علی سلیمی: همانطور که داروهای مدرن طول عمر انسان را افزایش میدهند، کیفیت زندگی همانطور ادامه پیدا نمیکند و معضلات اخلاقی خاصی را ایجاد میکند.
بیوفیزیکدانان محاسبه کردهاند که با حداکثر بهبود در مراقبتهای بهداشتی، ساعت بیولوژیکی برای انسان میتواند بین ۱۲۰-۱۵۰ سال باشد. شرکتهای بیوتکنولوژی تا جایی که میتوانند در حال آزمایشات برای افزایش طول عمر عادی انسان هستند. با این حال، یک مشکل اساسی تا اینجای کار این است که کیفیت زندگی پایدار ما برای همگام شدن با طول عمر افزایش یافته طولانیتر نشده است و باعث میشود واقعیت پیری نادیده گرفته شود.
اگر توانایی انجام کاری که بیش از همه برای آن ارزش قائل هستیم از بین برود، زنده بودن چه ارزشی دارد؟ به راستی ممکن است بیجهت طولانی زندگی کنیم
وقتی سن افراد رو به پیری میرود، سطح بالاتری از امنیت اقتصادی را به دست نمیآورند، سطح معمول استقلال خود را حفط نمیکنند، روابط اجتماعی خود را گسترش نمیدهند و بیماریهای مزمن اجنتاب ناپذیر میشوند. افسرگی روانی، ناشی از بیماری جسمی به اضافه هزینههای پزشکی مرتبط، اغلب باعث تنزل بیشتر میشود. تقریبا هر روز یک درد جدید با مدت نامشخص ظاهر میشود و به رنج بیماریهای مزمن میافزاید و نشاط فرد را میگیرد. در بیشتر موارد، مرگ یک رویداد ناگهانی در پایان زندگی نیست بلکه یک روند طولانی کاهش عملکردی پیشرونده است. از دیدگاه من، پیشگیری از مرگ همیشه مهمتر از ارتقای کیفیت زندگی نیست.
فریدریش نیچه چنین میگوید:« بسیاریها خیلی دیر میمیرند و بعضیها خیلی زود. فعلا این عقیده عجیب به نظر میرسد _در زمان مناسب بمیرید_ بسیاری برای مدت طولانی به شاخههای خود آویزان میشوند. کاش طوفانی بیاید و این همه گندیدگی و کرمخوردگی را از درخت تکان دهد.
بحث آزاد درباره مرگ نادر است، به ویژه در فرهنگی که اتهام پیری به یک تهدید بسیار رایج تبدیل شده است. (کسی دوست ندارد پیر خطاب شود و همه از آن فرار میکنند). تلاشهای زنان و حتی مردان در عصر حاضر برای داشتن ظاهری جوان میتواند شاهدی بر این ادعا باشد. البته که این ادعا صرفا نگاه از یک بعد خاص روانشناختی به موضوع پیری و پذیرش مرگ است در مورد همه افرادی که میل به داشتن ظاهر جوان در سنین بالا دارند را شامل نمیشود.
متاسفانه مطبوعات مشهور آماده بحث در مورد کهولت در سالمندان نیستند. تبلیغاتی مانند اینکه «۱۰ چیزی که پوست شما را جوان میکند» هم روز به روز در حال افزایش است. برخی افراد احتمالا در قرعهکشی ژنتیکی برنده شدهاند که در سنین بالا هم ظاهر جوانی دارند اما اکثر افراد مسن وضعیت بدنی ضعیفی دارند، جذابیت ظاهری خود را از دست دادهاند و خیلی چیزها را فراموش میکنند. بحث عقلانی و پذیرش درباره پیری خیلی کم شده است و پیر شدن نه به عنوان مرحلهای از زندگی بلکه به عنوان یک تهدید برای زندگی در نظر گرفته میشود.
من فرض را بر این میگذارم که نه از روی انتخاب، بلکه با پیشفرض تصمیمات پیرامونی مرگبار، خواهم مرد
کمکهای پزشکی در هنگام مرگ و سایر اقدامات مربوط به مراقبتهای پایان زندگی با مسائل مهم و بحثبرانگیز مربوط به اعتقادات مذهبی و حقوق مدنی احاطه شده است. بسیاری از مردم معتقدند که زندگی مقدس است و بنابراین آغاز و پایان را باید به تصمیم الهی سپرد. عقیده قداست زندگی که معمولا بر اساس متافیزیک خداباورانه است، معتقد است که کشتن خود یا دیگران ارزش ذاتی خدادادی زندگی را از بین میبرد. در مقابل، یک دیدگاه فایدهگرای سکولار معتقد به حداکثر رساندن شادی است و بنابراین الزام اخلاقی برای پایان دادن به زندگی زمانی که با خواری و رنج همراه است، وجود دارد. برخی از فیلسوفان اخلاق استدلال میکنند که همانطور که مجبور کردن مردم به مردن اشتباه است، مجبور کردن مردم به زندگی در شرایطی که آنها غیرقابل تحمل میدانند نیز اشتباه است. البته آنچه در این گزارش مطرح شد صرفا دیدگاههای مختلف و مطرح در این باره است و اندیشمندان نتوانستهاند به نتیجهگیری نسبتا قطعی درباره این موضوع برسند. هدف بررسی موضوع از دیدگاه روانشناختی بوده است نه از نگاه ادیان مختلف. ضمن اینکه نظرات در مورد این موضوع بسیار متنوع است و در این مطلب تنها به صورت کلی و تعداد محدود و آراء مشهور پرداخته شد اما آشنایی با دیدگاههای مختلف باعث وسعت نظری و آگاهی بیشتر خواهد شد.
منبع: psyche
بیشتر بخوانید: چرا اجتناب از ریسک کردن یک ریسک بزرگ است؟
نظر شما