در فیه مافیه می فرماید:
عیسا بسیارخندیدی،یحیا بسیارگریستی.یحیا به عیسا گفت که "تو از مکرهای دقیق حق قوی ایمن شدی که چنین می خندی؟" عیسا گفت که "تو از عنایت ها و لطف های دقیق لطیف غریب حق قوی غافل شدی که چندینی می گریی؟" ولی ای از اولیای حق در این ماجرا حاضر بود.از حق پرسید"از این هردو که را مقام عالی تر است؟" جواب رسید که "من آنجاام که ظن بنده ی من است.به هر بنده مرا خیالی ست و صورتی ست.هرچه او مرا خیال کند،من آنجا باشم" من بنده ی آن خیالم که حق آنجا باشد.بیزارم از آن حقیقت که حق آنجا نباشد."خیال ها را ،ای بندگان من پاک کنید-که جایگاه و مقام من است!"
اکنون تو خود را می آزما که از گریه و خنده ،از صوم(روزه)و نماز و از خلوت و جمعیت و غیره،تو را کدام نافع تر است و احوال تو به کدام طریق راست تر می شود و ترقی ات افزون تر:آن کار را پیش گیر!تو را مفتی ای هست در اندرون.فتوای مفتیان بر او عرض دار ،تا انچه او را موافق آید،آن را گیرد.
نظر شما