متن شناسی تحلیل تاریخی و شهودی
از یک جهت می توان روش تحلیل متن را به دو بخش تقسیم کرد: یکی تحلیل تاریخی و دیگر تحلیل پدیدارشناختی. در دیدگاه اول بررسی زمان حیات مؤلف، تاریخ تألیف و کتابت متن، شجرۀ متون مشابه و هم سیاق، استادان و شاگردان مؤلف، منابع اثر و زمینه های فکری او و مباحثی از این دست در این روش مورد بررسی محقق قرار می گیرد. طبعاً در این روش با توجه به شرایط و زمینه های زمانی و موقعیت جغرافیایی اثر و مؤلف می توان محتوای آن را تجزیه و تحلیل کرد. اما در روش پدیدارشناختی، هر گونه بررسی به ورای نگرۀ تاریخی متن تعلق دارد. داوری در مورد پدیدار بر اساس داده ها و اطلاعات مربوط به خود پدیدار است و نیز به تجربه آگاهی های فردی و شهودی فرد بستگی دارد. هانری کربن در در تبیین تفکرات فلسفی و عرفانی در اسلام از روش پدیدارشناسی استفاده می کند. او محصول کوششهای یک ادراک شهودی را با روش تحلیلی تاریخی متفاوت می داند. با این توضیح هریک از این روشها می تواند در موازات دیگری در تکمیل دیگری سهیم باشد. آگاهی مصحح در شناخت روشهای گوناگون تحلیل متون عرفانی، ادبی، تاریخی می تواند به بازشناسی زمینه های فکری صاحب اثر و درک بهتر از واقعیات یک متن و شرایط زمانی و مکانی نوشته کمک کند.
بازنویسی و بازشناسی تاریخ اجتماعی و مردم شناسی و شناخت زندگی مردم با تجزیه و تحلیل جزئیات داخل متن و نیز با عنایت به روش پدیدارشناسی خاصه در مورد متون عرفانی بهتر امکان پذیر است که خوشبختانه انتشار هرمنوتیک صوفیانه در چارچوب این هدف صورت گرفته است. بنابراین پژوهش و انتشار مباحث متن شناسی از جمله اولویتهای مرکز پژوهشی میراث مکتوب است که در چند سال اخیر به تقویت و ترویج این رویکرد پرداخته است.
منبع شناسی کشف الاسرار
از جمله مباحث متن شناسی توجه به موضوع تاریخ گذاری اثر، بررسی منابع و مستندات آن و اعتبار محتوایی متن و سندی نسخه می باشد. نکته ای که دربارۀ کشف الاسرار از زمان چاپ تاکنون سخنها گفته شده است.
کشف الاسرار جامع ترین ومبسوط ترین تفسیر صوفیانه و عرفانی فارسی از قرن ششم است که میبدی آن را بر پایۀ تفسیر خواجه عبدالله انصاری (481ق) جمع آوری کرده است. مهمترین منابع میبدی در نگارش تفسیر میبدی آثر عرفانی معروفی چون حقایق التفسیر سلمی، لطایف الاشارات قشیری و بخشی از تفسیری کهن به پارسی از مؤلفی ناشناخته (اولین کتاب چاپ میراث مکتوب است)، میباشد. سالها پیش مرحوم محطی طباطبایی و محمد معین ضمن مقابلۀ بخشهایی از متن کشف الاسرار با منابع پیشین، نشان دادند که استفادۀ میبدی از آثار متقدمان و معاصران خویش در بسیاری موارد ترجمه و نقل به مضمون تفاسیر گذشته بوده است و او یک متن ادبی عرفانی در حوزۀ زبانی ویژه ارائه کرده است.
البته اخیراً یکی از استادان صاحب نظر در حوزۀ شعر و ادبیات عرفانی در تحقیق مبسوطی که روی این اثر انجام داده اند چنین بیان کرده اند که النوبة الثانیة کشف الاسرار متأثر از الکشف و البیان ثـعلبی یا ثعالبی از تفاسیر کهن کـه در حـدود اواخر قرن چهارم یا اوایل قرن پنجم و به زبان عربی نگاشته شده و النوبة الثالثة نیز برگرفته از روح الارواح شـهاب الدین سمعانی است و بدین سبب وی را به انتحال و سرقت ادبی متهم فرموده اند.
به نظر می رسد که این شیوۀ نگارش و تألیف نزد پیشینیان شناخته، مرسوم و متعارف بوده است و تعبیر اقتباس و استناد و بهره مندی زیبنده تر است تا انتحال و سرقت. از دیر باز نقل مطالب دیگران در کتب به لحاظ محدود بودن کاتب و استفاده کننده و سفارش دهنده، گویا چنان بوده که همه می دانستند فلان مطلب و کتاب، نسبتش به فلان نویسنده محرز و معلوم است چنانکه تا مدتها بعد کسی در کتابی اینان را به انتحال و سرقت متهم نمی کرد. اگرچه به طور کلی نمی توان نافی مبحث انتحال و ذکر بدون نام مؤلف در حوزه تألیف و ترجمه شد اما به نظر نمی رسد داوری یکسان در مورد همگان درست باشد. به گمان بنده مخدوش جلوه دادن چهرۀ مفاخر ایرانی، بهانه به دست خصم سپردن است تا ایرانی ها را به تیغ انتحال نکوهش کنند و بر طبل رسوایی خودشان بکوبند. رسوم زمان های گذشته در تألیف و ترجمه و گردآوری با زمانۀ حاضر کاملاً متفاوت است و با آنچه در این روزگار عده ای فرصت طلب و بی مایه مرتکب می شوند و مقالات و کتب دیگران را به نام خود می کنند، فرق بسیار دارد.
نظر شما