۰ نفر
۱۹ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۷:۲۷

حسین معززی‌نیا

جمعه، هجدهم بهمن‌ماه، ساعت یک‌ونیم بعدازظهر: اولین فیلم امروز «شبانه‌روز» است. فیلم را تا انتها می‌بینم؛ به لحاظ مضمونی تکرار دوباره نوع نگاه سازندگانش به مسئله رابطه زن و مرد در گذشته و حال جامعه ایرانی است و به لحاظ فرم هم نشانه ادامه تعلق خاطر آن‌ها به روایت‌های متقاطع، قاب‌بندی نامتعارف و دکوپاژ غیرکلاسیک. «شبانه‌روز» فیلم پر زحمت و دقیقی است و نشان می‌دهد که سازندگانش به‌هرحال کارشان را جدی می‌گیرند و برای هر نما از فیلمشان زحمت می‌کشند. اما راستش بر خلاف نظر برخی از دوستان، تصور می‌کنم این ماجراجویی‌های سبکی به فیلم قابل تأملی منجر نشده و با این‌که می‌توان در دقایقی از فضاسازی و تصویرپردازی اثر لذت برد، در نهایت مشخص نیست که درون‌مایه تکراری «شبانه‌روز» چه دلالت‌های نو و مبتکرانه‌ای دارد و می‌خواهد از کدام جنبه ما را درگیر کند. من مشکلی با فیلم‌های فرمالیستی ندارم و اتفاقاً آثار جسورانه فیلم‌سازان فرمالیست دنیا برایم بسیار جذاب است، اما وقتی یکی مثل دارن آرونوفسکی ساختار روایی و بصری متفاوتی را در «پی»، «مرثیه‌ای برای یک رؤیا» و «سرچشمه» به کار می‌گیرد، موفق می‌شود «دنیا»ی جدیدی خلق کند، یا مثلاً دیوید لینچ با روایت‌های تودرتو و نمادگرایی پیچیده و فضاسازی هذیانی‌اش «جهان» دیگری خلق می‌کند که از اساس منطق دیگری دارد و باید وارد آن شد و سیری متفاوت با فیلم‌های معمول سینمای جهان را در پیش گرفت. اما فیلمی مثل «شبانه‌روز» موفق به ساختن این «دنیا»ی جدید نمی‌شود و با همه تلاشی که به خرج می‌دهد، صرفاً از روایت عادی داستانش سر باز می‌زند و از تیپ‌های جاافتاده ستاره‌های متعددش آشنایی‌زدایی می‌کند. این تمهید البته در طول تماشا برای دقایقی جذاب جلوه می‌کند، اما در پایان فیلم چیزی دستمان را نمی‌گیرد و احساس می‌کنیم در سطح حرکت کرده‌ایم و فیلم متظاهرانه‌ای را تماشا کرده‌ایم. «شبانهروز» شباهتمضمونی و روایی به فیلم کوتاه خوب «عشق تنهاست و از پنجرهای کوتاه به بیابانهای بیمجنون مینگرد» دارد و شباهت‌های ساختاری به «شبانه»، و گمان می‌کنم در مقایسه با «شبانه» فیلم بهتری است، اما متأسفانه نمی‌توان آن را چندان جدی گرفت و زحمتی که صرف ساختنش شده با تأثیری که باقی می‌گذارد تناسب ندارد.

ساعت چهار: به تماشای فیلمی می‌رویم که از هیچ جهت ربطی به «شبانه‌روز» ندارد! «کودک و فرشته» که اولین ساخته مسعود نقاش‌زاده محسوب می‌شود، اولین فیلم جشنواره امسال در حوزه سینمای دفاع مقدس نیز هست؛ داستان سرگردانی یک دختربچه در اولین روزهای جنگ در خرمشهر. «کودک و فرشته» فیلم بد و ضعیفی نیست اما همان مشکل اغلب آثار سینمای جنگ در سال‌های اخیر را دارد؛ از دست‌مایه‌های آشنا و کلیشه‌شده استفاده می‌کند و موقعیت‌های قابل پیش‌بینی را به نتایج قابل پیش‌بینی می‌رساند و تماشاگر را به حال خود رها می‌کند تا با خیال راحت از فیلم فاصله بگیرد! ماجرای خرمشهر و اتفاقاتی که در آن چهل و چند روز پیش از سقوط رخ داده، واقعاً حیرت‌انگیز و تکان‌دهنده است و من نمی‌توانم از این بابت تأسف نخورم که داستان‌های درخشان آن چند روز به فیلم‌های کم‌رمقی مثل «روز سوم» و «کودک و فرشته» تبدیل می‌شود. سینمای جنگ امروز جهان، هروقت به سراغ داستان‌های جنگ‌های گذشته می‌رود، یا ایده نو و روایت کاملاً متمایزی در پیش می‌گیرد و یا با فضاسازی غریب و پرداخت حیرت‌انگیز صحنه‌های نبرد، بیننده را با تجربه متفاوت و تصویر جدیدی از جنگ مواجه می‌کند. «کودک و فرشته» هیچ‌کدام از این‌ها را ندارد و در مهم‌ترین مقاطع داستانی‌اش، تخت و کم‌تأثیر به نظر می‌رسد. حالا نمی‌دانم چقدر از مشکلات را می‌توان به گردن فیلم‌نامه انداخت، چقدر را به گردن اجرا و ضعف امکانات در سینمای ما.

ساعت هفت: رغبتی به تماشای فیلم‌های بخش «سینما/ ویدئو» ندارم. بنابراین سینما را ترک می‌کنم. کیفیت تولید این تله‌فیلم‌ها که بعضی از آن‌ها را در تلویزیون می‌بینیم از یک طرف، قراردادن غیرمنطقی این فیلم‌ها در یک جشنواره سینمایی از طرف دیگر، موجب می‌شود که از خیر تماشای آن‌ها بگذرم. چندان سر در نمی‌آورم که چرا یک جشنواره سینمایی از امکاناتش برای نمایش فیلم‌های تولیدشده در حوزه سینما استفاده نمی‌کند و در این وضعیت فشرده، دو سئانسن از جدول روزانه‌اش را به پخش فیلم‌های تلویزیونی اختصاص می‌دهد. هم نمایش این فیلم‌ها بر پرده استاندارد سینما غیرمنطقی است و هم ارزیابی و داوری آن‌ها توسط کسانی که قرار است فیلم‌های سینمایی را داوری کنند. فیلم تلویزیونی قاعده تولید و ارزیابی مختص خودش را دارد و جای نمایش و داوری‌اش هم در همان تلویزیون است. 

کد خبر 3492

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین