خدا کیست و چه دلیلی می توان برای اثبات وجود خداوند آورد؟

مفهوم واژه خدا از عمومی ترین و ساده ترین مفاهیمی است که همه انسانها حتی کسانی که منکر وجود خدا هستند، نیز آن را درک می کنند. هر چند شناخت کُنه و حقیقت ذات خدای تبارک و تعالی برای انسان غیر ممکن است ولی از راههای بسیار زیادی می توان یقین به وجود خداوند تبارک و تعالی پیدا نمود.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ،این بحث دامنه دارو دارای گفتنی های زیاد است که در پائین بطور خلاصه و فشرده به عرض می رسد.

بنا بر روایت شیعه نیوز،می توان ثابت کرد که جهان (ازجمله زمان) آغازی داشته است. و چیزی که آغاز دارد بی علت نیست. درنتیجه جهان نیاز به علت دارد و خدا ی متعال علت آن است و همیشه وجود داشته و نیازی به علت ندارد.

پس خدا - بعنوان خالق زمان و خارج زمان و بالاتر از زمان بوده و هست و خواهد بود.

 کافر از آنجا که به وجود امری ماورای طبیعی بنام خدا اعتقادی ندارد از این رو نمی توان با دلایل نقلی با او به گفتگو نشست. لذا در گفتگو با او باید از دلایل عقلی و نیز دلایلی متقن ومتین که در پرتو آن حجاب غفلت و بی توجهی از چهره عقل او زدوده گردد و به امر غیر مادی و ماورای طبیعی اعتراف نماید.

در کنار دلایل عقلی استفاده از دلایل تجربی نیز بسیار کارساز خواهد بود چراکه، ذهن او با عالم مادی عجین گشته است و چه بسا جدا سازی او از عالم مادی و معرفی عالم غیر مادی بدون بهره گیری از موارد بدیهی مادی کاری بسیار دشوار باشد. از این رو، در کنار استفاده از دلایل عقلی طرح دلایل تجربی نیز ضروری می نماید.

خدا کیست و چه دلیلی می توان برای اثبات وجود خداوند آورد؟

مفهوم واژه خدا از عمومی ترین و ساده ترین مفاهیمی است که همه انسانها حتی کسانی که منکر وجود خدا هستند، نیز آن را درک می کنند. هر چند شناخت کُنه و حقیقت ذات خدای تبارک و تعالی برای انسان غیر ممکن است ولی از راههای بسیار زیادی می توان یقین به وجود خداوند تبارک و تعالی پیدا نمود.

البته وجود خداوند بیشتر شناختنی است تا اثبات کردنی، زیرا منظور از خداوند، متن هستی و حقیقت وجود است و ما در اصل هستی و حقیقت وجود شک نداریم تا بخواهیم آن را اثبات کنیم. به یقین می دانیم که جهان هستی هست، ما هستیم و هستی هست. با درک ذات هستی، به وجود خداوند اعتراف کرده ایم، ولی باید ببینیم این هستی دارای چه خصوصیات و ویژگی هایی است (اسما و صفات) و رابطه مخلوقات با ذات وجود چیست.

خداوند تبارک و تعالی، وجود مطلق و کمال مطلق است که هیچ گونه عیب و نقصی در آن نیست. خدا وجود بی همتایی است که توانایی انجام هر کاری را دارد و به همه اشیاء در تمام حالات و زمانها آگاه است، خدا شنوا و بیناست، دارای اراده و اختیار است، خداوند زنده و خالق همه چیز و سرچشمه تمام خیرات و خوبیهاست، و همه موجودات (مخلوقات) را دوست دارد و نسبت به آنها مهربان است ( تمام ظلم هایی که در جهان انجام میشود از جانب مخلوقات است ) .

هر چند حقیقت ذات خدا قابل شناخت کامل نیست ولی از راههای بسیار زیادی می توان یقین به وجود خداوند تبارک و تعالی پیدا نمود که در یک دسته بندی کلی به چند استدلال نمونه توجه نمائید.

 ۱ - برهان علیت ( علت و معلول )

در جهان سلسله ای از روابط علت و معلولی وجود دارد و چون دور و تسلسل محال است باید این سلسله به علت العلل ( خدا) ختم شود. یعنی جهان نهایتا یک علت هستی بخش اصلی دارد .

 ۲ - برهان امکان و وجوب

برهان امکان و وجوب از استوارترین برهان های اثبات وجود خدا است و در میان فلاسفهٔ اسلامی جایگاه بلندی دارد: « موجودات ممکن الوجود بالذات هستند یعنی ممکن است وجود داشته باشند و یا نباشند ، و لذا باید موجودی باشد فراتر که وجودش واجب الوجود بالذات باشد یعنی وجودش از ذات هستی بخش خودش است ، تا تسلسل لازم نیاید. »

  ۳- راه حسی و تجربی یا برهان نظم

- تجربی نامیدن این راه به معنای استقلال آن از هر گونه استدلال عقلی نیست، بلکه ناظر به این واقعیت است که یکی از مقدمات اساسی آن بر مشاهده تجربی پدیده های طبیعی استوارمی گردد.

در عالم نظمی وجود دارد که کوچکترین خللی به آن، منجر به نابودی آن می شود.

قبل از توضیح بیشتر بهتر است ببینیم "نظم" یعنی چه؟

دقت کنید: منظور از نظم، وجود هماهنگی یک مجموعه، برای رسیدن به هدف دلخواهشان است.

مثال: تصور کنید شما از طرف سازمانی به کشوری اعزام می شوید؛ صبح زود خودرویی برای بردن شما به فرودگاه می آید، راننده برای شما بلیطی به همراه دارد هواپیما آماده پرواز است و شما به راحتی به مقصد می رسید و. . . اگر از شما بپرسند اوضاع چگونه بود می گویید همه چیز منظم بود و من توانستم به خوبی مأموریتم را انجام بدهم و باز گردم.

نظم در عالم هم، یعنی همه چیز از قبل مرتب و هماهنگ شده است تا انسان ها و سایر موجودات بتوانند مأموریت خویش را انجام دهند و بازگردند! به بیان دیگر یعنی پیش بینی های لازم برای هدفی که موجودات برای آن خلق شده اند؛ در عالم وجود دارد.

پس - ساده ترین راه اثبات وجود خداوند، استفاده از راه دلیل (برهان) نظم است؛ این دلیل می گوید: عالم دارای نظمی بسیار عمیق و گسترده است و هر چیزی که دارای چنین نظمی باشد نیاز به ناظمی دانا دارد. پس عالم هم نیاز به یک نظم دهنده دانا دارد و نمی تواند تصادفی به وجود آمده باشد.

 وقتی ما در بدن خود دقّت می کنیم می بینیم هر چیز برای هدفی معین آفریده شده است، حتّی گودی کف پای انسان برای کاری ساخته شده است و در همه اجزای بدن نظم و دقّت و هدف وجود دارد، حال چطور ممکن است این همه نظم و محاسبه بی هدف بوده، خالقی نداشته و برای کاری و هدفی ساخته نشده باشد؟!

 روشن است هرچه این نظم پیچیده تر و بیشتر باشد ناظم آن هم دارای علم و قدرت بیشتری خواهد بود.

 قرآن در آیات بسیاری به ما سفارش می کند که درباره جهان خلقت بیندیشیم تا به وجود خدا بیشتر پی ببریم و خدا را بهتر بشناسیم تا علاقه مان نسبت به او بیشتر شود، مانند آیه ای که می فرماید: «در خلقت زمین و آسمان و به وجود آمدن شب و روز بیندیشید و در این که می بینید کشتی ها (با این عظمت و سنگینی) در روی آب ها به حرکت در می آیند و این که خداوند از آسمان باران را فرود می آورد و زمین مرده را زنده می کند و حیوانات زیادی در زمین خلق نموده است فکر کنید، همة اینها نشانة وجود خداوند است. [ بقره/ ۱۶۴) - اگر عقل را به کار اندازیم و چشم دل را باز کنیم به وجود خداوند پی می بریم و عظمت او را بهتر درک می کنیم و از نعمت های فراوان و بی شماری که به ما داده است خشنود شده و شکرگذار او می شویم.

