آغاز: اهالی مطبوعات به خصوص آنها که علاقه‌مند و پیگیر دغدغه‌های روزنامه‌نگاری حرفه‌یی هستند و می‌خواهند هر روزشان با روز دیگر تفاوتی هر چند اندک داشته باشد و دچار روزمرّگی‌ نشوند، قطعا نام و یادی از زنده‌یاد حسین شهیدی خواهند کرد،

همچنان که در همین مدتی کوتاه بعد از درگذشتش، ‌دوستان و شاگردانش از اخلاق شخصی نیکو و اخلاق‌حرفه‌یی کم‌نظیرش روایت‌ها گفته‌اند. آنچه او بر جای گذاشت (از شاگرد و دوست و مطلب و نوشته و کتاب) تا سالیان سال ذخیره‌یی مغتنم از تجربه و دانش در عرصه روزنامه‌نگاری حرفه‌یی هست و خواهد بود. کتاب روزنامه‌نگاری او از معدود آثارتالیفی در تحلیل و بررسی سه دهه روزنامه‌نگاری ایران در سال‌های 56 تا 1384 است. اثری که ابتدا به زبان انگلیسی نوشته و سپس برگردان فارسی شد اما چند سالی است که همچنان در راهروهای ارشاد در انتظار مجوز است.

میانه: به یاد دارم برای تحقیقی دانشگاهی درباره اخلاق‌حرفه‌یی روزنامه‌نگاری نیازم به این کتاب افتاد و هنگامی که به دستش گرفتم و تورقی کوتاه در آن کردم، دریافتم که با اثری عمیق و تحلیلی درباره روزنامه‌نگاری ایران روبه‌رو هستم. اثر را به شکل اینترنتی از سایت یکی از دوستان در آی‌پدم قرار دادم. اواسط سال 91 روزی بر حسب تصادف در دفتر ناشر محترم و با دانش و فضلی صحبت این کتاب شد. گفتم «کتاب خیلی خوبی است و از آن خیلی استفاده کردم؟» با تعجب پرسید: «از کجا کتاب را تهیه کردی؟» سوالش را با پرسش پاسخ دادم که: «چطور؟» گفت: «این کتاب را من با ناشر خارجی و انگلیسی اثر قرارداد بستم و آقای شهیدی هم ترجمه‌اش کرد و دکتر کاتوزیان و خود آقای شهیدی نیز بر ترجمه فارسی مقدمه‌یی نگاشتند و البته متن فارسی اطلاعات و تحلیل‌های بیشتر و اضافه‌تری دارد و نسبت به نسخه انگلیسی پربارتر است». پاسخ دادم: «همه اینهایی که می‌گویی در ابتدای نسخه‌یی که من لود کردم آمده است. »گفت: «آخر چطور ممکن است کسی بدون اجازه منی که با ناشر اصلی قرارداد دارم کار را روی اینترنت گذاشته باشد؟» بعد رو به من کرد و با تغیر پرسید: «شما هم که این همه داد و فریاد از حفظ حق کپی رایت و حق مولف می‌زنی، بدون اجازه ما این کتاب را لود کردی؟» و سپس فصلی مشبع درباره بی‌فرهنگی ما ایرانیان در کپی کردن غیرمجاز سخن گفت و من نیز عرق‌ریزان و شرمنده به گفته‌های این دوست ناشر و عزیز گوش می‌دادم. وقتی جوش و خروش و عصبانیتش فروکش کرد، گفتم: «ایشان در مقدمه اسم آن بنده‌خدایی که کتاب را روی سایتش گذاشته را هم آورده و حتما آن بنده خدا هماهنگ کرده؟» که گفت: «نه! تا آنجایی که من در خاطر دارم آقای شهیدی چنین صحبتی بامن نکرد و روحیتا هم چنین آدمی نیست. البته صاحب معنوی اثر آقای شهیدی است، اما صاحب مادی آن نشر ما است و جالب اینکه وقتی به ناشر اصلی پیغام دادم که به دلیل حجم بالای حذفیات و اصلاحاتی که به کار خورده عملا انتشار آن در شرایط حاضر غیرممکن است، ناشر در نامه‌یی به ما نوشت که به احترام صداقتی که در کار داشتید ما پنج سال صبر می‌کنیم و بعد کتاب را با ناشری دیگر قرارداد می‌بندیم یا در خارج از ایران منتشرش می‌کنیم.»

انجام: به نظر می‌رسد با توجه به تحولاتی که در بخش کتاب ارشاد به وجود آمده نوبت آن باشد که این کتاب اجازه انتشار یابد و با کمترین میزان حذف و جرح و تعدیل عرضه عمومی شود تا یاد و نام این معلم همیشگی ما روزنامه‌نگاران بیش از پیش پاس داشته شود. یادش گرامی باد که به قول مولوی:

محسنان مردند و احسان‌ها بماند / ای خنک آن را که این مرکب براند.

توضیح:‌اصل این یادداشت در صفحه آخر روزنامه اعتماد منتش شد.

کد خبر 349032

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۹:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۴
    5 3
    جناب کی وقت می کنید به کارای مردم تهران برسین؟
    • هوشنگ US ۰۲:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
      2 0
      با برادرش اشتباه گرفتي اين يكي خبرنگاره و ايران نيست
  • رضا IR ۱۵:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
    2 0
    روحش شاد و یادش گرامی باد

آخرین اخبار