پای صحبت پنج نفر مستندساز یا فیلمساز جوان - از هر طیفی که خودتان دوست دارید - بنشینید تا اصل ماجرا دستتان بیاید.
یا مثلا همین جناب سجاد پورخودمان با تجربه نویسندگی سه فیلم خیلی متوسط جنگی و تهیه دو فیلم «آخرین ملکه زمین» و «شکلات داغ» و البته یک «چشمان آبی زهرا». همین. کارنامه سینمایی جناب شمقدری هم که اظهر من الشمس است و نیاز به توضیح ندارد.
اما حبیب کاوش هم از آن کیس‌های جالب است. ایشان در سال 52 فیلمی ساخته به نام «آب»، در سال 59 «فصل خون» را ساخته، بعدش «دادشاه» را در سال 62 و «آتش پنهان» را در انتهای دهه 60 و در سال 71 هم فیلم دخترپسری «امید» را. بعد از گذشت 18 سال، فیلم «محفل ایکس» به کف با کفایت ایشان در دوره مدیریت جناب شمقدری رونمایی شد. اینکه این فیلم الان کجاست را نمی‌دانم ولی اینکه آقای کاوش کجاست را چرا. او حالا سخنگو و عضو شورای صنفی نمایش است و از سهم‌داران مهم وضعیت فاجعه بار اکران حال حاضر به شمار می‌آید.
هم ایشان با این کارنامه حرفه‌ای و مدیریتی که می‌بینید درباره وضعیت دعوای صنوف خانه سینما و معاونت سینمایی سخنان مفرحی بر زبان رانده است تا ثابت کند آب دارد بدجوری سربالا می‌رود.
ایشان پس از اینکه بیانیه صنوف را بچگانه و شتابزده دانسته‌اند، فرموده‌اند که: «4 تا 5 هزار نفر عضو صنوف سینمایی بازیچه 4 تا 5 نفرمدیران خانه سینما شده‌اند.»
این درفشانی را آدم کجای دلش جا بدهد؟ اگر صنوف سینمایی اینقدر بی‌مقدار و سست‌عنصر و ضعیف‌النفسند که بازیچه دست 5 – 4 نفر شوند و اینقدر به قول شما بچگانه و شتابزده عمل می‌کنند، چرا می‌خواهید آن‌ها را جذب خود کنید و ببرید زیر چتر نداشته خودتان؟ و اگر آن 5 – 4 نفر اینقدر قدرت دارند که دمشان گرم. نکند شما می‌خواهید جای آن 5 – 4 نفر را بگیرید؟ بازیچه کم دارید؟ به 5000 نفر به همین سادگی توهین می‌کنید و آن‌ها را بی‌شخصیت و دنباله رو می‌دانید، آن وقت دم از تعهد و عدالت و پدری کردن برای سینما می‌زنید؟ مرغ پخته هم خنده‌اش می‌گیرد آقای محترم.
آقای کاوش ظاهرا جو گیر انقلاب‌های منطقه و بهار عربی شده‌اند و گفته‌اند: «قیام صنوف سینمایی علیه مدیران خانه سینما نزدیک است.»
خدا آخر و عاقبت همه‌مان را ختم به خیر کند. صنوف سینمایی، مدیرانشان را با رای مستقیم و در مجمع عمومی انتخاب می‌کنند، هر جا هم لازم باشد مستقیم و غیرمستقیم حمایتشان می‌کنند. یادتان که نرفته طومارهای مفصل سال قبل را؟ کیفیت و کمیت امضاهای پای آن را چطور؟ راستی طومارهای جناح خودتان را یادتان هست؟ کیفیت و کمیت امضا‌هایش را چطور؟
راستی آقای کاوش عزیز، خود شما طی چه فرایندی انتخاب شده‌اید؟ شما در کدام انتخابات رای آورده‌اید که الان آنجا نشسته‌اید؟ شما چرا تشریف نمی‌آورید یکبار از همین صنوف که سنگشان را به سینه می‌زنید رای بگیرید؟ یک بار خودتان را هم در معرض رای گرفتن قرار دهید. امتحانش بد نیست. به نظرم مزه‌اش از انتصاب‌های اینطوری بیشتر باشد.

دوست دیگری - عباس خان بابویهی - که کارگردانی فیلم «دشمن» را در سال 1374 در کارنامه دارد و مدیر روابط عمومی، فیلمنامه‌‌نویس، بازنویس فیلمنامه و تهیه‌کننده همین فیلم هم بوده، دلش به حال صنوف سینمایی سوخته و رهنمود فرموده‌اند که: «صنوف هرچه زودتردر جهت قانونی کردن خود اقدام عاجل کنند.»

البته من امیدوارم ایشان بتوانند روزی فیلم دومشان را هم بسازند چون حیف است کسی با این میزان درایت، تک فیلمی بماند و 16 سال پشت دوربین نرود. ولی من نفهمیدم ایشان با این اطلاعاتی که الان دارند خرج می‌کنند، چطور عضو دو تا از صنوف همین خانه سینمای غیر قانونی هستند؟ باز هم نفهمیدم چرا ایشان منتظر دادگاه قریب الوقوع خانه سینما و معاونت نمی‌مانند؟ مگر ایشان علم غیب دارند که پیش پیش از نتیجه دادگاه پیش رو با خبرند؟ چه عجله‌ای دارند حالا؟ تا 21 دی که راهی نیست. چرا بعضی‌ها اینقدر هولند؟ بوی کباب می‌آید؟
نمی‌دانم حضرتشان که دستی هم در مباحث حقوقی دارند، چرا توجه نمی‌فرمایند و به دوستان تذکر نمی‌دهند که با فرض غیر قانونی بودن خانه سینما، تمامی صنوف زیر مجموعه آن هم غیر قانونی محسوب می‌شوند و مذاکره با آنان چه از سوی دبیر جشنواره و چه از سوی شخص معاونت سینمایی کاری غیر قانونی است.

چطور می‌شود خانه سینما که نهادی ثبت شده است، غیر قانونی باشد ولی زیر مجموعه‌های ثبت نشده‌اش قانونی باشند؟ مگر می‌شود؟ چرا جناب بابویهی که ظاهرا قانون می‌فهمند، چشمشان را بر این تناقض آشکار بسته‌اند؟ چرا به روسایشان تذکر نمی‌دهند که اساسنامه‌ای که مدعی غیر قانونی بودن آن هستند، توسط همین صنوف به تصویب رسیده است؟ اگر مشکل، شخصی نیست، چرا برخی از اعضایی که همین اساسنامه را بار‌ها اصلاح کرده‌اند، حالا جزو هیئت انتخاب جشنواره‌اند و احتمالا برخی از آن‌ها در هیئت داوری هم حضور خواهند داشت؟ اقای بابویهی! اصلا می‌دانید که این اساسنامه به قول شما غیر قانونی در دوره مدیریت چه دوستانی بار‌ها تصویب، اجرا و یا دستخوش تغییر شده و الان‌‌ همان دوستان، نزدیکی‌های خود شما رییس «صنف دولت ساخته» شده‌اند؟ آن موقع آقای عسگرپور کجا بود دوست عزیز؟ یادتان که هست؟
اصلا وقتی این صنوف و اساسنامه‌شان غیرقانونی‌اند، خب بیایید صنوف جدید بسازید. شما که خوب بلدید. ثبتش هم که آسان است. جناب شورای فرهنگ عمومی هم که همسو و حاضر به یراق است. چرا صنف جدید تاسیس نمی‌کنید پس؟ یک دعوت عام بدهید و این صنوف - به قول جناب کاوش - آماده قیام - و - به قول آقای شورجه – نابالغ بدوند بیایند عضو صنوف تازه شما شوند. معطل چه هستید؟ امتحان کنید.
