محمودی می‌گوید: «من وقتی می‌بینم که پیرمرد 70 ساله به سالن آمده و با پرچم ایران در حال تشویق است، غیرتی می‌شوم.»

فرهاد عشوندی - مرتضی رضایی / متولد سال 67. شهرام، برادر بهنام. ابتدا به‌خاطر اینکه زیر سایه بهنام قرار داشت، خیلی اذیت می‌شد اما حالا شرایط بهتر است و دیگر کسی نمی‌تواند حتی این‌طور فکر کند که دعوت شدن شهرام محمودی به تیم‌ملی به‌خاطر برادرش است. شهرام جاه‌طلب است و کمی هم زودرنج. او اصلاً توقع نداشته که در مرحله انتخابی از تیم‌ملی خط بخورد. بدون تعارف می‌گوید‌: «خیلی ناراحت شدم. واقعاً در روحیه‌ام تأثیر گذاشته بود اما بهنام یک حرفی به من زد که بعد‌ها به خوبی آن را درک کردم. او به من گفت باید آنقدر خوب باشی که به دنبالت بیایند. اختصاصی تمرین می‌کردم و زحمت‌کشیدم. خوشحالم که خیلی زود آن روزهای سخت را به باد فراموشی سپردم.» نوستاره تیم ولاسکو در این گفت‌وگو درباره همه چیز حرف می‌زند. از اینکه همان اول به والیبال علاقه داشته تا امیدواری‌‌اش برای اینکه مسئولان فدراسیون ولاسکو را در ایران نگهدارند‌: «ولاسکو رفته‌؛ اما خدا کند برگردد.»
*از دو بازی با مصر و ژاپن شروع می‌کنیم. به نظر این بازی‌ها به شما خیلی چسبید. اتفاقاً خوش‌قدم هم بودید و ایران برای نخستین بار توانست به لیگ جهانی صعود کند.
بهتر از این نمی‌شد. واقعاً به من یکی که خیلی چسبید.
*مهم‌تر از این اتفاق‌؛ این بود که شهرام محمودی به یک پدیده برای تیم‌ملی بدل شد.
می‌دانید این ولاسکو و تفکراتش خیلی پیچیده هستند. خودم هم نمی‌دانم اصلاً چی شد که دوباره به تیم‌ملی دعوت شدم.
*قبل از انتخابی المپیک ولاسکو گفته بود آماری که از رضا قرا در تمرینات داشتیم، بهتر از محمودی بود. به همین دلیل قرا را به تیم‌ملی دعوت کردیم.
بالاخره نظر ولاسکو محترم است اما باید قبول کرد که در خیلی از جاها نمی‌توان به آمار بسنده کرد. گاهی اوقات شرایطی پیش می‌‌آید که آمارها به ضرر افراد تمام می‌شود.
* در هر حال مربی بزرگی مثل ولاسکو حساب همه چیز را می‌کند.
بله این را دقیقاً قبول دارم. ولاسکو یک مربی کاملاً حرفه‌ای است و براساس همین تفکرات حرفه‌ای تصمیم‌‌گیری می‌کند.
*تو برادر بهنام محمودی هستی. بازیکنی که سال‌ها در تیم‌ملی والیبال ستاره بود. این اتفاق به تو کمک می‌کند یا عمل عکس دارد؟
قبلاً خیلی اذیتم می‌کرد. همه می‌گفتند که من زیر سایه بهنام قرار دارم. مثلاً حسین معدنی من را بارها و بارها به‌خاطر بهنام خط می‌زد. معدنی و بهنام مثل برادر هستند.
*بعد از برد اول مقابل ژاپن یکی از خبرنگاران از ولاسکو پرسید که فکر نمی‌کنید اشتباه کرده بودید که در انتخابی المپیک به جای محمودی، قرا را به مسابقات بردید که واکنش ولاسکو این بود‌: «نمی‌خواهم در آن مورد حرف بزنم.»
من خیلی ناراحت بودم اما شاید آن زمان مسائل دیگری را در نظر گرفته بوده‌اید. باید بگویم که واقعاً حیف شد ایران به المپیک نرفت. آن هم یک اتفاق بود که حالا تمام شده است.
*ولاسکو در کل آدم مقرراتی است و خیلی‌ها این ویژگی‌‌اش را یکی از دلایل موفقیتش عنوان می‌کنند.
ما 10 روز در اسلوونی بودیم. او اجازه نمی‌داد از هتل تکان بخوریم. آنقدر غذاهای هتل را خورده بودیم که یک روز هوس کردیم به داخل شهر برویم. ولاسکو حتی اجازه این کار را هم به ما نداد. گفت کسی حق ندارد از هتل تکان بخورد. به‌هر‌حال این هم از ویژگی‌‌های اخلاقی ولاسکو است. خود بچه‌ها هم رعایت می‌کردند و به تصمیمات او احترام می‌گذاشتند.
*چرا سال‌های قهرمانی برای والیبالیست‌ها کم است؟
این اتفاق فقط در ایران می‌افتد. اگرنه در خارج از ایران ورزشکاران تا 35 سالگی بازی می‌کنند. بهنام ما هم اسیر همین تفکرات شد. البته زانوهای بهنام هم آسیب دیده بودند ولی درکل قبول دارم که سن قهرمانی در ایران زود به پایان می‌رسد.
*تو در روز آخر قبل از انتخابی خط خوردی اما پس از دعوت شدن دوباره خیلی‌ها از ولاسکو انتقاد کردند که چرا شهرام محمودی را به تیم‌ملی دعوت کرده است. آنها انتظار داشتند عندلیب و یا حتی بازارگرد به تیم‌ملی دعوت شود اما توآمدی و شدی ستاره تیم ولاسکو.
همیشه از این انتقادات وجود دارد و این یکی از مشکلات ورزشکاران است. خیلی از این انتقادات نابجاست. خدا را شکر می‌کنم که آمدم و جواب اعتماد ولاسکو را دادم. او بازی من را قبول دارد و فکر می‌کنم دوست دارد در شرایط حساس از من استفاده کند.
*فکر می‌کردی که در تیم ولاسکو به یکی از مهره‌های ثابت تبدیل شوی؟
نه اصلاً فکرش را نمی‌کردم اما از وقتی که خودم را شناختم همیشه جاه‌طلب بوده‌ام. او جای من را با غفور عوض کرد و همه چیز را خود شما دیدید.
*بهنام تا به حال به تو کمکی کرده؟ به نظرت راهنمایی‌‌های او استرس تو را بیشتر نمی‌کرد.
استرس که همیشه وجود دارد اما بهنام چیزهای ریز را به من یاد می‌داد. چیزهایی که خیلی از بچه‌ها در موردش می‌گفتند «آخر این چه نکاتی است؟ همه ما که این‌ها را بلد هستیم» اما وقتی در مسابقات نکاتی که بهنام به من گوشزد کرده بود را اجرا می‌کردم، آنها از حرف خود پشیمان می‌شدند. الان می‌فهمم برادرم چیزهای بزرگی به من یاد می‌داد که خیلی‌ها از کنار آن به راحتی عبور می‌کردند.
*تو بهتری یا بهنام؟ البته این را هم در نظر بگیر که او در زمانی چهره شد که والیبال تا این اندازه شناخته شده نبود.
بهنام واقعاً ستاره بود. او تجربه‌ای نداشت و کسی هم پشتوانه‌‌اش نبود. آن زمان پولدار هم نبود که بگویم اگر والیبالیست نمی‌شد، می‌توانست شغل دیگری را انتخاب کند. خیلی سخت بود اما او قوی بود و رفت تا رسید به تیم‌ملی. فکر می‌کنم او در کمتر از یک سال به تیم‌ملی بزرگسالان رسید. البته باید بگویم که خدا بهنام ما را دوست داشت.
*تو به‌خاطر برادرت والیبالیست شدی، یا اینکه ....
من از بچگی والیبال را دوست داشتم. یادم هست چهارم ابتدایی بودم که در مسابقات مدارس به عنوان بهترین دریافت انتخاب شدم.
*چه اتفاقی افتاد که شهرام محمودی نوستاره والیبال ایران شد.
من این حرف را اصلاً قبول ندارم. چون در لیگ واقعاً زحمات زیادی کشیدم و در آسیا بهترین اسپکر شدم. من یک‌دفعه رو نشدم و برای چهره شدن واقعاً زحمت ‌کشیدم. روزی که خط خوردم، به خانه آمدم و خیلی ناراحت بودم. من در کاله فیکس بودم و رضا ذخیره‌ام بود. بهنام به من گفت فدای سرت و گفت روزی مجبور می‌شوند به تیم‌ملی دعوتت کنند.
*و این اتفاق افتاد...
بله. حرف بهنام روی من تأثیر زیادی گذاشت. تمرینات اختصاصی خودم را شروع کردم. یاد حرف‌‌های بهنام می‌افتادم که می‌گفت باید بیایند دنبالت. خدا را شکر می‌کنم که آن روزهای سخت را پشت‌سر گذاشتم.
*دو بازی با ژاپن تهران سخت بود یا بازی در مصر؟
دو تا برد مختلف بود و اصلاً نمی‌توان با هم مقایسه کرد. مصری‌ها از بدو ورود ما به کشورشان جنگ روانی را شروع کردند. 5 ساعت در فرودگاه معطل شدیم و اگر رابطه‌هایی که ولاسکو داشت نبود، باید در فرودگاه می‌خوابیدیم. او به یکی از دوستانش در فیبا زنگ زد و کارها را درست کرد. بعد از این اتفاق به ما سالن تمرین ندادند. پس از اینکه اعتراض کردیم، یک سالن کاراته را به ما اختصاص دادند. سالنی که متروکه بود و کاملاً مشخص بود همین‌طوری داده بودند تا ما تمرین کنیم. البته این کارشکنی آنها انگیزه ما را بیشتر کرد. بچه‌ها همه تصمیم گرفته بودند تا درس خوبی به مصری‌ها بدهند. ما قرار گذاشتیم تحقیرشان کنیم تا یاد بگیرند که از دوره‌های بعد چطور با ایرانی‌ها رفتار کنند.
*تهران و بازی با ژاپن چطور؟
تهران خیلی سخت بود. ما در رختکن بودیم که احساس می‌کردم سقف دارد روی سرمان خراب می‌شود. خودش استرس ما را زیاد کرده بود. اگر یک ست را به ژاپن می‌دادیم، آبرویمان می‌رفت. با این تماشاگران بردن والیبال ایران در تهران کار هر تیمی نیست. آنها یاد گرفته‌اند که چطور ما را تشویق کنند.
*مربی ژاپن بعد از برد اول گفته بود که سروصدای تماشاگران ما را اذیت کرد. این در صورتی است که خود ژاپنی‌ها تماشاگران زیادی دارند که اتفاقاً سر و صدا هم می‌کنند.
می‌دانید مدل تشویق کردن‌ها فرق دارد اما تماشاگران ما فوق‌العاده هستند. من وقتی می‌بینم که پیرمرد 70 ساله به سالن آمده و با پرچم ایران در حال تشویق است، غیرتی می‌شوم. غرور من را می‌گیرد و تصمیم می‌گیرم برای اینکه جلوی آن پیرمرد شرمنده نشوم، بهترین بازی‌ام را انجام بدهم. این حس را نمی‌توانم توصیف کنم اما بعید می‌دانم که ژاپنی‌ها از این ویژگی‌ها داشته باشند.
*الان شرایط طوری شده که والیبال ایران خودش را از آسیا جدا کرده است. حالا ژاپنی‌ها در حسرت گرفتن یک ست از ایران هستند.
بهنام به من می‌گفت 10 سال پیش آرزویمان این بود که یک ست از ژاپن بگیریم. حالا شرایط تغییر کرده است. دقیقاً از آسیا جدا شده‌ایم. بازی با استرالیا را هم که باختیم من هنوز باورم نمی‌شود. البته من در آن مسابقه حضور نداشتم. وقتی ایران ست اول را برد، تلویزیون را خاموش کردم و گفتم که دیگر بازی تمام شده است و گرفتم خوابیدم. پس از چند ساعت همسرم به من گفت ایران به استرالیا باخت. فکر کردم دارد با من شوخی می‌کند. نمی‌دانم آنجا چه اتفاقی افتاده بود که بچه‌ها به استرالیا باخته بودند. ما استرالیا را از خواب بیدار می‌شدیم می‌بردیم. ما تغییر کرده‌ایم و این را بیشتر مدیون ولاسکو هستیم. او آمد کارهایی کرد که والیبال ما کاملاً عوض شد. دید همه نسبت به والیبال تغییر کرده است. ولاسکو اوایل حرف‌‌هایی می‌زد که ما در ابتدا آنها را قبول نمی‌کردیم اما هرچه زمان رو به جلو رفت، دیدیم که او راست می‌گوید.
*این کامل عوض شدن به ماندن ولاسکو در ایران ربط دارد؟ در حالی که هنوز مشخص نیست او می‌ماند یا نه.
امیدوارم که بماند. کار ما تازه شروع شده است. ورود به لیگ جهانی خیلی مهم است اما مهم‌تر از آن این است که در این لیگ ماندگار شویم. ما باید تلاش کنیم تا جزو شش تیم برتر باشیم. باید خود ولاسکو بماند و کارش را تمام کند. او برنامه‌ریزی بلندمدتی برای ما کرده است. نمی‌دانم چه اتفاقی می‌افتد اما امیدوارم مسئولان او را در ایران نگه دارند. البته ما مربیان خوبی در ایران داریم اما اینکه بتوانند برنامه ولاسکو را ادامه بدهند، کمی سخت است. ما شام آخر را با ولاسکو خورده‌ایم و او رفته است. خدا کند که برگردد.
*البته خودش می‌گفت بهار که شد برمی‌گردم.
او ایران را دوست دارد. اما در اینجا مشکلات کوچکی دارد. الان ذهن بیشتر بچه‌ها درگیر رفتن یا ماندن ولاسکو است.
*تو در بازی با ژاپن جوگیر شده بود.
من؟ اصلاً این‌طور نیست. بچه‌ها هم می‌دانند.
*اما نحوه شادی کردنت نشان می‌داد تو جوگیر شده‌ای.
می‌دانی، داشتم تمام هیجاناتم راخالی می‌کردم. من حقم این بود که در تیم‌ملی بازی کنم و داشتم با خودم خوشحالی می‌کردم. همه بچه‌ها در بازی با ژاپن خوب بودند. من وقتی فیلم بازی را دیدم، متوجه شدم که آنها محو قدرت ایران شده‌اند. ژاپنی‌ها ترسیده بودند و نتوانستند بازی همیشگی خود را انجام بدهند.
43 43
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 244314

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 13 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • الیشا IR ۲۲:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۸
    62 4
    یه سر مربی خوب داریم نذارین بره نگه داشتنش لیاقت میخواد