به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، ابنسینا، حکیم و فیلسوف نامآشنای ایرانی(شیخالرئیس)، نه تنها در پزشکی و فلسفه، بلکه در عرفان و نظریههای روانشناسی انسان نیز آثار برجستهای بر جای گذاشته است. او کتاب «قانون» را نوشت که قرنها مرجع پزشکی در اروپا بود و کتاب «الشفا» نیز هنوز یکی از منابع اصلی فلسفه و عرفان به شمار میرود. جامعیت و دیدگاه میانرشتهای او، باعث شده است که مطالعه آثارش برای درک تاریخ فکر اسلامی و فلسفه غرب ضروری باشد.
بنابر روایت فارس، به مناسبت روز بزرگداشت ابنسینا، با دکتر عبدالرضا مظاهری، استاد فلسفه و عرفان، گفتوگویی انجام شده است تا هم جایگاه فلسفی و عرفانی ابنسینا روشن شود و هم نقش آثار او در فهم فلسفه، عرفان و پزشکی نسلهای بعدی بررسی شود. این مصاحبه فرصتی است برای دیدن ابنسینا از نگاه یک پژوهشگر که سالها به بررسی عرفان و فلسفه اسلامی پرداخته و نگاه تازهای به ارتباط بین فلسفه و عرفان ارائه میدهد.
آقای دکتر، ما ابنسینا را باید بیشتر فیلسوف بدانیم یا عارف؟ چون ما با عناوین مختلفی او را میشناسیم. آیا میتوان او را فیلسوف دانست یا عارف؟ جایگاه عرفانی او در تاریخ فکر اسلامی چگونه است؟
مظاهری: ببینید، ابنسینا را میتوان دانشمندی دانست که هم مراحل فلسفه را طی کرده و هم مراحل عرفان را درک کرده است. او یک انسان معمولی در این تقسیمبندیها نیست و نمیتوان او را صرفاً محدود به یک حوزه دانست. حتی اگر بخواهیم او را محدود کنیم، ابنسینا جامع همهچیز است. انسانهای کامل جمع اضداد هستند؛ یعنی وقتی انسانی به کمال میرسد، جمع اضداد میشود و ابنسینا نمونهای از این جمع اضداد است.
برای مثال، او در فلسفه، منطق، عقل و صورتهای قیاسی سخن میگوید و بیان میکند که این شکلهای قیاسی و منطقی، اساسیترین اصولی هستند که هر استدلالی باید بر آنها استوار باشد. وقتی ابنسینا میخواهد درباره فلسفه مشاء و منطق صحبت کند، ابتدا این اصول را مطرح میکند. سپس مراحل مختلف را طی میکند و از فلسفه مشاء میگذرد؛ زیرا خود او در داستانهای رمزی میگوید: ما باید این مباحث را به «حی بن یقظان» برسانیم. منظور از حی بن یقظان، رسیدن به مرحله شهود است.
ما در این عوالم تقسیمبندیهایی داریم؛ مثلاً در برابر قوای حسی مانند لامسه، سمع و بصر، عالم ماده یا عالم حس مطرح میشود. در برابر قوه خیال، عالم خیال منفصل و متصل (بهویژه متصل، چون خیال انسانی است) و در برابر عقل، عالم عقل. اکثر فیلسوفان و عرفا تا همین مرحله صحبت میکنند، اما از نظر قرآن و عرفان ابنعربی، عالمی بالاتر از عقل وجود دارد که در برابر قلب شهودی قرار دارد. ابنسینا نیز در مباحث پایانی خود، در موضوع «مقامات العارفین» و در اشارات و تنبیهاتش، به این عالم بالاتر نظر دارد و به شهود توجه میکند.
ابنسینا انسانی است که عقل را به نهایت احترام گذاشته اما نقد عقل را نیز میپذیرد. برای مثال، وقتی ما درباره ابنعربی مطالعه میکنیم، میبینیم او نقدهایی به عالم عقل دارد. اگر کتاب «شفا» را با دقت بررسی کنیم، تمام دیدگاههای عمیق عرفانی، از جمله وحدت وجود و شهود، در آن وجود دارد. ملاصدرا نیز به شدت تحت تأثیر ابنسینا بوده است.
من نزدیک بیست سال است که روی زندگی و نظریات ابنعربی کار میکنم و در این مدت به این نتیجه رسیدهام که ابنعربی نیز به شدت تحت تأثیر ابنسینا بوده است. در رسالههایی مانند «الخیال» یا «النفائس عرفان» میبینیم که ابنعربی در نتایج عرفانی خود، بحثهایی مانند ماده و صورت، رابطه ماده و صورت یا هیولا و صورت را توضیح میدهد؛ دقیقاً به گونهای که انگار شرح کتاب «شفا» را ارائه میکند. این نشان میدهد که ابنسینا یک نابغه جامع و جمع اضداد است.ما او را میشناسیم و جهانیان هم کتاب «قانون» را میشناسند و تا سالها در دانشگاههای خارج از کشور تدریس میشده است. مهمترین نوآوری ابنسینا در کتاب قانون نسبت به پزشکان قبل از خود چه بوده و چرا ماندگار شده است؟
مظاهری: من پزشک نیستم که بخواهم درباره جنبههای پزشکی کتاب قانون توضیح دهم، اما میتوانم از دیدگاه جامعیت ابنسینا توضیح بدهم. یکی از دلایل ماندگاری او این است که ابنسینا جامع و میانرشتهای بوده است. در دنیای امروز خیلی روی تخصص و جدا کردن رشتهها از هم بحث میشود، اما وقتی کسی خیلی تخصصی کار کند و نگاه کلی نداشته باشد، دستاوردهایش محدود میشود.
حتی خواجه نصیرالدین طوسی گفته است: «غلبنی فی جمیع الفنون رجل واحد و غلبته أنا فی فن واحد». یعنی کسی که همه چیز را بلد بود، بر فرد متخصص در یک فن غالب شد. این نگاه جامع باعث شده که ابنسینا کتابی مانند «قانون» خلق کند که هم نجوم و افلاک را میداند و هم نفس انسانی را.
برای مثال، وقتی ابنسینا نفس فلکی را توضیح میدهد و سپس نفس انسانی را بررسی میکند، رابطه جسم و روح را بهخوبی نشان میدهد. این تأثیر متقابل نفس و جسم، بعدها در روانشناسی غرب نادیده گرفته شد. ابنرشد عالم نفس فلکی او را رد کرد و دکارت نیز نظر او درباره نفس انسانی را رد کرد. وقتی سرچشمه نفس انسانی ناشناخته میماند، روان انسان قابل درک نیست و بحران ایجاد میشود. ابنسینا این رابطه را بهروشنی نشان داده و تأثیر نفس بر جسم و جسم بر روح را توضیح میدهد.
پس علت ماندگاری کتاب قانون، جامعیت و دقت علمی آن است. کسانی که میخواهند ملاصدرا یا ابنعربی را درک کنند، نمیتوانند بدون شناخت ابنسینا به آنها برسند.
یکی از نکات مهم، گرایش جوانان امروز به فلسفههای غربی است. اما ابنسینا در فلسفه و عرفان چه کمکی به انسان امروز میتواند بکند، به ویژه در بحرانهای روانی و اجتماعی؟ اگر ابنسینا امروز زنده بود، پاسخ او به پرسشهای معنای زندگی چه بود؟
مظاهری: ابنسینا رابطه انسان با خدا را بهخوبی توضیح میدهد. او میگوید: «نفخت»؛ یعنی انسان با خدا نسبت دارد، نه اینکه خدا ما را خلق کرده و رها کرده باشد. انسان با این نگاه دیگر یتیم و بیسامان نیست و میتواند معنای وجود و کمال خود را دریابد.در دوران جدید، فلسفههای غربی پس از رنسانس و روشنفکری باعث سردرگمی بشر شد. ابنسینا با عرفان عقلانی خود، انسان را به سرچشمهای بازمیگرداند که روح او را شاداب میکند و پاسخ پرسشهای معنای زندگی را میدهد. تمام این دیدگاهها در احادیث و متون اسلامی نیز وجود دارد و اگر به زبان ساده تفسیر و ارائه شود، میتواند انسان را هدایت کند.
ابنسینا همچنین نشان میدهد که اگر سرچشمه حقیقی وجود انسان شناخته نشود، در اخلاق، روانشناسی و معنویت دچار بحران میشود. نگاه او به نفس انسانی و رابطه انسان با خدا میتواند خلأ معنوی و روانی امروز را پر کند.
نظر شما