راستی شما که قانون حالیتان است و وصله سیاسی کاری هم اصلا بهتان نمی‌چسبد، چرا از سال 72 که خانه سینما تاسیس شد و با اساسنامه غیرمصوب در شورای فرهنگ عمومی، به ثبت قوه قضاییه رسید، تاکنون ساکت ماندید؟ خانه سینما یکهو که غیر قانونی نشد، با ادعای شما 18 سال است که غیر قانونی است. حالا شورای فرهنگ عمومی 18 سال در خواب غفلت بود، شما چرا؟ شما چرا طی این مدت به هیئت مدیره‌ها تذکر ندادید؟ چرا در این 18 سال به صنوف رهنمود ندادید؟ چرا ما را از علم و فضل خودتان محروم کردید؟ چطور 18 سال سکوت کردید برادر؟ چه کشیدید شما در این 18 سال سکوت؟
اما جناب جمال شورجه هم در این میان از قافله عقب نمانده‌اند. ایشان که فیلم پرهزینه‌شان با اکران گسترده اما فروش زیر 15 میلیون تومان بعد از 10 روز نشان می‌دهد چقدر به بلوغ سینمایی رسیده‌اند، صنوف سینمایی را نابالغ می‌دانند و می‌فرمایند: «به نظر می‌رسد صنوف مرکزی خانه سینما حیات مستقل از خانه سینما برای خود قائل نیستند و خانه سینما برای آن‌ها تصمیم می‌گیرد که به کجا بروند و با چه کسانی و چگونه ارتباط برقرار کنند مثل کودکی که نیاز به دایه‌ای دارد که هدایتش کند گویا صنوف سینمایی و در راس آن شوراهای مرکزی این صنوف هنوز به بلوغ و استقلال کافی نرسیده‌اند.»
جناب شورجه هم به راحتی آب خوردن به 5000 نفر توهین می‌کنند (مثل آن دوست بی‌تقوایشان که به زنان سینما اتهام ناروا می‌زنند و آخرت‌فروشی می‌کنند). آقای شورجه، شما به چشم خود دیده‌اید که صنوف و سینمایی با هدایت و اجبار غیر، به جلسه معاونت سینمایی نرفتند؟ شما خودتان اگر با یک تلفن نا‌شناس به جایی دعوت شوید، تشریف می‌برید؟ یا دعوتنامه رسمی برای دعوت رسمی لازم است؟ روسای صنوفی که شما فکر می‌کنید باید مستقل باشند و نیستند، آیا اینقدر اهمیت ندارند که معاون سینمایی با دعوتنامه کتبی دعوتشان کند؟ شتر سواری که دولادولا نمی‌شود. اگر معاون سینمایی صنوف را به رسمیت می‌شناسد باید کتبا آن‌ها را دعوت کند. اتفاقا خودداری صنوف از اجابت این دعوت غیر رسمی وبدون دستور جلسه و توهین‌آمیز آن هم در شرایطی که دعوت‌کننده خود درصدد تعطیلی خانه آن‌هاست، نشانه استقلال و بلوغ و استحکام آن‌ها در تصمیم‌گیری است که با باز شدن هر در باغ سبزی از هر جایی دست و پایشان را گم نمی‌کنند. خواری طلب نیستند. اگرکسی صنوف سینمایی را این‌قدر دم دست تصور کرده و دست کم گرفته که می‌تواند با یک تلفن روسای بیست و نه صنف را به دفترش احضار کند، باید منتظر همین واکنش باشد و این فضاحت را تحمل کند که تنها دو صنف در جلسه معاون وزیر حاضر ‌شوند. آن هم لابد دو صنفی که دایه‌هایشان شده‌اید شما! این واکنش منطقی و طبیعی برای آنکه بفهمید دارید اشتباه می‌کنید کافی نیست؟
ایشان به نکته مهم دیگری هم اشاره کرده‌اند: «امیدوارم صنوف سینمایی از این اقدام دست برداشته و به آغوش گرم سینمای ایران بازگردند.» من نمی‌دانم یا آقای شورجه معنای آغوش را نمی‌دانند یا از مفهوم گرمی و سردی سردرنمی‌آورند یا درباره کمیت و کیفیت صنوف دچار اشتباه شده‌اند. برادرمن، 5000 نفر این طرف ایستاده‌اند و 50 نفر آن طرف. 5000 نفر در آغوش 50 نفر جا می‌شوند آیا؟!
