گروه اندیشه: در نشست بهارانه اهالی علوم سیاسی، دکتر محمدرضا تاجیک نیز حضور داشت. او در این نشست یک مقدمه خیلی کوتاه گفت و شعر خود را سرود. او به ویژه در شعر پایانی خود، پیامهای چند لایه و عمیقی را منتقل میکند. او دنبال بیان ناتوانی و بنبست زبان مرسوم سیاست در شرایط کنونی ایران بود و بر ضرورت استفاده از زبان هنر و زیباییشناسی برای برقراری ارتباط مؤثر با جامعه، به ویژه نسل جوان، و ایجاد تحول در عرصه سیاست تأکید کرد.
او که فایل صوتی سخنرانی اش در کانال خانه اندیشمندان علوم انسانی منتشر شده است می گوید: « قرار نبود صحبت بکنم، اگر اجازه بدهید چون فضا، فضای متفاوتی است، من شعرگونه آخرم را خدمت شما تقدیم می کنم.»
تاجیک در ادامه با اشاره به این که «در تاریخ ایران زمین، اتفاق بسیار افتاده است که در مقاطعی که زبان مرسوم سیاست الکن و تبدیل به کلیشه و ابزار قدرت شده، ایرانیان زبان ادب را برای سخن گفتن انتخاب کرده اند» می افزاید: « ادب در معنای موسع آن در قالب شعر، هنر، داستان، رمان و بقیه موارد مطرح است.نه تنها در ایران بلکه در آستانه انقلاب فرانسه هم این امر قابل مشاهده است که در آن جا هم اصحاب ادب، چون زبان سیاسی مرسوم دیگر جواب نمی داد و دل آزار و روح آزار شده بود، به ادبیات روی آوردند. از این رو این فضا به سوی ادیبان می رود و ادبیات جای سیاست را می گیرد. همان بحث راسل که کتابش در باره ادبیات، به مثابه سیاست است. در شرایط کنونی هم من معتقدم در کشور، زبان سیاسی مرسوم، دیگر خیلی چیزی برای گفتن ندارد، از این رو نمی تواند خیلی رهگشا باشد، زبان باید زبان زیباشناسی بشود.»
او با اشاره به دیدگاه دلوز، معتقد است که از نظر هستیشناسی، سطح سیاست مترادف با زیباشناسی است. او می گوید: « دلوز می گوید که "به لحاظ هستی شناسی سطح مترادف با زیباشناسی است"، و اخلاق به معنای ethics و نه به معنای morality آن به معنای هستی شناسی مترادف زیباشناسی است. زیرا در کار خلق، آفرینش و امر نو است، بنابراین از مفاهیم و ادبیات جدید کمک می گیرند و در یک چارچوب خود را خلاصه نمی کنند. به نظر می رسد که جامعه امروز ایرانی نیز سخت محتاج به زبان سیاست دیگری است که باید با هنر ممزوج شده باشد. زبان دیگری را باید به کار بگیریم تا با نسلمان صحبت بکنیم و سیاست را در کالبد مفاهیم متفاوت جاری بکنیم.»
تاجیک در باره شعر خود می گوید: «این شعری که می گویم به قول شاعر، می گوید:
من شاعر نیم، من ندانم که شعر چه باشد،
من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم»
او می افزاید: «از این رو وقتی چیزی من را اذیت می کند شعر می گویم. و تا وقتی چیزی اذیتم نکند شعر نمی گویم. پس آخرین مطلبی را شعرگونه گفته ام در چارچوب شعر جدید است و نه در قالب شعر کلاسیک می خوانم:.
شب از درنگ ظلمت خویش خسته است
دشت روی لحظه های سکون خاک خوابیده است
می پیچد ناله های درد جغد پیر
در کوه های سنگی سرد
راه روی رستنگاه مهر و ماه بسته است
نیست صدای رستن گل رنگ
نیلوفر آبی در آغوش مرداب مرده است
در رواق کین و عصیان و گناه
ستاره ای به نماز در سجده انکار، شک طلوع آفتاب کرده است
در گریز از طوفان هول و باران مرگ، زورق جان ها در پناه موج ها بگریخته است
کجائید، کجائید مرغان این دهکوره دور از دوستی، کجائید؟
سر از بال و بالین بیرون کنید
نگاه را به احساس تقصیر آذین کنید
یک شقایق تا پایان شقایق مرده است»
تفسیری بر متن و شعر دکتر تاجیک از منظر جامعه شناسی ادبیات
شاید بتوان شعر پایانی تاجیک را این گونه نیز تفسیر کرد که شعر تاجیک، مرثیهای است برای وضعیت کنونی جامعه و بیانگر یأس و ناامیدی از شرایط موجود و فقدان روشنایی و امید به آیندهای بهتر است. در عین حال، نوعی دعوت به بیداری و احساس مسئولیت که در آن نهفته است. بیان شب از درنگ ظلمت خویش خسته است / دشت روی لحظه های سکون خاک خوابیده است در حوزه جامعه شناسی ادبیات، می تواند بیانگر استیصال و خستگی از تاریکی و سکون حاکم بر جامعه باشد. شب نماد رکود و ظلمت و دشت نماد جامعهای است که در سکون و بیحرکتی به خواب رفته است.