 ۴ - راه درون(فطرت)

 راه دیگر برای شناخت خداوند راه فطرت است. انسان وقتی به قلب و دلِ خود مراجعه می کند می بیند که نمی تواند وجود خدا را انکار کند و خواهی نخواهی خدا را باور دارد و دلش به وجود او گواهی می دهد، مانند آن شخص کافری که از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: خدا را چگونه باور کنم؟ امام علیه السلام در جواب فرمود: آیا تا به حال سوار کشتی شده ای؟ مرد گفت: آری. امام فرمودند: آیا شده است که کشتی دچار طوفان شود و در حال غرق شدن باشد؟ عرض کرد آری. امام علیه السلام فرمود: در آن لحظه که دستت از همه جا کوتاه بود چه حالی داشتی؟ گفت: در ته دلم احساس می کردم که یک قدرتی هست که بالاتر از هر قدرتی است و یک کسی هست که بتواند دستم را بگیرد و مرا نجات دهد و در دلم به آن نیرو امید داشتم. امام علیه السلام فرمود: همان قدرت و نیرویی که در دلت به آن امید داشتی که می تواند همه کار بکند خداوند است. قرآن نیز به گونه ای زیبا همین حقیقت را به تصویر می کشد: «هنگامی که سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص می خوانند (و غیر او را فراموش می کنند)؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک می شوند. [- عنکبوت/ ۶۵-).

 آسان ترین و بهترین راه شناخت وجود خدا، راه دل یا برهان فطرت است. یعنی در درون اعماق روح انسانی، شناخت، گرایش و عشق به خداوند نهفته است. همیشه یک نقطه نورانی و یک جاذبه نیرومند در درون قلب انسان وجود دارد که خط ارتباطی او با جهان ماوراء طبیعت و نزدیکترین راه به سوی خداست. [تلخیص از تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۳۴۱ و ۳۴۲-).

• هر چند شناخت خدا و گرایش به سوی او و نور توحید در درون جان همه انسانها نهفته است ولی آداب و رسوم خرافی، تربیتهای غلط، تلقینهای سوء، غفلت و غرور، مخصوصاً به هنگام سلامت و وفور نعمت، پرده هایی بر آن می افکند، ولی هنگامی که طوفان حوادث از هر سوی وزیدن گرفته و گرداب مشکلات در برابر انسان نمایان گردد. انسان دست خود را از همه اسباب ظاهری کوتاه می بیند و از همه جا نا امید می شود، در این هنگام است که پرده ها کنار می روند و آن نقطه نورانی دل آشکار می شود و هر گونه فکر شرک آلود در مورد خدا را از دل زدوده و در کوره این حوادث از هر ناخالصی خالص می گردد

 و انسان بی اختیار به سوی عالم ماورا طبیعت می رود. البته با وجود تبلیغات و ظاهر سازی و بدعت ها و لهو و لعب ها و سرگرمی های وسوسه انگیز شیاطین انس و جن حجابی بر عقول و چشم دل بسیاری از مردم جاهل ایجاد میشود که آن خالق حقیقی را درک نمیکنند و بجایش از انواع بت ها و خداگونه های ظاهری به اشکال مختلف پناه میبرند مثل انواع بتها در هند و یا انواع شرک در مسیحیت و یهود و مکاتب غربی و...

آیات متعددی از قرآن کریم از این طریق، نعمت فطرت خدا جویی را یادآوری مینمایند.

 نتیجه این که هر انسانی از راه دل و فطرت خود به وجود خداوند قادر، عالم، خالق حی و مهربان و. . . معرفت و شناخت و گرایش دارد و اگر هم در اثر عواملی از وجود خدا غافل باشد، نمی تواند انکار کند در دوران زندگی اش حادثه ای رخ نداده است که دست او را از همه جا کوتاه ننموده، و او را متوجه وجود خدا نکرده باشد. [ بحار الانوار، ج ۳، ص ۴۱-).

این چهارراه اساسی برای اثبات وجود خدا ذکر شده است .

راه ساده خداشناسی:

امتیازات و ویژگی هایی دارد که مهمترین آنها از این قرار است:
۱- این راه، نیازی به مقدمات پیچیده و فنی ندارد و ساده ترین بیانی است که می توان در این زمینه مطرح کرد و از این روی برای همه مردم در هر سطحی از معلومات باشند قابل فهم و هضم است.
۲- این راه مستقیماً به سوی «خدای آفریننده دانا و توانا» رهنمون می شود بر خلاف بسیاری از براهین فلسفی و کلامی که نخست موجودی را به عنوان «واجب الوجود» اثبات می کنند و علم و قدرت و حکمت و خالقیت و ربوبیت و دیگر صفات او را می بایست با براهین دیگری ثابت کرد.
۳- این راه، بیش از هر چیز نقش بیدار کردن فطرت و به آگاهی رساندن معرفت فطری را ایفا می کند و با تأمل در موارد آن، حالتی عرفانی به انسان دست می دهد که گویا دست خدا را در ایجاد و تدبیر پدیده های جهان مشاهده می کند، همان دستی که فطرت او با آن آشناست. با توجّه به این ویژگی هاست که رهبران دینی و پیشوایان ادیان آسمانی، این راه را برای توده های مردم برگزیده اند و همه را به پیمودن آن، دعوت کرده اند و روشهای دیگر را یا به خواص اختصاص داده اند یا در مقام احتجاج و بحث با اندیشمندان ملحد و فیلسوفان مادی به کار گرفته اند.
راه ساده خداشناسی، تأمل در نشانه های خدا در جهان و به تعبیر قرآن کریم «تفکر در آیات الهی» است. گویی هر یک از پدیده های جهان در زمین و آسمان و در وجود انسان، نشانی از مقصود و مطلوب آشنا دارند و عقربه دل را به سوی مرکز هستی که همیشه و در همه جا حضور دارد هدایت می کنند.
آری هر نظم هدفمندی نشانه ای از ناظم هدفدار است و چنین نظم هایی در سراسر جهان، مشاهده می شود و همگی یک نظام کلی را تشکیل می دهند که آفریننده حکیمی آن را پدید آورده و همواره دست اندرکار اداره آن است.
بوته گلی که در باغچه روییده و از میان خاک و کود، با چهره رنگارنگ و بوی خوش ظاهر گشته است و درخت سیبی که از دانه کوچکی بر آمده و هر ساله مقادیر زیادی سیب خوشرنگ و خوشبو و خوشمزه به بار می آورد و سایر درختان مختلف با شکل ها و رنگ ها و خواص گوناگون...
بلبلی که بر شاخ گل می سراید، و جوجه ای که از تخم بیرون آمده، نوک به زمین می زند، گوساله ای که تازه متولد شده پستان مادرش را می مکد و شیری که در پستان مادر فراهم شده و برای نوشیدن نوزاد مهیّا گشته است و... همگی نشانه های اویند.
راستی چه هماهنگی عجیب و تدبیر شگفت انگیزی در پدید آمدن شیر در پستان مادران همزمان با تولّد نوزادان وجود دارد!.
ماهیهایی که هر ساله برای تخمریزی کیلومترها راه را برای نخستینبار می پیمایند و مرغان دریایی که آشیانههای خود را در میان انبوه گیاهان دریایی میشناسند و حتی برای یک بار هم اشتباهاً به آشیانه دیگری سر نمی زنند و زنبورهای عسل که هر صبح از کندوها خارج می شوند و پس از پیمودن راه های طولانی برای استفاده از گل های معطّر، شامگاهان به کندوهای خودشان باز می گردند و... همگی نشانه های اویند.
عجیب تر آنکه هم زنبورهای عسل و هم گاو و گوسفندهای شیرده چندین بار بیش از اندازه نیازشان شیر و عسل تولید می کنند تا انسان این آفریده استثنایی و برگزیده از آنها بهره مند شود!.
اما انسان ناسپاس ولیّ نعمت آشنای خود را نشناخته می انگارد و درباره او به جدال و ستیز می پردازد. در همین بدن انسان، شگفت انگیزترین آثار تدبیر حکیمانه دیده می شود: ترکیب بدن از جهازات هماهنگ، ترکیب هر جهاز از اعضای مناسب، ترکیب هر عضو از میلیون ها سلّول زنده خاص با اینکه همگی آنها از یک سلّول مادر پدید آمده اند و ترکیب هر سلّول از مواد لازم با نسبت معیّن و قرار گرفتن هر اندام در مناسبترین جای بدن، و حرکات و فعالیت های هدفدار اعضاء و جهازات مانند جذب اکسیژن به وسیله ششها و انتقال آن به وسیله گلبولهای قرمز خون، ساختن قند به اندازه لازم به وسیله کبد، ترمیم بافت ها آسیب دیده با پیدایش سلول های جدید، مبارزه با میکروب ها و دشمنان مهاجم به وسیله گلبولهای سفید و ترشح هرمون های مختلف به وسیله غده های متعدد که نقش های مهمی را در تنظیم کارهای حیاتی بدن به عهده دارند و... همگی نشانه های اویند.
این نظام عجیبی که هزاران دانشمند در طول دهها قرن هنوز نتوانسته اند به درستی به ریزه کاری های آن پی ببرند، به وسیله چه کسی برقرار شده است؟.
هر سلّولی یک سیستم کوچک هدفمند است و مجموعه ای از سلول ها عضوی را پدید می آورند که سیستم بزرگتر نیز هدفمند است و مجموعه سیستم های گوناگون در هم پیچیده سیستم کلی و هدفمند بدن را تشکیل می دهند اما کار به همین جا خاتمه نمی یابد بلکه سیستم های بی شماری از موجودات جاندار و بی جان، یک سیستم عظیم کران نا پیدا را تشکیل می دهند به نام جهان طبیعت که تحت تدبیر حکیمانه واحدی با کمال نظم و انسجام اداره می شود. بدیهی است هر قدر دانش بشر گسترش یابد و قوانین و روابط پدیده های طبیعی، بیشتر کشف شود اسرار و حکمت های آفرینش بیشتر آشکار می گردد ولی تأمل در همین پدیده های ساده و نشانه های روشن برای دل های پاک و نا آلوده کفایت می کند.

راههای خداشناسی :

بشر از پنج راه میتواند به شناخت خدا و صفاتش نائل آید: راه فطرت، راه وحی و شرع، راه علم و طبیعت، راه عقل و فلسفه و راه قلب و شهود.

۱ ـ راه فطرت: بنا بر راه فطرت، خلقت و سرشت انسان بر خداشناسی و دینداری آفریده شده است.

۲ ـ راه وحی و شرع: بنا بر راه وحی و شرع، خداوند از باب لطف و رحمانیّت و رحیمیّتش در هر زمان و مکانی بسته به استعداد و نیاز مردم، برنامه هایی خالی از خطا و اشتباه توسّط پیامبرانش برای آنها فرستاده است، تا هم خدای واقعی و نحوة عبادتش را بدانها معرّفی نمایند و هم قوانین و دستوراتی برای تأمین سعادت دنیا و آخرتشان به آنها ارائه نمایند.

۳ ـ راه عقل: راه عقل یا فلسفه در طریق خداشناسی چنان است که فیلسوف بدون تعبّد از شرع و یا تقلید از بزرگان و بدون استفاده از حسّ و تجربه، با تکیه بر عقل و استدلال و با پایه قرار دادن واقعیّت بدیهی هستی و امکان و حدوث و حرکت موجودات، به حقیقت واجب و قدیم و محرّک جهان هستی پی میبرد.

۴ ـ راه قلب و شهود: راه قلب و شهود یا راه عرفان برای خداشناسی چنان است که هرگاه انسان دل خود را از هواها و هوسها و کینه ها و محبّتهای دنیا پاک کند و آن را به فضایل انسانی آراسته گرداند و آنگاه طبق دستور شرع با اخلاص و حضور قلب به انجام عبادات و ریاضات شرعی بپردازد و پیوسته خود را به یاد خدا مشغول دارد، دلش چنان صاف و صیقلی میگردد که همة حقایق از جمله خدا که بالاترین حقایق و بلکه تنها حقّ واقعی است، در آن جلوه گر میشود و دیدة دلش چنان بینا میگردد که خدا را با چشم دلش مشاهده میکند و به لقای او نائل میگردد.

چنانکه «امیرمؤمنان (ع)» در پاسخ ذعلب یمانی که از وی پرسید: ای امیرمؤمنان، آیا پروردگارت را دیده ای؟ فرمود: آیا من چیزی راکه نبینم میپرستم؟ عرض کرد: چگونه او را میبینی؟ فرمود: دیده ها با مشاهده آشکار او را نتوانند دید، بلکه دلها او را با حقیقت ایمان ادراک میکنند.

۵ ـ راه علم و طبیعت یا نظم: یکی از راههای شناخت خدا برهان نظم یعنی شناخت او از راه آثار و علائمش در طبیعت و جهان برون و درون انسان است. راه علم و طبیعت ساده ترین و روشن ترین و عمومی ترین راه برای خداشناسی است. بدین معنی که هر کس با اندکی دقّت در خودش و سایر موجودات جهان، از نظم و ترتیب حیرت انگیزی که در آنهاست، به خوبی درمی یابد که خالق و آفریدگاری دارند، و از وحدت و هماهنگی کامل موجودات جهان درمی یابد که خالق و آفریدگار آنها یگانه است، و از نظم و پیچیدگی محیّرالعقولشان درمی یابد که خالق و آفریدگار یگانه آنها دارای علم و حکمت و قدرت و سایر کمالات بی پایان است و از هر عیب و نقصی منزّه و مبرّاست.

قرآن کریم هم با توجّه به امتیازات و ویژگیهای این راه، بیش از همه راههای دیگر خداشناسی بدان پرداخته و در آیات بسیار زیادی انسانها را به تدبّر در پدیده های جهان به مثابه آیات و نشانه های تکوینی خداوند فراخوانده است.

ولی باید دانست‌ که راههای خداشناسی با هم قابل جمع اند و انسان کامل آن است که برای شناخت خدا و آشنا شدن با صفات جمال و جلالش از همة راههای فطری، عقلی، قلبی و علمی، آنهم بر طبق موازین وحی و شرع استفاده کند.

نظم در همه چیز و همه جا:

در برهان نظم، از نظم و نظام و تدبیر و همکاری و هماهنگی شگفت انگیز موجودات جهان، به ناظمی حکیم و دانا و توانا برای آنها، استدلال میشود.

یکی از اموری که همواره بشر را فوق العادّه به سوی خودش جلب کرده است، نظم و تشکیلات بسیار دقیق و پیچیدة موجودات جهان بوده است. جهان طبیعت مجموعة شگفت انگیزی از موجودات مختلف است که هرچه بیشتر با آن آشنا میشویم، بیشتر به نظم و تدبیر و حساب و کتاب و حکمت در آن پی میبریم؛ به طوری که هر یک از رشته های علوم طبیعی، دریچه ای را به روی ما باز می کنند، تا با کمک آن به ریزه کاریها و نظم و تدبیر و حکمت در موجودات عالم بیشتر پی بریم.

دانشمندان زیادی تمام عمرشان را صرف شناختن یک ویروس، یک حشره و یا یک جلبک و سرخس کرده اند و کتابهایی هم در باره آنها نوشته اند؛ ولی در آخر سر اعتراف نموده اند که هنوز اَسرار زیادی در مورد این موجودات وجود دارد.

انسان از مطالعه نظم و پیچیدگی و تدبیری که در موجودات جهان وجود دارد ـ از موجودات بسیار ریز هم چون اتم و سلول و مولکول و ویروس گرفته، تا حشرات و پرندگان و پستانداران، تا کرات بسیار عظیم و کهکشانها و بالاتر از همه از شگفتیهای جسمی و روحی خودش ـ غرق در حیرت و شگفتی میشود.

به طوری که اندکی دقّت نشان میدهد که پیچیده ترین مصنوعات بشری همچون هواپیماها و رایانه های پیشرفته با ساده ترین موجودات زنده همچون مورچه و پشه و حتّی نباتات قابل مقایسه نیست، تا چه رسد به موجودی مثل انسان؛ زیرا ماشینهای ساخت بشر فقط میتوانند طوری عمل کنند که بشر آنها را تنظیم کرده است؛ درحالیکه موجود زنده میتواند در هر زمان برای ادامة حیات، عکس العمل خاصّی داشته باشد.

مطالعه احوال موجودات نشان میدهد که تشکیلات جهان و هر یک از موجودات آن «حساب¬شده»‌ است، یعنی هر یک از موجودات جهان در بهترین جای ممکن قرار دارد و این هم خود نشان میدهد که از آفرینش آنها منظور و هدفی در کار بوده است.

به عبارت دیگر، جهان همچون کتابی است که از طرف مؤلّف دانشمندی نگاشته شده، به طوری که هرجمله و پاراگراف و فصلی حاوی یک سلسله معانی ومطالب است که به منظورهای خاصّی نگاشته شده و در جای خاصّ خودش قرار داده شده است.

نظم در جهان و موجودات آن، چنان گسترده است که هر کس در هر حدّی از علم و دانش حتّیٰ اگر بیسواد باشد، میتواند خطوط و سطور کتاب خلقت را بخواند و به نظم دقیق و شگرفی که در هر موجود از موجودات جهان وجود دارد، پی برد و به نظامات حکیمانه ای که در تدبیر جهان وجود دارد، به روشنی آگاه گردد.

جهان مادّه و طبیعت به عنوان یک واحد مصنوع برای شناسایی آفریدگار یکتای جهان،‌ روشنترین برهان خداشناسی است؛ زیرا در جریان سیر در آفاق و موجودات طبیعت، هر انسان منصفی به وضوح درمی یابد که نه فقط این اشعّة جاودانی اوست که موجودات را آفریده، بلکه در اثر هدایتهای اوست که به وجودشان ادامه میدهند.

قرآن کریم انسان را به هماهنگی و نظم و تدبیر واحدی که در سراسر عالم هستی وجود دارد، دعوت کرده، میفرماید: «اَلَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ طِباقًا مَاتَریٰ فِی خَلْقِ الرَّحْمانِ مِنْ تَفاوُتٍ؛ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَریٰ مِنْ فُطُورٍ؛ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَکَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ اِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئًا وَ هُوَ حَسِیرٌ: خدا کسی است که هفت آسمان را برفراز یکدیگر آفرید؛ در آفرینش خداوند رحمان ناهمگونی نمی‏بینی. چشم بگردان، آیا خلل ونقصان وناموزونی مشاهده می‏کنی؟» بلکه همه موجودات درعین نظم شگرفشان به هم مرتبط و به یکدیگر وابسته اند و یک تدبیر واحد بر همة اجزاء مختلف جهان حاکم است. آنگاه برای تأکید بر نظم و هماهنگی موجودات می‏فرماید: «سپس مکرّر چشم بگردان و بنگر، تا چشمانت ناکام و خسته از یافتن عیب و ناسازگاری در عالم به سوی تو باز می-گردد.» ( ملک ۳ و ۴ ).

برهان فسخ عزائم یا از بین رفتن اراده انسان و برتری اراده خدا :

بُرهان فَسخِ عَزائِم از جمله براهین اثبات خدا است که از طریق گسسته شدن تصمیم‌ها و سست شدن اراده‌های انسانی، به اثبات خدا می‌پردازد. براساس این برهان، انسان‌ها گاه از تصمیمی منصرف می‌شوند یا از اعتقادی دست می‌شویند. این تغییرهای درونی باید به عاملی بیرون از انسان نسبت داده شود که همان وجود خداوند و اراده او است. امام علی(ع) در این باره می‌فرماید: «عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم‏؛ خدا را به شکستن عزم‌ها و اراده بشر و گشودن گره‌ها و از بین رفتن همت‌ها شناختم».در باب چگونگی دلالت فسخ عزائم بر وجود خدا، تحلیل‌های گوناگونی ارائه شده است. عده‌ای آن را در پرتو آیات و روایات تحلیل کرده و برخی از شارحان متکلم یا فیلسوف آن را به سایر براهین اثبات خدا همچون برهان حدوث یا برهان امکان و وجوب تحویل برده‌اند.

برخی از آیات قرآن همچون آیه ۲۰ و ۲۱ سوره ذاریات، آیه ۲۴ سوره انفال و آیه ۲۵ سوره نجم را اشاره به برهان فسخ عزائم دانسته‌اند. 

بررسی برهان از راه خودشناسی

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرموده است که؛ (هرکس خودش را شناخت خدایش را شناخته است.)

 یکی از شاگردان امام صادق (علیه‌السلام) می‌گوید: از هشام بن حکم (شاگرد امام صادق (علیه‌السلام)) پرسیدم اگر کسی از من پرسید چگونه خدایت را شناختی، به او چه پاسخی دهم؟ هشام گفت: می‌گویم من خداوند (جل جلاله) را بوسیله خودم شناختم؛ زیرا او نزدیک‌ترین چیزها به من است. می‌بینم ساختمان بدنم اجزاء مختلفی دارد که هر کدام با نظم خاصی در جای خود قرار گرفته است. ترکیب این اجراء قطعی و روشن است. آفرینش آنها متین و دقیق است و انواع و اقسام نقاشی‌ها در آن بکار رفته است. می‌بینم برای من حواس مختلف و اعضاء گوناگونی از قبیل چشم و گوش شامه و ذائقه ایجاد شده است و عقل همه عاقلان محال می‌داند که ترکیب منظمی بدون ناظم و نقشه دقیقی بدون نقاش بوجود آید از این راه پی بردم که نظام وجودم و نقاشی بدنم از این قانون مستثنی نیست و نیازمند به آفریدگار است.

 دانشمندان برای شناسی خصوصیات انسان علومی را پایه گذاری کرده و توانسته‌اند به گوشه‌ای از اسرار آن آگاه گردند؛ زیرا در هر عضوی از اعضاء انسان یک جهان اسرار توحید نهفته است.

تجسیم خداوند : جسم و مادی دانستن خدا !: ( شرک)

گروهی برای خداوند متعال صفاتی همچون صفات ممکنات قائل شدند و او را تا سرحد جسم و جسمانیات تنزل داده و برای او شکل و قیافه و دست و پا و موهای مجعد و درهم پیچیده و به طریق اولی مکان و زمان، قائل شده‌اند. گروهی او را در دنیا قابل مشاهده می‌دانند و گروهی او را فقط در آخرت به این صفت ممکنات متصف می‌کنند.
محقق دوانی که از بزرگان فلاسفه است ـ طبق نقل بحارالانوار ـ می‌گوید: گروهی از اهل تشبیه، خدا را حقیقتا جسم می‌دانند، بعضی او را مرکب از گوشت و خون و برخی او را نور درخشان مانند شمش نقره‌ای سفیدگون که طولش هفت وجب با وجب خویش است و جمعی او را به صورت انسان و گروهی به صورت جوانی «امرد» با موهای پیچیده و مجعد و بعضی او را به صورت پیرمردی با موهای سیاه و سفید، برخی او را جسمی ـ نه همانند اجسام دیگر ـ می‌دانند و بعضی عقاید دیگری از این گونه اعتقادهای باطل و بی پایه و کودکانه ابراز داشتند. 

مجسمه و مشبهه گمان کردند که برای خداوند سبحان مثل انسان دو چشم و دست هست، و شهرستانی گفته که مشبهه و حشویه برای پروردگار خود دست دادن و مصافحه کردن را جایز می‌دانند، و مسلمانان مخلص زمانی که به درجه‌ای از زهد و تقوی می‌رسند با خداوند متعال در دنیا و آخرت معانقه می‌کنند. تشبیه و تجسیم به حسب و عقل و نقل باطل است.

 عده‌ای از اشاعره و غیرایشان معتقد هستند که خداوند دارای دست و مکان است، و تاویل بعضی از آیات را به خدا واگذار می‌کنند، که شهرستانی در این رابطه گفته: جماعتی از سلفیون وهابی اهل سنت  صفات خبریه مثل دست و صورت داشتن را برای خدا اثبات می‌کنند مانندقول خداوند که می‌فرماید (خداوند بخشنده بر عرش مسلط است)!.

 و در جای دیگر می‌فرماید: لما خلقت بیدی (مخلوقی که با دست خود او را آفریدم)

گویند ما نمی‌توانیم این آیات را تفسیر کنیم بلکه تکلیف ما این است که ما اعتقاد داشته باشیم که فقط خداوند شریک ندارد. [۶]


 

کد خبر 2076874

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار