۰ نفر
۲۳ آبان ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۴
 هزینه‌های جاری و سرمایه‌ای

غلامرضا فدایی: هویت و شخصیت یک ملت در نظام بودجه‌ریزی و تخصیص‌هایی که صورت می‌گیرد متجلی می‌شود.

یعنی چه چیزی در اولویت است و به که بودجه داده می شود و او چگونه خرج می کند و چگونه این عملکرد مورد بازبینی قرار می گیرد. در خانواده ها هم همینطور است. اگر فرزندانی که در خانواده ها پرورش می یابند این مسائل را نیاموزند وقتی در جامعه مسئولیتی گرفتند نمی توانند به خوبی انجام وظیفه کنند و یا دست کم مقید نیستند. از همین جا معلوم می شود چه هزینه هایی سرمایه ای و چه هزینه هایی جاری است. طبعا خورد و خوراک در خانواده هزینه هر روزه و جاری است اما آموزش هزینه جاری نیست. اولیای دانش آموزان در خانواده ها حاضرند همه چیز خود را بفروشند تا فرزندانشان تحصیل کنند و بتوانند در جامعه مؤثر باشند پس معلوم می شود بودجه آموزشی سرمایه-گذاری است. اما چگونه است که در بعضی کشورها وقتی این موضوع به سطح جامعه می رسد به یکباره بودجه آموزشی جاری تلقی می شود. تفاوت درکشورهای پیشرفته وکشورهای عقب نگهداشته شده در این است که:

در کشورهای دسته اول دانش آموختة کارمند و یا استاد و دانشجو برای کشور می ماند و سرمایه اجتماعی می شود؛ از این رو آموزش و پرورش برای آنها سرمایه گذاری است. اما در کشور عقب نگهداشته شده آموزش و پرورش و دانشگاه هزینه جاری است چون یا محصل و دانشجو ترک تحصیل می کند و راهی بازار کار معمولی و ساده و غیر فنی می شود و یا به دلالی می پردازد و یا به خیل هزاران کارگر بیکار دیگر می پیوندد. اگر به دانشگاه هم رفت یا یک مشت محفوظات به درد نخور می آموزد و یا راهی کشور های دیگر می شود.

در کشورهای پیشرفته افراد تحصیلکرده اگر صاحب پست و مقامی شوند با چشم باز به مصالح می-اندیشند و به فکر آوردن ثروت مادی و معنوی برای کشورشان هستند اما در کشورهای عقب نگهداشته شده افراد تحصیلکرده، خودآگاه و یا نا خودآگاه آب به آسیاب ثروتمندان بیگانه از خاک و وطن می ریزند و آن می کنند که آنها می خواهند؛ بنابراین در این کشورها قطعا بودجه آموزشی بودجه جاری می شود. به طور مثال در مجلس شان به طور موردی و نه فراگیر قانون می نویسند تا انباشت قانون پیدا -شود که به جای راه اندازی کارهای عمومی تراکم و تزاحم قانون به وجود می آید و در قوه قضائیه با تراکم قانون و یا افزایش رویه قضائی به جای پیشگیری، تراکم شکایات و افزایش پرونده ها را باید شاهد بود و در قوه مجریه یا بخشنامه های لازمه صادر نمی شود و یا دیر صادر می شود تا زمان لازم بگذرد و یا آنقدر ضد و نقیض است که همانند کلاف سردرگمی می شود که اول یکی باید سر نخ این گره ها را پیدا کند. پس هزینه برای تربیت این چنین نیروهایی هزینه جاری است.

درکشورهای پیشرفته، اول کار و پروژه تعریف، و بر اساس نیاز، تشکیلات طراحی و ساختمان متناسب با آن ساخته می شود ولی در کشور های عقب نگهداشته شده اول ساختمان می سازند بعد می خواهند متناسب با آن کار را تعریف کنند و صد البته باید اول میهمانسرا را تدارک کنند چرا که وابسته به دیگران و بیگانگان اند و باید از آنها دعوت کنند و خودشان هم از این خوان بهره ای ببرند. بنابراین تربیت چنین نیروهایی باید بودجه جاری باشد؛ زیرا هزینه کردن برای پرورش چنین آدم هایی هدر دادن بودجه و سرمایه است؛ اما اگر ساختمان بسازند ولو استفاده درستی از آن نشود می شود بودجه عمرانی و ماندگار!

در کشور های پیشرفته کارمندان دولت و یا شرکتها خود را خادم مردم می دانند و صد البته این ها به تولید و نگهداشت سرمایه اجتماعی که موتور محرکه همه فعالیت هاست می پردازند. ولی در کشورهای عقب نگهداشته شده کارکنان یا برای خودشان کار می کنند و از امکانات دولتی و شرکتی به نفع شخصی بهره برداری می کنند و یا کارچاق کن دیگران می شوند و رابطه باز و خودمحور و کارشکن بار می آیند. خوب، طبعا باید بودجه آموزش چنین افرادی بودجه جاری تلقی شود چون نه تنها سرمایه ایجاد نمی کنند که سرمایه را می بلعند. در این کشورها اگر نیروی کار در خانه بنشیند و حقوق بگیرد به مراتب ضررش کمتر از این است که بر سر کار بیاید. چون هم استهلاک مواد و مصالح ندارد هم نا رضایتی مردم را کمتر سبب می شوند.

در کشور های پیشرفته علوم انسانی و رشته های آن جزو ناب ترین رشته ها است و آن را بیشتر برای تصمیم گیری و مدیریت برای بومیان اصیل می گذارند ولی درکشورهای عقب نگهداشته شده علوم انسانی خوارترین، و تکنولوژی سرآمدترین رشته هاست. حتی اگر بخواهند علوم انسانی را به خورد مردم بدهند باید از عناوین مهندس و مهندسی استفاده کنند.

در کشورهای پیشرفته دکتر و مهندس برای آنهایی است که در پروژه های فنی کار می کنند. در سطوح تصمیم گیری نیاز به داشتن این القاب نیست؛ در مقابل، داشتن تحصیلات و تجارب علوم انسانی بالانرین آموزش هاست. اما در کشور های عقب نگهداشته شده همه باید دکتر و مهندس باشند از تکنسین خبری نیست. حقوق و دستمزد بر اساس مدرک تقسیم می شود. آنکس که مدرک ندارد هر چند مهارت داشته باشد، جایگاهی ندارد؛ چون کار فنی را خارجی ها می کنند و هر چه هم بخواهند از خارج وارد می کنند. کافی است افرادی بر سر کار باشند که بتوانند بیشترِ بودجه کشورشان را هدر بدهند. لذا پرورش چنین آدمهایی ریختن سرمایه در جوی آب است. لذا باید بودجه آنان جاری باشد. باید فقط حقوق به افراد داده شود تا سر و صدا نکنند. آنها مجازند در آمد خود را از هر طریقی بدست آورند فقط مزاحم حاکمان و تصمیماتشان نشوند. لذا بودجه پرورش و آموزش چنین آدمهایی باید بودجه جاری باشد!
حتی در این نظام ها افراد کارآمد، و یا به ظاهر کارآمد جذب بخش خصوصی می شوند و پیکره دولت از کارشناسان، به خاطر سیاست های غلط خالی می شود. لذا هزینه کردن برای این نیروها که سر انجام در خارج از دولت درآمد دارند باید بودجه جاری تلقی شود و نه سرمایه ای.

در کشور های پیشرفته آموزش اساسی ترین سرمایه گذاری و از هر صتعتی بالاتر است اما در کشورهای عقب نگداشته شده بودجه و هزیته جاری است چون معلم و استاد دل به کار نمی دهند و دانشجو هم مقاله و رساله خودش را سفارش می دهد.

در کشورهای پیشرفته بودجه ها عملیاتی و مأموریتی است ولی در کشورهای عقب نگهداشته شده نمی توانند بودجه را عملیاتی کنند چون بدنه دولت فاقد نیروهای کارآمد و دلسوز برای انجام این کار است و خارج از دولت هم دلی برای این کار نمی سوزد و یا کسی مجال آن را پیدا نمی کند و یا اجازه به آنها داده نمی شود.

با این اوصاف ما باید معین کنیم جزو کدام دسته ها هستیم.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 824845

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 8 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمدی IR ۱۰:۲۵ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۳
    0 0
    تولید علاوه بر حمایت باید با حمایت کالای ایرانی و افزایش کیفیت آن در گروی حمایت صنعت و دانشگاه و مراکز علمی و نوبنیان در تولید مواد خام اولیه ی کارخانجات و تولیدات توسط علوم پایه و طراحی و ساخت قطعات در علوم مهندسی و در علوم کشاورزی و دارو و پزشکی و... هر چه بیشتر خودکفا شود تا بیگانه به ایرانی نگوید گرسنه بماند، بیگانه گرسنه ی استثمار است و ایرانی گرسنه ی پیشرفت کشورش و باید برای همیشه از گرسنگی استثمار رهایی یافت که راه آن نگاه به داخل است و هنر خودکفایی داخل است که در کنار ارتباط باصلابت دنیا سبب عزت کشور می شود. همه نسبت به مردم شان و سیانت از ارای مردم شان مسیول اند و مردم امانت الهی هستند و دیدن مردم،ذکر خدا و سبب اطمینان قلب ها و تضمین حق ا... است