و نکته بسیار مهم‌تر آنکه آقای شورجه به تبعیت از خطی که یک خبرگزاری دنبال می‌کند (و مدعی شده مقابله با معاونت، دهن‌کجی به نظام است) فرموده‌اند: «در صورت ادامه این حرکت مشخص می‌شود که لابد آن‌ها هیچ اعتقادی به نظام ندارند و با کل موضع گیری‌های نظام دچار مشکل هستند.»
جل الخالق! برادر من شما دیگر چرا؟ حال شما خوب است؟ این حرف‌های بچگانه و بی‌منطق از شما بعید است. (حالا اگر آقای کاوش به کل صنوف می‌گوید بچه و آن را توهین نمی‌دانید، فردا نگویید فلانی به ما فحاشی کرد‌ها. حواستان باشد!). کل موضع گیری‌های نظام؟ چرا؟ اعتقادی به نظام ندارند؟ از کجا فهمیدید؟ این حرف‌ها از سر غیظ و استیصال نیست؟

این استدلال سست و کودکانه برادر شورجه، مرا یاد خاطره‌ای از دوران دبیرستان پدرم انداخت. همکلاسی‌ای داشتند شر و درس‌نخوان و خلافکار (بلا نسبت همه). دائما کلاس را به هم می‌ریخت و به عناوین مختلف معلم‌ها را اذیت می‌کرد و به ستوه می‌آورد. روزی در حالیکه پشت سر معلم شکلک در می‌آورد، ناگهان معلم برگشت و او را دید و کتابی که مقابل این همکلاسی بود برداشت و توی سر او کوبید. کتاب به زمین افتاد و همشاگردی زیرک به یکباره داد و هوارش درآمد که واویلا، کتاب حاوی عکس اعلیحضرت را انداختید زمین؟ یعنی شما اعلیحضرت را قبول ندارید؟ یعنی به اعلیحضرت توهین می‌کنید؟ معلم بیچاره تنش به لرزه افتاد چون حالا باید ثابت می‌کرد با شاه مخلوع مشکلی ندارد بلکه مشکلش با این آدم شرور است. (ترا به خدا کلا بلانسبت را جدی بگیرید، چون در مثل مناقشه نیست)
جناب شورجه عزیز. کسی با اصل نظام مشکل ندارد، با سوء مدیریت و جنگ‌افروزی مشکل دارد، با مردم‌آزاری و بخل و کینه و تهمت و حسد مشکل دارد. این‌هاست که به نظام ضربه می‌زند برادر محترم. اگر معاون سینمایی مساوی بود با اصل نظام، پس برادر شمقدری در طول چهارسال مسئولیت آقای جعفری جلوه کاملا از دایره نظام خارج بودند و با اینهمه کارشکنی و انتقاد، داشتند در قامت یک ضدانقلاب تمام‌عیار، عمل می‌کردند.

یعنی کار مملکت به جایی رسیده که آقای شمقدری (که امثال شما در برابرمواضع صریحش درباره علما و مسئله حجاب و روابط نزدیکش با دبیر فرهنگی دولت سکوت اختیار کردید) مساوی شده با اصل نظام؟ وای بر ما. وای برشما. احتمالا هم تخفیف دادید که بگویید؛ کسانی که با شمقدری و سجادپور مشکل دارند از مسلمانی خارجند و خونشان مباح است. استغفرالله. کمی نگران آخرتتان هم باشید بد نیست برادر شورجه.
5858
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 191864

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 12
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سهیل س CA ۱۳:۳۷ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۰
    11 2
    من یک مستند ساز هستم هر وقت به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی مراجعه میکنم ساعتها پشت در دفتر جناب آقا محمدیان معطل می مانم چرا که ایشان وقت ملاقات نمی دهند اما در نهایت ناباوری در پایان ساعت اداری میبینم که جناب شورجه و ایشان با بگو و بخند و بی توجه به صف طولانی کسانی که به دنبال ساخت فیلم هستند می آیند و می گذرند . این تبعیض گرایی و خودی و غیر خودی کردن حتی در دوران مدیریت سجادپور هم بر این مرکز حاکم نبود باور کنید تمام وجودم پر بغض است اما آقای شورجه اگر راست میگویند جواب جوانان بلاتکلیف پشت در دفتر آقا محمدیان را بدهند که این رفتارشان از صدها توهین بدتر است ما از این جماعت روی خوش و مهر ندیدیم به کدام آغوش باز شده اشاره دارند ؟
    • بدون نام IR ۰۹:۲۲ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۱
      0 16
      دروغ که حناق نیست....تو اصلا ایران زندگی می کنی که پشت در مرکز گسترش سینمای مستند بمونی؟؟؟؟
  • ميثم اسماعيلي IR ۱۵:۵۸ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۰
    26 2
    زنده باد
  • عابر پیاده IR ۱۶:۱۸ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۰
    26 2
    دمت گرم.... جواب این حضرات را باید همیطوری داد! فاتحه این سینما را خوانده اند، انوقت دوقورت و نیمشان هم باقیست! اقایان؛ این سینما نخواهد شما را بر راس کار خودش ببیند، باید چه کند؟! بگویید لطفا!
  • مقیمی US ۱۸:۵۵ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۰
    20 2
    از ویژگی های یک منتقد- روزنامه نگار شجاعت و صراحت کلام است که اگر نداشته باشد میرزا بنویس است و در بهترین حالت یک اهل قلم خوب، متن فوق آنچه دارد صراحتی است که شاید عده ی کثیری را خوش نیاید اما لذتش به دلسوزی و سینما دوستی ای است که در آن نهفته است و شجاعتی که داد می زند با کسانی که کمر به نابودی سینما بسته اند شوخی ندارد! نمی دانم متن بیش از حد عصبی است یا کاری کرده اند که نگارنده به ستوه بیاید؛ نمی دانم درست این بوده که جواب بی احترامی ها و تهمت های اخیر این گونه داده شود یا خیر؟ اما من خیلی دلم می خواست یک نفر این سنت خوبی کردن در ازای بدی و سکوت در جواب بی احترامی را کنار بگذارد و آنچه را لازم است کوبنده بگوید این یادداشت همانی است که باید باشد.
    • بدون نام IR ۱۷:۰۴ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۶
      0 7
      حیف که در آمریکا مقیمی ؛ مقیمی
  • مونا IR ۱۹:۴۳ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۰
    16 1
    بسیار سپاسگزارم از این قلم شیوا و بیان حقایق «در صورت ادامه این حرکت مشخص می‌شود که لابد آن‌ها هیچ اعتقادی به نظام ندارند و با کل موضع گیری‌های نظام دچار مشکل هستند.» این جمله مشترک تمام مسئولان نالایق است که خود خوب می دانند برای فرار از منطق چاره جز چنگ زدن به این جملات ندارند
  • قلی IR ۱۳:۳۳ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۱
    2 8
    از همان جوانی تصمیم گرفتم وارد سه شغل نشوم . اول پزشکی که آدم بخواهد و نخواهد بخاطر معاشرت با زن ها ؛ خاله خان باجی میشه دوم کارهای پشتیبانی که دزد میشه سوم عالم هنر و هنر پیشگی که حسود میشه و همیشه احساس میکنه بهش ظلم شده و دیگران حقشو خوردن .
  • الناز دیمان IR ۲۰:۰۹ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۱
    11 0
    الان تو اخبار شنیدم که خانه ی سینما منحل شد!!باور نکردنیه که لجبازی و بلاهت چند مدیر باعث شد نهادی 18ساله از بین بره!! قانون هم که حکم اکسیژن در کره ی ماه رو داره اینجا!!!
  • بابك IR ۰۶:۳۲ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۳
    8 0
    درود بر صراحت و شهامت شما
  • مهشید IR ۱۱:۵۶ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۵
    7 0
    اگه غیر از این بود باید تعجب میکردی... واااااااای به حال این مملکت و این سینما با این آدمایی که واردش شدن
  • فرهاد رياضي US ۱۳:۲۶ - ۱۳۹۰/۱۰/۱۵
    7 0
    سلام درود خداوند بر شما و شرافتتان..