انسان در طول حیات خود نقش های مختلفی را می پذیرد و در محیط های اجتماعی مختلفی حضور پیدا می کند.تشکیل خانواده می دهد.در سفر ها با افراد مختلفی روبرو می شود.در همسایگی خود با افراد مختلفی سروکار دارد و .....در این سرو کارداشتن با انسان های مختلف تجارب سازنده ای هم بدست می آوریم.برخی از آدم ها خیلی بزرگ منش هستند.کار خیر انجام می دهند.دست دیگران را می گیرند.برای همه موفقیت و شادکامی آرزو می کنند.حضور شان همیشه موجب دلگرمی است.دوستی ها را پاس می دارند.برای خانواده احترام خاصی قائل هستند. به دیگران هم احترام می گذارند.در واقع می توان گفت همچون نوری هستندکه تاریکی ها را در می نوردند.در چنین شرایطی خودشان هم از این نور بهره مند می شوند.
در واقع مصداق عینی این اشعار هستند که:
گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر/ بجر از خدمت رندان نکنم کار دگر(حافظ)
یا به این قول فردوسی باور دارند که:
نباشد همی نیک و بد پایدار/ همان به که نیکی بود پایدار
اما برخی دیگر هم هستند(گرچه تعداد شان کم است)رفتارشان عکس این افراد است.از این که دیگران را آزار دهند خوشحال می شوند.همه ورد زبانشان این است که چگونه دیگران را اذیت کردند. با حضورشان در هر جمعی به اصطلاح «انرژی منفی » می دهند. از نبود شان در محیط های کاری همکاران شان خوشحال می شوند. ازاین که از همسایگی رفتند همسایه ها خوشحال می شوند.و ....
پس بیاییم در این دنیای فانی این شعر میرزا ملک را سرلوحه کار خود قرار دهیم که:
دلی را غنچه کن گر می توانی
پریشان کردن دل ها هنر نیست.
سید حسن موسوی چلک
کد خبر 276159
نظر شما