اگر کار هنرمند را جلوه و جلادادن به زیباییها بنامیم، بخشی از این زیباییها در رفتار هنرمند هم باید جلوه گر شود.رفتاری که با دستگیری از افتادگان و نیازمندان و به خصوص آنهایی که به بیماریها و اختلالات صعب و درشتناک دچارند، رخ مینماید.
کار استاد شهرام ناظری در چند ماه گذشته و نهضتی که او یکتنه برای کمک به جذامیان و کودکان مدرسه شینآباد و برخی امور دیگر خیریه به راه انداخت، نمونهای از هنرمندیهای اوست که در کنار صدای منحصر به فردش جلوه و جلایی تازه به منش و سلوک این چهره کمنظیر موسیقی ایران داده است.
استاد شهرام ناظری در بنیاد خیریه کودکان اوتیسم به همراه مهندس ناصر زجاجی رئیس این بنیاد و چند کودک اوتیسمی
(با پوزش از کیفیت پایین عکس)
آنچه این گونه کنسرتها را بیشتر مورد تاکید قرار میدهد، برخورد شفاف آقای ناظری در اختصاص تمامی درآمدهای کنسرت به نیازمندانی است که او به نیت آنها کنسرت داد. آنهایی که دستی در کار هنر و به خصوص موسیقی دارند میدانند که هستند برخی از هنرمندان که به نام و یاد گروه و افرادی کنسرت میدهند و حتی اعلام هم میکنند که تمامی درآمدهای این کنسرت به نفع فلان مرکز یا گروه خیریه اختصاص مییابد، اما در عمل میبینیم تا 70 درصد درآمد کنسرت به خود آنها اختصاص یافته و تنها بخشی جزیی از درآمد صرف اموری شده است که به نام آن این سو وآن سو تبلیغ آن را میکنند. حتی برخی از هنرمندان هستند که فقط نام خود را خرج برخی از این کارهای خیریه میکنند و هزینه و پولی بابت آن نمیپردازند،اما نان آن را این سو وآن سو میخورند. مهم نیست که چقدر کمک میکنند؟چگونه کمک میکنند؟ مهم این است که همان گونه که کمک میکنند در بیرون هم همان را بیان کنند و نه کم و نه زیاد. شفافیت و صداقت ذات کار هنری است و چه خوب است که در رفتار و منشش با دیگر شهروندان و سایر افراد نیز جلوهگر شود.
ناظری اما با شناختی که نگارنده از او،سلوک و خصوصیت او دارم ، همانند بسیاری از مردان کرد که همچنان منش و سلوک جوانمردانه خود را حفظ کردهاند ، اهل عمل است و سعی کرده و می کند که اگر سخن و حرفی زده است پای آن بایستد و محبوبیت خود را با چنین اموری معامله نکند. به همین دلیل در دور گذشته که کنسرتی را به نفع بچههای مدرسه شینآباد برگزار کرد، به جای آن که این پول را به برخی دلالان و واسطهها بدهد، خود راسا روز و ساعتی خاص را معین کرد و از خانوادههای آنها خواست تا در آن روز موعود به مکانی مشخص بیایند و در صورت جلسهای پول خود را تحویل بگیرند.
حضور هنرمندان در جمعها و برخی نهادهای خیریه نیز سبب میشود تا خانوادهها دلگرم شوند که دیده میشوند و کسانی هستند که آنها و فرزندانشان را از یاد نبردهاند و از آن مهمتر با نام و خاطره آنها بازی نمیکنند.این نکته از آن جهت مهم است که در سالیان اخیر موسسات و نهادهایی پاگرفتهاند تحت عنوان حمایت از این بیمار و آن فرد که مصداق گور کافرها در مثنوی مولوی است. که ظاهر آن رنگ و لعابی و جلوه و جلایی دارد اما در داخلش هزار مار و زهر هلائل است.
ظاهری چون گور کافر پرحلل
از درون قهر خدا عز و وجل
شاید از نمونههای متاخری که شخص نگارنده با آقای ناظری به سراغشان رفتیم. دیدار از کودکان و خانوادههای آنها در بنیاد خیریه کودکان اوتیسم بود. بنیادی که با همت مهندس ناصر زجاجی پا گرفت و در سه سالی که از تاسیس آن میگذرد همه امور آن به صورت رایگان در اختیار خانوادههای اوتیسم قرار میگیرد.
اتفاقا پیش از رفتن به سراغ این بنیاد آقای ناظری از من درباره کارهای آن پرسید و این که نحوه خدمترسانی به خانوادهها و کودکان اوتیسم چگونه است که من توضیحاتی دادم و ایشان وقتی شنید و با این اختلال آشنا شد و سپس دریافت که چنین موسسهای از اوتیسمیها دستگیری میکند و آن را محل و ممری برای کسب درآمد و دوشیدن مردم و خانوادههای اوتیسمی قرار نداده است، عاشقانه و با علاقه پذیرفت که در چنین جمعی حاضر شود.
روزی که حضور استاد و شوالیه آواز ایران در آن جمع گرمی و تحرکی را در بنیاد خیریه کودکان اوتیسم سبب شد. به رغم آنکه هماهنگ شده بود در فرصتی نیم ساعته کل ماجرا و دیدار به پایان برسد، اما وقتی آقای ناظری گرم گفت وگو با خانوادهها و مسئولان بنیاد اوتیسم شد،زمان از دست رفت و عملا چند ساعتی دیدار و گفت وگو به درازا کشید. دیداری که روشنی و گرمی را به خانودههای اوتیسمی و فرزندانشان هدیه کرد.
به قول مولانا
کار مردان روشنی و گرمی است
جالب این که بعد از این دیدار استاد باید به سراغ استاد محمدرضا شفیعی کدکنی میرفتند و با تاخیری چند ساعته آنجا رسیدند و استاد کدکنی هم وقتی ماجرا را دریافتند از این کار استاد تقدیر کردند و آن را ستودند و گفتند باید بر این کار پای بفشرند و استمرارش دهند.
امید که استاد همچنان سلامت و سرحال باشند و در کار خیری که در پیش گرفتهاند و با حساسیتی که دارند توفیقات افزونتری به دست آورند.
توضیح : این مطلب با تلخیص روز شنبه 28 دیماه در صفحه اول روزنامه شهروند منتشر شد.
نظر شما