راهکار نخست اوباما برای برقراری صلح با شکست مواجه شد، باید منتظر راهکار دوم باقی ماند.

بیچاره فلسطینی‌ها و البته بیچاره‌تر از آنها سیاستمدارانی که نیت‌های خوب‌شان برای برقراری صلح در منطقه خاورمیانه به دیوار واقعیاتی برخورد کرده است که سالهاست بر مناقشه میان اسرائیل و فلسطین سایه انداخته‌است.
اظهارات هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه ایالات متحده و عقب‌نشینی از توقف کامل شهرک‌سازی‌ها در اسرائیل به عنوان عاملی برای جلب اعتماد اعراب هیچ‌چیز تازه‌ای نبوده و نیست. باراک اوباما خود هم در ماه سپتامبر به زبان بی‌زبانی بر این حقیقت تأکید کرد. اکنون تنها نتیجه برآمده از این اظهارات مرگ دیپلماسی صلحی است که باراک و همراهانش در کاخ سفید به دنبال آن بودند. اکنون نیاز به آغازی جدید در این مناقشه و ارائه رویکردی جدید بیش از پیش احساس می‌شود.
البته در این میانه تقدیر هیلاری کلینتون از دولت تندروی بنیامین نتانیاهو به عنوان شریکی سازنده در مناقشه‌ها درست مانند قرص تلخی بود که بر ورم کینه حتی میانه‌روترین اعراب هم افزوده و البته بیش از پیش ماهیت اسرائیل در جامه طرف حساب دولت عباس را نشان داد. دولتی که تا همین حالا هم چندان اتحادی از آن باقی نمانده است. جای تعجب ندارد که محمود عباس در جامه رهبر تشکیلات خودگردان فلسطین در آخرین دیدار خود با هیلاری کلینتون در ابوظبی چندان به طرح صلح پیشنهادی آمریکا روی خوش نشان نداد. آمریکایی‌ها به عباس که به هیچ‌وجه در جامه رهبری کاریزماتیک فرونرفته است در حقیقت دستی نامرئی برای همکاری هدیه می‌دهند. عباس در حال حاضر ریاست دولتی را بر عهده دارد از هم گسیخته و ناکارآمد. دولتی که جایگاه او در برابر اسرائیل به عنوان طرف مذاکره را به شدت تضعیف کرده‌است. عباس انتخابات ریاست جمهوری در ماه ژانویه را پیش رو دارد و در چنین شرایطی باید هم سخت برخورد کند و هم محکم سخن بگوید. عباس هنوز از کمای ناشی از برخورد خود با گزارش گلدستون بیرون نیامده است. پیروزی تاریخی برای فلسطینی‌ها که عباس به درخواست کاخ سفید برای مدتی مانع از بررسی آن در شورای حقوق بشر سازمان ملل شد و البته در نهایت کوتاه آمد. در حال‌حاضر اعتماد آمریکایی‌ها به عباس هم کمرنگ‌تر از پیش شده‌است اما او هنوز برای حکمرانی در داخل به حمایت کاخ‌سفید‌نشینان نیاز دارد، بنابراین همه آن چیزهایی که پس از مخالفت او با گزارش گلدستون تا انتخابات ژانویه از زبان عباس شنیده شود تنها و تنها در حد حرف است و البته مصرف داخلی دارد.
در این میانه اما ایالات متحده هم باید سهم خود در این اشتباه تاریخی را پرداخت کند. اشتباه در تبیین استراتژی نه چندان صحیح از جانب دولتش برای حل این مناقشه. باراک از زمان حضور درقدرت از ژانویه گذشته تاکنون تنها کاری که در منطقه انجام داده بالابردن سطح توقعات بوده ‌است. او مصرانه بر پایان شهرک‌سازی‌ها در کرانه باختری و شرق بیت‌المقدس تأکید کرد. در قاهره هم حرف‌هایی را زد که چندان ضمانت اجرایی نداشت و البته انتخاب جورج میچل به عنوان نماینده باراک در امور خاورماینه را نباید فراموش کرد. همه این حرکت‌ها تشویق اعراب را به دنبال داشت نه اما همکاری آنها را. اعراب به راحتی خود را در برابر درخواست کمک باراک برای حل مناقشه به نشنیدن زدند. همین بی‌میلی اعراب بود که در نهایت چندین سفر میچل به منطقه را بی‌نتیجه گذاشت. گره کار اما در عدم وجود روحیه همکاری در نتانیاهو اسرائیلی نیست بلکه در حمایت افکار عمومی اسرائیل از عقاید تند اوست. اسرائیلی‌ها از جانبداری باراک اوباما از اعراب به ستوه آمده‌اند. آنها گمان می‌کنند که اعراب هیچ‌حرکتی از خود برای تعامل با اسرائیل نشان نمی‌دهند. حقیقت این است که ایالات متحده به سختی می‌تواند از مرز نتانیاهو عبور کند و درخواست‌های خود را با افکار عمومی اسرائیل درمیان بگذارد. شاید کمک‌های باراک به لابی‌های یهودی در آمریکا و حمایت او بتواند جمعی از نخبگان اسرائیلی را به سمت خود جلب کند اما این قبیل استراتژی‌ها اندک تأثیری بر غالب اسرائیلی‌ها ندارد. بر اسرائیلی‌هایی که سخنان نخست‌وزیر خود در خصوص تهدیدهای هسته‌ای ایران را جدی گرفته‌اند.
و اما حالا با تمامی آنچه که در طول یک سال گذشته بر فلسطین و اسرائیل رفت، اصلی‌ترین پرسش این است که گام بعدی چیست؟ اگر پیشرفتی در کار باشد باید منتظر انتخابات در فلسطین ماند. البته شاید این انتخابات هم فلسطین را تبدیل به شریکی قوی نکند. اگر حماس بتواند به تهدیدهای خود عمل کرده و انتخابات در نوار غزه را تحریم کند در چنین شرایطی دولتی که محمود عباس تشکیل می‌دهد همین حد از قدرت و مشروعیت را هم نخواهد داشت. در چنین شرایطی اسرائیل هم می‌تواند به بازی خرید زمان ادامه دهد و البته توجیه منطقی هم در دست داشته باشد؛ عباس نماینده تمامی فلسطینی‌ها نیست و توانایی کافی برای اعمال مفاد توافقنامه با اسرائیل در سرتاسر فلسطین را ندارد.
اعراب هم در بد مخمصه‌ای گیرافتاده‌اند. چطور می‌توانند با تعامل با آمریکا و اسرائیل خواست فلسطینی‌ها را تأمین کنند؟ اعراب به اوباما هم اثبات کرده‌اند که تنها در ازای امتیازگیری از اسرائیل است که حاضرند هزینه پرداخت کنند. در شرایطی که اسرائیل میزان کوتاه آمدن خود از مواضع پیشین را معین کند، شاید اعراب هم بتوانند به اجماع رسیده و با برآورد هزینه سیاسی که باید پرداخت کنند، دست به مصالحه بزنند. تا نشست بعدی اعراب، دولتمردان جهان عرب باید برای تحت فشار قرار دادن ایالات متحده طرح صلح خود را از معادلات بیرون بکشند و یا حداقل واشنگتن را به این امر تهدید کنند. هر چند اسرائیل از زمان طرح پیشنهاد اعراب برای خروج از بحران در سال 2002 تاکنون نسبت به آن بی‌تفاوت عمل کرده است اما در شرایطی که اعراب طرح خود را از دایره راهکارها خارج کنند بی‌شک اسرائیلی‌ها توپ را به زمین اعراب می‌اندازند و آنها را به کارشکنی متهم خواهند کرد. اسرائیلی‌ها به خوبی می‌دانند که محمود عباس به هیچ عنوان دست به ریسکی بزرگ نخواهد زد. او به تنهایی قایق فلسطین را به دریا نمی‌اندازد چرا که می‌داند بدون حمایت‌های خارجی ره به جایی نخواهد برد. باراک اوباما ماه آینده در واشنگتن میزبان نتانیاهو خواهد بود. او از این فرصت استفاده خواهد کرد و دلایل خود برای تعقیب صلح در منطقه را بیان می‌کند. به هر حال جایزه صلح نوبل به باراک رسیده است ولی همه آنچه که در خاورمیانه در این یک سال گذشت حرف بود و حرف. اوباما همچنان از تلاش خسته نشده و ادعا می‌کند که به برقراری صلح میان اسرائیل و فلسطین متعهد است. راهکار نخست او که با شکست مواجه شد، باید منتظر راهکار دوم باقی ماند.
نشنال سوم نوامبر / ترجمه: سارا معصومی

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 23026

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =