نبرد روایت‌ها: «خاطرات» یا «اسناد»، کدام تاریخ ملی شدن نفت را تحریف کرده‌ اند؟/ آیا "یگانه" و «نفیسی" روایت مجتهدزاده را تایید می کنند؟

خوشبختانه ما بخت یاریم که از شرکت کنندگان در آن جلسه ی "دانشگاهی ولی غیر علنی" ، دکتر مجتهدزاده در قید حیات هستند. باقی ( روحانی، لاجوردی، یگانه و نفیسی) همگی به رحمت خدا رفته اند. ایشان در مقاله ی خود برای اعتماد سازی نزد مخاطبان نسبت به خاطره ی خود از دیدار با فواد روحانی، از تصدیق شادروانان یگانه و نفیسی سخن به میان آورده اند. اکنون با ایشان است تا آستین همت بالا بزنند و منابع تصدیق مرحومان یگانه و نفیسی را به پژوهشگران تاریخ معاصر معرفی کنند. این حتما یکی از اقداماتی است که می تواند به خاطره ی دکتر مجتهدزاده وزن و اعتبار بیشتری ببخشید.

 گروه اندیشه: گروه اندیشه خبرآنلاین مطلبی منتشر کرد با تیتر «آیا موسی غنی نژاد سند مورد درخواست کورش احمدی را ارائه کرد؟» ، در پاسخ، آقای غنی نژاد متنی را در کانال خود منتشر کرد که بخش اندیشه خبرآنلاین آن را با تیتر «پاسخ موسی غنی‌نژاد به درخواست خبرآنلاین: نقل‌قول من از فواد روحانی منطبق بر نوشته‌های اوست»، منتشر کرد. تیتر که از متن انتخاب شده بود، باعث شد برخی محققان این حوزه به تکاپو بیفتند و در باره مطلب آقای غنی نژاد، در صدد برآیند بفهمند سخنان آقای پیروز مجتهدزاده که مورد استناد آقای غنی نژاد قرار گرفته تا چه اندازه مستند است؟ آقای غنی نژاد می گوید «آقای دکتر پیروز مجتهد زاده در «فصلنامه مطالعات بین‌المللی»، شماره ۳۱، زمستان ۱۳۹۰ در مقاله‌ای تحت عنوان «در شش دهه بر فرهنگ سیاسی ما چه گذشت؟ ۲۸ مرداد۱۳۳۲ کودتا بود یا ضد کودتا؟» می‌نویسد: «خوب به خاطر دارم در جلسه‌ای دانشگاهی، ولی غیر علنی … در فروردین ۱۹۹۰در باره نفت ایران در دانشگاه لندن … شادروان دکتر فواد روحانی، مشاور فنی-حقوقی مصدق که بعدها به دبیر کلی اوپک رسید، به عنوان شاهد عینی ماجراهای نفتی آن دوران صحبت می‌کرد. در آن جلسه … تایید نمود که در آخرین پیشنهاد راه حل بریتانیا که به پیشنهاد مشترک انگلیس و امریکا معروف است، به موضوع حقوق مورد ادعای ایران در سهام ۱۶ درصدی ما در شرکت‌های تابع به عنوان یک احتمال قابل بحث، اشارات غیر مستقیمی رفته است و ادامه داد : مع‌الوصف آقای نخست وزیر ما (مشاوران فنی و حقوقی) را خواست و گفت آقایان بروید و راه رد کردن این پیشنهاد را پیدا کنید و من این را یک اشتباه بزرگ می‌دانم. در آن جلسه و با شنیدن آن اقرار کم نظیر، نگارنده که از همه جوان‌تر و کم طاقت‌تر بود از ایشان پرسید : شما چرا این حقیقت تلخ‌تر از زهر را برای چهل سال از ملت ایران پنهان داشته [اید] … پاسخ ایشان این بود که : کلت یا کالت cult مصدق (مکتب قهرمان‌پرستی مصدقی) هنوز قوی‌تر از آن است که ما بتوانیم این حقایق را برملا کنیم و از گزند آن در امان باشیم.» در پاسخ به مطلب آقای پیروز مجتهدزاده مورد استناد آقای غنی نژاد، آقای حمیدرضا عابدیان، پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر، مطلبی تامل برانگیز در کانال خود منتشر که به شرح زیر از نظرتان می گذرد: 

****

پاسخ دکتر غنی نژاد به خبرگزاری خبرآنلاین درباره انتساب یک روایت به زنده یاد فواد روحانی، بحث های تازه ای ایجاد کرده است. معلوم شد که نقل قول آقای غنی نژاد از فواد روحانی به استناد خاطره ای از دکتر پیروز مجتهدزاده است که در مقاله ای مطول از ایشان (۳۸ صفحه) - در حدود سیزده سال پیش از این - با عنوان [در شش دهه بر فرهنگ سیاسی ما چه گذشت؟ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کودتا بود یا ضد کودتا؟] در فصلنامه ی مطالعات بین المللی [ش ۳۱، زمستان ۱۳۹۰] به نگارش درآمده است.

دکتر مجتهدزاده در مقاله ی مذکور از جلسه ای "دانشگاهی ولی غیر علنی" در لندن [فروردین (مارس؟ آوریل؟) ۱۹۹۰] خبر می دهد که به همت دکتر حبیب لاجوردی (بنیانگذار تاریخ شفاهی هاروارد) با حضور خاطره مند (دکتر مجتهدزاده)، دکتر محمد یگانه، مهندس فتح الله نفیسی و فواد روحانی برگزار شد و طی آن، روحانی "به عنوان شاهد عینی ماجراهای نفتی آن دوران" صحبت کرد.

مجتهد زاده می نویسد:

"[روحانی] تایید نمود که در آخرین پیشنهاد راه حل بریتانیا که به پیشنهاد مشترک انگلیس و آمریکا معروف است، به موضوع حقوق مورد ادعای ایران در سهام ۱۶ درصدی ما در شرکت های تابع به عنوان یک احتمال قابل بحث، اشارات غیر مستقیمی رفته است و ادامه داد مع الوصف، آقای نخست وزیر، ما مشاوران فنی و حقوقی را خواست و گفت آقایان بروید و راه رد کردن این پیشنهاد را پیدا کنید و من این را یک اشتباه بزرگ می دانم."

نویسنده در اینجا قصد ندارد تا صحت و سقم این روایت را صرفا به این دلیل که روای مواضع ضد مصدقی شناخته شده ای دارد به چالش بگیرد بلکه می خواهد به این بهانه به طرح موضوعات مهم تری بپردازد و آن اشاره به اعتبار منابع ذهنی و نقلی در روایت تاریخ است.

اگرچه مورخان در ساخت گذشته ی تاریخی ناگزیر از هم نشینی میان منابع آرشیوی (اَسناد)، منابع کتبی و منابع ذهنی و نقلی هستند، اما این به آن معنا نیست که هر یک از این منابع سه گانه، شأن و اعتبار برابری هم دارند. به ویژه باید گفت که خاطرات (منابع ذهنی و نقلی) شأن ضعیف تری دارند و اگر قرار بر این باشد که شأن اَسنادی و اِستنادی پیدا کنند، لازم است تا با منابع تاریخی دیگری نیز تطبیق داده شوند. البته این کاری ست که دکتر غنی نژاد که روایت شان از تاریخ عمدتا بر منابع ذهنی و نقلی (خاطرات) استوار است یا انجام نمی دهند یا کمتر انجام می دهند.

در این مورد خاص، اولین چیزی که به ذهن می رسد، رجوع به تألیفات زنده یاد فواد روحانی ست. روحانی در بازنویسی کتاب تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران (۱۳۵۲) که در سال ۱۳۶۶ با عنوان زندگی سیاسی مصدق در لندن منتشر شد، در فصل بیست و سوم با بیان این که دکتر مصدق شخصا پیشنهاد را قابل قبول می دانست، یک پاورقی به شرح زیر نیز افزوده است:

"این مطلب متکی به اطلاع شخصی نگارنده است به این شرح که عصر روز ۱۸ اسفند، دکتر مصدق، سهام السلطان بیات رئیس شرکت ملی را احضار کرد و با خوشوقتی اظهار داشت که کار نفت به خوبی انجام یافته است و از او خواست که صبح روز بعد، او و اینجانب(به عنوان مشاور حقوقی) نزد ایشان برویم تا دستوری در این زمینه به شرکت ملی نفت داده شود. صبح روز ۱۹ اسفند به منزل ایشان رفتیم. هنگام ورود ما به اتاق ایشان، یکی از مشاوران مزبور(مخالفان پیشنهاد - تاریخ تحلیلی) از نزد ایشان بیرون آمد. دکتر مصدق به محض ورود ما از جا بلند شد و با حالت آشفته گفت دیدید که این ها باز نقشه ای برای محکوم کردن ما طرح کردند. دکتر مصدق نمی خواست بیش از این در این باب بحث شود. سهام السلطان و اینجانب به دفتر شرکت رفتیم و چون همه ی همکاران در شرکت، پیشنهاد مورد بحث را رضایت بخش می دانستند، همان روز هیئتی مرکب از مهندس پرخیده، مهندس اتحادیه، حسن رضوی و نگارنده از طرف شرکت نزد مهندس رضوی رفته و نظر مزبور را به تفصیل بیان کردیم. مهندس رضوی نیز با نظر شرکت موافقت کرد و گفت به فوریت در آن باب با نخست وزیر مذاکره خواهد کرد ولی هیج گونه خبری از اقدام مشارالیه به شرکت نرسید اما روز ۲۰ اسفند دکتر شایگان در یک مصاحبه اظهار کرد که اگر ایدن گفته است دولت های انگلیس و آمریکا در پیشنهاد های اخیر، پافشاری خواهند کرد، ما هم در رد آن پافشاری خواهیم کرد." (ص ۳۰۹-۳۰۸)

می بینیم خاطره ای که آقای دکتر مجتهدزاده از جلسه ی مشترک با فواد روحانی بازگو می کند با آنچه که فواد روحانی از مواجهه ی مصدق با پیشنهاد دوم آمریکا و انگلستان بدست می دهد تفاوت های آشکاری دارد.

من روایت دکتر مجتهدزاده را با دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان که جایگاه رفیعی در تاریخ نگاری معاصر دارند در میان گذاشتم. پاسخی که دریافت کردم این بود:

"آنچه می توان به آن استناد کرد نوشته های شخص مرحوم روحانی است. ایشان در کتاب معروف شان اشاره می کنند که شایگان مانع پذیرفتن آن پیشنهاد شد و بعدها در مقاله ای که در مهرگان ِ مرحوم درخشش نوشتند صریحا گفتند که شایگان و رضوی مخالف بودند ولی رضوی مخالفتش را پس گرفت حال آنکه شایگان اصرار کرد که باید رد شود. [اما] حالا که شهادت شخصی ملاک شده، آخرین باری که بنده مرحوم دکتر روحانی را دیدم در یک مجلس مهمانی شام در منزل مرحوم دکتر سیروس غنی بود در لندن، اواخر دهه ۱۹۹۰. ما پیشتر از آن در مجله مهرگان مرحوم محمد درخشش درباره پیشنهاد بانک جهانی و بعد ها پیشنهاد دوم انگلیس و آمریکا تبادل نظر کرده بودیم. مرحوم روحانی نوشته اش را در مهرگان تایید کرد که با این پیشنهاد آخر، مهندس رضوی و دکتر شایگان مخالفت کردند. دست آخر رضوی مخالفتش را پس گرفت ولی شایگان پافشاری کرد و مانع پذیرفتن آن شد." [همایون کاتوزیان، مه ۲۰۲۵]

اگرچه دکتر کاتوزیان نیز یک خاطره ی شخصی از فواد روحانی را به پاسخی که برای نگارنده ارسال داشته، ضمیمه کرده است اما ملاحظه می شود که این خاطره ی شخصی دقیقا در امتداد مواضع روحانی در مکتوباتش قرار دارد.

پرسش این است: چرا روحانی آنچه را که در سال ۱۹۹۰ برای آقایان دکتر مجتهدزاده و شادروانان لاجوردی، یگانه و نفیسی تعریف کرده بود، در انتهای همان دهه (اواخر دهه ۱۹۹۰) باید از آقایان کاتوزیان و زنده یاد غنی (سیروس) پنهان کرده باشد؟

اما روایت دکتر مجتهدزاده مشکل دیگری هم دارد و آن این است که از قول روحانی می گوید که در پیشنهاد دوم آمریکا و انگلستان "به موضوع حقوق مورد ادعای ایران در سهام ۱۶ درصدی در شرکت های تابع به عنوان یک احتمال قابل بحث، اشارات غیر مستقیمی رفته بود" و این عجیب است زیرا چنین بحثی در تألیفات روحانی و در برشمردن امتیازات این پیشنهاد دیده نمی شود. روحانی امتیازات این پیشنهاد را در بندهای زیر خلاصه کرده است:

"اولا عده ای از شرکتهای معتبر بین المللی را به خرید قسمت عمده تولید نفت ایران علاقه مند می نمود، ثانیاً با اداره عملیات به وسیله خود دولت ایران منافات نداشت، ثالثاً دولت ایران را در فروش مقادیر مهم نفت به مشتری های دیگر آزاد می گذاشت و رابعاً متضمن ترتیباتی برای رفع مضیقه مالی و بحران اقتصادی کشور بود. خلاصه اینکه به همه انتظارات ایران تحقق می بخشید و دلیلی هم وجود نداشت که یک مرجع بین المللی در مورد تعیین غرامات نسبت به ایران بر خلاف عدالت رأی دهد." [تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران(ص ۳۳۶- ۳۳۵)]

عجیب تر آن است که بدانیم به استناد نص صریح روحانی، قرارداد ۱۳۱۲ (۱۹۳۳) اساسا این بند از قرارداد دارسی را به ترتیبات دیگری احاله داده بود:

"چنین مقرر شد که شرکت ۲۰ درصد هر مبلغی را که اضافه بر ۶۷۱/۷۵۰ لیره به عنوان سود در هر سال بین صاحبان سهام عادی شرکت نفت ایران و انگلیس توزیع شود، به دولت بپردازد. ظاهر امر این بود که رقم ۱۶ درصد به ۲۰ درصد امتیاز دارسی ارتقا یافته است ولی در حقیقت، این ترتیب غیر از احتساب منافع سالانه ی هر یک از شرکت ها و پرداخت ۱۶ درصد سود خالص آن به دولت ایران بود." [زندگی سیاسی مصدق (ص۱۲۶)]

اکنون این پرسش مطرح است که چرا روحانی باید تنها سه چهار سال پس از تالیف کتاب زندگی سیاسی مصدق، گفته باشد که پیشنهاد آیزنهاور - چرچیل به موضوع سهام ۱۶ درصدی ایران از شرکت های تابعه اشاراتی ولو غیرمستقیم داشته است؟

البته این ها صرفا پرسش های ما نیستند بلکه دکتر مجتهدزاده هم وقتی این سخنان را از روحانی می شنود، متعجب می شود و به سخن در می آید:

"شما چرا این حقیقت تلخ تر از زهر را برای چهل سال از ملت ایران پنهان داشته و اجازه دادید تحریف های تاریخی و انتقامجویی های قبیله ای ناشی از آن ما را گرفتار این فرهنگ سیاسی منحط کرده و به این روز نشاند؟" [در شش دهه بر فرهنگ سیاسی ما چه گذشت؟...فصلنامه مطالعات بین المللی، ش ۳۱، زمستان ۱۳۹۰]

در این چهل سالی که مجتهدزاده از آن حرف می زند، یعنی از سال ۱۹۵۰ (۱۳۲۹) تا ۱۹۹۰ (۱۳۶۹) فواد روحانی دو کتاب در ارتباط با تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران تالیف کرده است. یکی در ایران و دیگری در انگلستان. اولی با عنوان تاریخ ملی شدن صنعت نفت (۱۳۵۲) و دیگری با عنوان زندگی سیاسی مصدق (۱۳۶۶). خودش می گوید که انگیزه اش از تالیف این کتاب دوم، تکمیل کتاب اول بر اساس منابع جدیدی که در دسترس قرار گرفت، بوده است. در این هر دو کتاب، کوچکترین اشاره ای به مباحثی که در جلسه ی خصوصی و غیر علنی با دکتر مجتهدزاده و...درگرفت، نمی شود.

ظاهرا این پنهان کاری از نظر آقای دکتر مجتهدزاده قابل شماتت بود که موجب شد چنان پرسشی را طرح کنند. اما اجازه بدهید ببینیم زنده یاد فواد روحانی چه پاسخی به این پرسش دکتر مجتهدزاده داده است:

"کلت یا کالت" مصدق (مکتب قهرمان پرستی مصدقی) هنوز قوی تر از آن است که ما بتوانیم این حقایق را برملا کنیم و از گزند آنان در امان باشیم. [همان]

بدون تعارف بگویم که این پاسخ ِ دور از انتظار، دست کم برای این کمترین باور کردنی نیست. یعنی چگونه می توان پذیرفت که مکتب قهرمان پرستی مصدق در نخستین سال‌های دهه ی ۵۰ (!) که سالهای اوج قدرت محمدرضا شاه و سرکوب شدید جامعه مدنی بود مانع از آن شده باشد که زنده یاد روحانی، این حقایق (؟) را در نقد مصدق، در کتاب تاریخ ملی شدن صنعت نفت (۱۳۵۲) بر روی کاغذ بیاورد؟

یا چگونه امکان دارد در تمامی سال‌های دهه ی شصت که مصدق از نو مصدق السلطنه شده بود و آیت الله خمینی هم - به اشاره - درباره اش گفته بود که "مسلم نبود!"، مکتب قهرمان پرستی مصدق علیرغم محبوبیت غیرقابل انکار آیت الله، از چنان اقبالی در جامعه ی ایران برخوردار بوده باشد که روحانی حتی در لندن هم نتوانسته باشد در بازنویسی کتاب اول خود بر اساس منابع جدید (زندگی سیاسی مصدق ، ۱۳۶۶) ناگفته های خود را به رشته ی تحریر در آورده باشد؟

آقای دکتر مجتهدزاده حتما تصدیق می فرمایند که در هر دو بازه ی زمانی پیش‌گفته نظامات سیاسی شدیدا با مصدق زاویه داشته و تحرکات محدود نیروهای ملی - مصدقی هم تحت شدیدترین کنترل های نیروهای امنیتی قرار داشته است.

خوشبختانه ما بخت یاریم که از شرکت کنندگان در آن جلسه ی "دانشگاهی ولی غیر علنی" ، دکتر مجتهدزاده در قید حیات هستند. باقی ( روحانی، لاجوردی، یگانه و نفیسی) همگی به رحمت خدا رفته اند. ایشان در مقاله ی خود برای اعتماد سازی نزد مخاطبان نسبت به خاطره ی خود از دیدار با فواد روحانی، از تصدیق شادروانان یگانه و نفیسی سخن به میان آورده اند.

اکنون با ایشان است تا آستین همت بالا بزنند و منابع تصدیق مرحومان یگانه و نفیسی را به پژوهشگران تاریخ معاصر معرفی کنند. این حتما یکی از اقداماتی ست که می تواند به خاطره ی دکتر مجتهدزاده وزن و اعتبار بیشتری ببخشید.

216216

کد خبر 2069977

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =