به گزارش خبرآنلاین، کتاب «داستانهایی به کوتاهی زندگی: 101 داستان برای رسیدن به موفقیت» نوشته ریچارد کوئک با ترجمه مرجان توکلی را انتشارات کتاب پنجره در 191 صفحه با قیمت 4500 تومان برای دومین بار منتشر کرده است. نویسنده ضمن درج داستانهایی کوتاه نتیجه گیری خود از این داستان را نیز به دنبال آن آورده است که توصیهای حکیمانه و اخلاقی درباره مسائل مختلف زندگی است.
برخی از این داستانها بیش از آنکه مضمونی داستانی داشته باشند، فضایی از یک موجود را توصیف و واکنش آنها به قرار گیری در یک موقعیت خاص را تحلیل میکنند. برای نمونه در داستان هشتم از این مجموعه که به نام «طریقه شکار میمون» آمده، چگونگی شکارکردن میمونها توسط آدمیان توضیح داده و سپس نتیجه گیری میشود که طمع، آدمیان را همانند آن میمون در درد سر میاندازد.
«20 سال بعد» یکی دیگر از داستانهای این کتاب است که نتیجه پژوهشی در دانشگاه هاروارد بر روی تعدادی از فارغ التحصیلان را نشان میدهد که وقتی از آنها پرسیدند آیا اهدافشان، تعریف شده، مشخص، شفاف و تدوین شدهاند یا خیر... تنها سه درصد آنها پاسخ مثبت دادند و 20 سال بعد که پیگیری شد که از میان آن فارغ التحصیلان چه کسانی در زندگی موفق بودند، همین سه تن در حیطه کاری خود موفقترین و از امکانات مالی و معنوی بیشتری برخوردار بودند. نویسنده با استناد به نتیجه چنین پژوهشی، روی تعیین دقیق اهداف توسط افراد تاکید میکند و آن را اصلی مهم در موفقیت آدمیان در زندگی میداند.
اولین داستان کتاب با نام «راز موفقیت» با این جملات آغاز میشود: «روزی روزگاری پسری بود که میخواست به راز موفقیت پی ببرد. بنابراین نزد پیری فرزانه رفت که در دل کوهی زندگی میکرد. وقتی پسرک آن مرد را در کلبهاش یافت، از او پرسید: «ای مرد عاقل، میتونی راز موفق شدن در زندگی رو به من هم بگی؟» پیرمرد مدتی سکوت کرد. بعد از چند دقیقه، پسر را همراه خودش به رودخانهای در همان نزدیکی برد. آنها وارد رودخانه شدند و آنقدر پیش رفتند تا این که سر پسرک تقریبا در آب فرو رفت. پسر تلاش کرد تا سرش را بالا نگهدارد و بیشتر از این زیر آب نرود. در کمال تعجب دید که مرد هیچ کمکی به او نمیکند. در عوض، با تمام توان سر پسر را زیر آب میکرد. بعد از چند دقیقه، پسرک را از آب بیرون آورد و با هم به طرف کلبه رفتند. در کلبه، پیرمرد فرزانه از پسر پرسید آن موقع که سرش زیر آب بوده بیشتر از همه چه آرزویی داشته. پسر جوان با سرعت پاسخ داد: «پیرمرد نادان، این که سوال نداره. دلم میخواست یه جوری میشد که بتونم نفس بکشم!» پیرمرد در جواب گفت: «پسرم، اگه همون قدر که دوست داری نفس بکشی، دوست داری موفق باشی، پس بدون که به راز حقیقی موفقیت پی بردهای.» ...»
هموطنان تهرانی برای تهیه این کتاب کافیست با شماره 88453188 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و کتاب را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند.
291/60
نظر شما