و جغد پیر، به عنوان نماد دانایی و تجربه است که «می پیچد ناله های درد جغد پیر / در کوه های سنگی سرد»، او نالههای دردآلود سر میدهد. ناله هایی که می تواند اشاره ای به انزوای روشنفکران و نخبگان نیز باشد.اما پیش از این رخدادهایی وجود دارند، که چنین مصیبتی نیز حاصل شده است. راه روی رستنگاه مهر و ماه بسته است / نیست صدای رستن گل رنگ ، مرگ عشق در کلیت خود، سبب ساز ناامیدی از رویش و شکوفایی در جامعه است. راه برای جوانه زدن محبت و روشنایی بسته شده و صدای روییدن گلهای رنگین (نماد شادی و زیبایی) شنیده نمیشود.
و ارزش های والا، که منتهی به گسترش خرده ستمگران شده، منجر به مرگ پاکی و زیبایی در فساد شده است: نیلوفر آبی در آغوش مرداب مرده است: نیلوفر آبی به مثابه نماد پاکی و زیبایی است، در مرداب (نماد فساد و رکود) مرده است؛ اکنون ایرانیان پژمرده شدن ارزشهای والا در جامعهای آلوده را به نظاره نشسته اند.
از نظر تاجیک شرایط یاس و تردید، بسیار عمیق و گسترده است. این همان چیزی است که از نظر دکتر پیران، باعث می شود تا جامعه لحظه ای شود و این ویژگی بسیار نامطلوبی است: در رواق کین و عصیان و گناه / ستاره ای به نماز در سجده انکار، شک طلوع آفتاب کرده است: در فضایی مملو از کینه، نافرمانی و گناه، حتی ستاره (نماد امید و راهنما) در حال نماز و سجده، به طلوع آفتاب (نماد روشنایی و رهایی) شک کرده است. و این سرگردانی می تواند منتهی به فرار مردم، از طوفان ترسناک به موج های نیروهای سرکش و اما غیرقابل اعتماد منتهی شود. اما چه می توان کرد، تا نماز ستاره به طلوع آفتاب با تردید همراه نباشد؟ مردم، مسئولان، نخبگان، روشنفکران و ... در این باره چه می توانند بکنند تا در این شب تاریک بیم موج و گردابی چنین حائل، راه دوستی، و امید بر روی ایران سایه گستر شود؟
اما تاجیک به این سوالات پاسخ می دهد. او مخاطب را ناامید رها نمی کند. او معتقد است امید و راه جدید با همکاری و دست به دست هم دادن مردم، روشنفکران، نخبگان و مسئولان، افق روشن خود را نمایان می کند. او علیرغم بیان نامرادی ها در سطور بالا، دعوت جدید خودش را بیان می کند. کجائید، کجائید مرغان این دهکوره دور از دوستی، کجائید؟ / سر از بال و بالین بیرون کنید / نگاه را به احساس تقصیر آذین کنید. این بخش از ابیات، نقش روشنفکر مسئول را نمایان می کند. ندایی است برای بیداری و احساس مسئولیت. "مرغان این دهکوره دور از دوستی" می تواند همان ۳۰ مرغی باشد بس پراکنده، نا آشنا، به دور از دوستی، همان نخبگانی و روشنفکران، و شاید مردم و حاکمانی که از هم دور افتاده و دوستی و همدلی میانشان کم شده است. و همه این ها چگونه روی می دهد؟ احساسی از تقصیر و تجدیدنظر طلبی در باره آن چه که می توانیم اشتباهات استراتژیک بنامیم اش. تا احساس تقصیر و گناه نباشد، تجدیدنظر و ایجاد هم مسالگی و تلاش برای درمان درد مشترک محال می نماید؛ بیانی دیگر از این شعر که شجریان آن را می خواند:
همراه شو عزیز، همراه شو عزیز
تنها نمان به درد، کاین درد مشترک
هرگز جدا جدا، درمان نمیشود
تاجیک از آنها میخواهد سر از بال بیتفاوتی خارج کنند، و با احساس گناه و مسئولیت به وضعیت نگاه کنند و این که احتمالا چه می توانستند بکنند و نکرده اند، نتیجه آن شده که اکنون با فقدان ارزش ها و آرمان ها، شقایق مرده مواجه شده ایم. از منظر جامعه شناسی ادبیات، و نشانه شناسی نمادها در متن، می توان گفت تاجیک در این سخنرانی، با زبانی هنرمندانه و مرثیهگونه، وضعیت نامطلوب زبان سیاست و رکود و ناامیدی حاکم بر جامعه را به تصویر میکشد و بر ضرورت تحول در زبان سیاست و بیداری و احساس مسئولیت برای تغییر این وضعیت بر اساس دعوتی جدید تأکید میکند. شعر او سرشار از نمادها و تصاویر تلخ و گزندهای است که عمق درد و رنج ناشی از شرایط موجود را به مخاطب منتقل میکند.
بیشتر بخوانید:
حیدری: تا اهداف مشروطه تحقق نیابد جامعه متوقف نمی شود/ حیات اجتماعی جریان اصلی است نه تضاد توییتری ها و خشک مقدس ها
خالص سازی و پاکسازی دانشگاه با انقلاب فرهنگی / نگرانی از تکرار مشروطه؛ دانشجویان خط امام پیاده نظام مقابله با غرب گراها
امپراتوری هخامنشیان؛ عوامل صعود و سقوط / ویژگی تمدن هخامنشی از نظر هگل؛ حکمرانی مبتنی بر رنگارنگی فرهنگی
ریشه دولت سالاری و پیشرفت در اندیشه هگل / چرا قوانین از آداب و رسوم نزد هگل اهمیت بیشتری دارد؟
۲۱۶۲۱۶
نظر شما