اين روزها تمام حرف ما با كروش اين بود: چرا بايد ميانگين سني تيم ملي 28.1 سال باشد؟ كروش اما پاسخي دارد كه قابل تامل است: «شما به من بازيكني در استانداردهاي بينالمللي معرفي كنيد تا جذبش كنم».
حرف كروش اين است كه فوتبال شما مثل فوتبال آرژانتين و برزيل و اسپانيا فوتبالي نيست كه مدام بازيكن متولد كند. فوتبال ايران شايد از اين بابت خسارات جبران ناپذيري را از نابودي دو كارخانه بزرگ بازيكنسازي يعني بانك ملي و شاهين و باشگاههاي ريشهدار خورد. باشگاههايي كه با مربياني مثل همين علي دوستي مهر (سرمربي فعلي تيم نوجوانان كه ما را به جام جهاني رساند) مدام بازيكن به فوتبال ما معرفي ميكردند و مدتهاست كه ما خلا چنين پايگاههايي را در كشور حس ميكنيم.
با اين حال حرف ما اين است كه كروش با يك كوير لميزرع روبرو نيست. به هر حال در اين فوتبال چند بازيكن پيدا ميشوند كه بتوانند نظر او را تامين كنند. بازيكناني كه بتوانند در زماني كوتاه به استانداردهاي مورد نظر او برسند.
قبول داريم كه فوتبال ما برنامهريزي منظمي براي پرورش بازيكن ندارد. اين را هم ميپذيريم كه فوتبال ما مانند ژاپن وكره و حتي چين نيست كه نونهالانش را بعد از استعداديابي زير چتر حمايتي برنامههاي طولاني و اردوهاي خارج از كشور قرار بدهد. ما فوتبالي داريم كه از لبنان شكست ميخورد و بعد كره جنوبي را با همه برنامهريزياش شكست ميدهد. چنين فوتبالي به هيچ عنوان با متر علمي سنجيده نميشود چون هيچ چيزش علمي نيست. اما به هر حال در اين فوتبال هستند بازيكناني كه اگر كشف شوند به درد تيم ملي بخورند.
اين بازيكنان قبل از هر چيز بايد در دل فوتبال ما ديده شوند و اين ممكن نخواهد بود مگر آنكه اعضاي كادر فني با احترام به تمام ليگ ما نگاه كنند. شايد از دل همين ليگ چند بازيكن پيدا شوند كه بتوانند دو سال بعد (در صورت صعود ما) در برزيل به كمك تيم ملي بيايند.
نظر شما