خبرآنلاین - جواد مرشدی: در حالی یکسال از عمر دولت چهاردهم می گذرد که این دولت در عرصه سیاست خارجی از گفتگو با اروپاییها گرفته تا مذاکره غیر مستقیم با آمریکا و در نهایت تجاوز نظامی علیه کشور را تجربه کردهاست، ولی کماکان توسعه روابط دیپلماتیک با کشورهای منطقه و فرامنطقه را از اولویتهای خود می داند.
این رویکرد دولت چهاردهم فرصتی جدید برای بازیگران موثر بینالمللی بهویژه در غرب فراهم کرده تا نسبت به تعامل بیشتر یا بازسازی متقابل روابط با ایران اقدام کنند. کما اینکه چه در زمان جنگ ۱۲ روزه و چه پس از آن اخباری از پیشنهاد مذاکره از سوی غرب کماکان مطرح می باشد.
اگر چه سیاست خارجی در جمهوری اسلامی، تصمیمی فراتر از دولتهاست و ساختاری چندلایه و پیچیده دارد اما تحلیلگران و دیپلماتهای باسابقه معتقدند دولتها میتوانند در نحوه اجرا و تعاملات جهانی، تأثیرگذار باشند.
در نهایت اینکه به زعم کارشناسان امروزجمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازتعریف سیاست خارجی ست، سیاستی که تصویر صلحطلبانه، منطقی و توسعهمحور از ایران ارائه دهد و به ما کمک کند فاصله خود را با کشورهای پیشرو کاهش دهیم.
خبرگزاری «خبرآنلاین» در گفتگو با جاوید قربان اوغلی دیپلمات بازنشسته و مدیرکل اسبق آفریقای وزارت خارجه به بررسی عملکرد یکساله دولت چهاردهم در حوزه دیپلماسی پرداخته است.
*** عملکرد دولت آقای پزشکیان در حوزه سیاست خارجی طی یکسال گذشته را چگونه ارزیابی می کنید؟
سیاست خارجی در جمهوری اسلامی ایران، برخلاف تصور عمومی، در اختیار دولتها نیست که بخواهیم از «دستاوردهای سیاست خارجی یک دولت» بهصورت مستقل صحبت کنیم. سیاست خارجی کشور، هم بر اساس قوانین بالادستی (مانند قانون اساسی)، و هم بر اساس سنتهای جاری در ساختار حکمرانی جمهوری اسلامی، عمدتاً در اختیار شورای عالی امنیت ملی (شعام) است.
اگرچه ریاست این شورا با رئیسجمهور است، اما رئیسجمهور صرفاً نقش اداری و هماهنگکننده را دارد و تصمیمگیریها در شورا با مشارکت مجموعهای از مقامات نظامی، سیاسی و اقتصادی، و مطابق با ترکیب مشخصشده در قانون اساسی صورت میگیرد. مصوبات این شورا در نهایت برای تأیید نهایی به مقام رهبری ارسال میشود.
در مرحله بعد، وزارت امور خارجه به عنوان دستگاه اجرایی دیپلماسی کشور فعالیت میکند، اما وظیفه اصلیاش «اجرای سیاستها»ست نه «سیاستگذاری». این یک تمایز مهم است؛ چون تصمیمسازی و سیاستگذاری در سطحی بالاتر از وزارت خارجه و در نهادهای کلانحاکمیتی شکل میگیرد.
با این حال، تجربه تاریخی جمهوری اسلامی نشان داده است که هر رئیسجمهور، بسته به گرایشهای فکری خود، چیدمان تیم دیپلماسی و میزان تأثیرگذاریاش در شوراهای کلان، توانسته جهتگیریهایی را در سیاست خارجی نمایان سازد.
به عنوان نمونه:در دوران آقای خاتمی، سیاست تنشزدایی و تعامل فعال با جهان در دستور کار بود. ابتکار «گفتوگوی تمدنها» به عنوان نماد صلحطلبی ایران به سازمان ملل ارائه شد.
در دولت آقای احمدینژاد، رویکردی کاملاً متفاوت اتخاذ شد که چهرهای تهاجمی از ایران در جهان منعکس کرد؛ از جمله انکار هولوکاست و اظهارات علیه موجودیت اسرائیل که پس از آن، پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده شد.
در دولت آقای روحانی، تلاشی برای یافتن راهحل میانه شکل گرفت. اگرچه ایشان نیز به دنبال حلوفصل مسائل خارجی بودند، اما به دلایل مختلف (از جمله فشارهای داخلی و خارجی) نتوانستند نتایج پایداری حاصل کنند.
از کلیات که بگذریم من سیاست خارجی دولت چهاردهم را کلا مثبت می بینم ،هم در جهت همسایگان و هم در جهت سیاست های جهانی. آقای پزشکیان در عرصه سیاست خارجی خوب عمل کرده است.تیمی که اقای پزشکیان در سیاست خارجی گذاشته نه آنچنان صد درصد همسو با ایشان ولی خُب بالاجبار همراهی کرده اند .اگر چه چشمی هم به نهادهای نظامی داشتند و گفتمان شاید یک مقدار گفتمان تند وتیز نظامی بود تا سیاسی.
در مجموع من کارمامه آقای پزشکیان در عرصه سیاست خارجی را مثبت ارزیابی می کنم و به آن نمره بالایی می دهم.
*** اگر این چنین است پس چرا ما شاهد جنگ بودیم؟
این جنگ جنگی نبود که دولت به آن دامن زده باشد، این جنگی بود که اتفاقا به دلیل سیاست های دولت و نظام که به سمت حل مسئله هسته ای از طریق گفتگو می رفت اتفاق افتاد. چون نتایناهو واسرائیل صددرصد مخالف راه حل های دیپلماتیک برای مسئله هسته ای ایران بودند توانستند بر ذهن ترامپ سوار شوند و با اطلاعات فریبنده مجوز جنگ را بگیرند.
*** آیا می توانیم ب این باور برسیم که دولت پزشکیان در مذاکره با آمریکا فریب خورد؟
باید توجه داشت که تصمیمگیری درباره مذاکره، در سطح نظام انجام میشود، نه در سطح دولت. آقای پزشکیان، یا هیچ رئیسجمهور دیگری، نمیتواند بهتنهایی تصمیم به مذاکره بگیرد. حتی خوشبینانهترین سناریو هم این است که این تصمیمها در شورای عالی امنیت ملی اتخاذ میشود.
با همین رویکرد، دولت چهاردهم نیز وارد مذاکره شد و پنج دور مذاکره انجام داد. طبق اطلاعات منتشرشده، تا دور سوم مذاکرات، روند بسیار مثبتی طی شده بود، اما از آن نقطه به بعد، با ورود نتانیاهو و فشارهای او بر دولت آمریکا، مسیر مذاکرات تغییر کرد.
نتانیاهو به ترامپ القا کرد که ایران در حال فریب آمریکا و دستیابی به بمب هستهای است. همین مسأله موجب شد ترامپ از مسیر مصالحه منحرف شود. طبق برخی گزارشها، حتی در دور ششم مذاکرات، ایران آماده بود بخشی از خواستههای طرف مقابل را بپذیرد و به توافقی نزدیک شود.
*** با این وجود می توان گفت دو نگاه وجود دارد،یکی اینکه ایران فریب خورد و دیگری اینکه آمریکا به دنبال توافق بود ولی عوامل داخلی و اسرائیل مانع شدند.
بله و من به شخصه قرائت دوم را منطقیتر میدانم. تیم مذاکرهکننده ایران افراد آگاه و باتجربهای بودند و نمیتوان گفت فریب خوردند. به نظر میرسد ترامپ میخواست حل موضوع ایران را به عنوان برگ برنده در کارنامهاش ثبت کند، اما تحت تأثیر جریانهای صهیونیستی، مسیر دیگری را در پیش گرفت.
*** آیا جمهوری اسلامی برای جلوگیری از جنگ تلاش کرد؟ آیا میان میدان و دیپلماسی هماهنگی لازم وجود دارد؟
جمهوری اسلامی بههیچوجه به دنبال جنگ نبوده و نیست. جنگهایی که اتفاق افتاده، در بسیاری موارد به کشور تحمیل شده است. اسرائیل، با سیاستهای تهاجمی و نفوذ در نظام تصمیمگیری آمریکا، همواره تلاش کرده ایران را به جنگ بکشاند و زیرساختهای دفاعی کشور را تضعیف کند.
در خصوص رابطه میان میدان (نظامی) و دیپلماسی، باید گفت این دو بازوی مکمل یک نظاماند، اما باید دیپلماسی و سیاست جلوتر از میدان باشد. در همه دنیا، سیاستمداران مسیر را مشخص میکنند و نیروهای نظامی تنها در صورت ضرورت، آن را اجرا میکنند. اگر عکس این اتفاق بیفتد، کشور به بحران کشیده خواهد شد.
خوشبختانه به نظر میرسد پس از جنگ ۱۲ روزه اخیر و تغییرات صورتگرفته در شورای عالی امنیت ملی، همراستایی بیشتری بین دیپلماسی و میدان در حال شکلگیری است. امیدواریم تصمیمات سیاسی بتوانند بر محاسبات صرفاً نظامی غلبه کنند و چهرهای جدید، متعادل و تعاملگرا از ایران به جهان ارائه شود.
*** دیپلماسی در دولت پزشکیان چه تفاوتی با دولت سیزدهم دارد؟
آقای رئیسی (رحمتالله علیه) در حوزه سیاست همسایگی، اقدامات خوبی انجام داد. عضویت ایران در بریکس، سازمان شانگهای، و بهبود روابط با کشورهای همسایه، از جمله دستاوردهای آن دولت بود. با این حال، نباید این دستاوردها را صرفاً به حساب دولت گذاشت، چون سیاست خارجی از بالا هدایت میشود.
*** بنده صرفا تفاوت سیاست حارجی در دو دولت را پرسیدم.
بله،دولت آقای رئیسی عمر کوتاهی داشت و نمیتوان کارنامهای بلندمدت برای او ارائه کرد. دولت فعلی هم هنوز در ابتدای راه است و نمیتوان قضاوت دقیقی درباره تفاوت سیاست خارجیاش با دولت سیزدهم داشت.
۲۱۲/۴۲
نظر شما