بیتردید باید به مدیران سینما و متولیان جشنواره امسال دستمریزاد گفت. شاید در هیچیک از ادوار گذشته جشنواره فیلمفجر، جشنوارهای تا به این حد آرام و بیتنش نداشتهایم. همه راضی و خوشحالاند. فیلمها نوبت به نوبت نمایش داده میشود. مردم مشتاقانه در صفها دربهدر بلیتاند و مطبوعات و رسانهها در کار پوشش خبری جشنوارهاند و منتقدان هم به بازی معهود گیردادن به کارگردان و فیلمنامهنویس و بازیگر سرگرم. حتی آدمهای بیکاری مثل ما هم سرخود و بدون آنکه کسی خواسته باشد، ویژهنامه برای جشنواره منتشر میکنند. جلسههای مطبوعاتی با رونق هرچه تمامتر برگزار میشود و بحثها داغ است و دوطرف در کار پرسش و پاسخ. هیچکس هم گلهای ندارد. نه جاروجنجالی است و نه بحرانی. نه نامهای از جایی نوشته میشود و تذکری میآید و نه اعتراضی از اهالی سینما صورت گرفته است. همهچیز به شکلی توافقشده آرام جلو میرود. این آرامش در حالی فضا را گرفته که همه هم هستند: از بهرام بیضایی تا مسعود دهنمکی، از منیژه حکمت تا حبیبالله کاسهساز، از محمدهادی کریمی تا واروژ کریممسیحی، و قس علیهذا. هم سینمای روشنفکری فیلم دارد و هم سینمای بدنه. جایزه هم که به قول ابک بهوفور گذاشتهاند و خواهند داد. خواهید دید که پس از اختتامیه همه راضی و خندان جایزه به دست راهی خانههاشان خواهند شد.
در این چندروز هم که دیدهاید کسی نه حرفی از مدیریت سینما میزند و نه آنچه بر سینمای ایران میرود. جایی خواندهاید که کسی حرفی از ورشکستگی سینمای ایران بزند؟ کسی گفته که سینمای ایران سودش در تولید است و نه اکران؟ کسی از سینماهای خالی در طول سال چیزی نوشته و اعتراضی کرده است؟
نه کسی به روند ساخت فیلم اعتراض دارد و نه در تقسیم امکانات، همه در صلح و آرامشاند. این وسط هرکس اعتراضی بکند، خودش را خراب کرده است؛ انگار یکجورهایی میخواهد بازی را به هم بزند. این مدیریت «آرامش» کار سادهای نیست. در سینمای عائلهمند ایران با این همه اعوان و انصار همین که دولت بتواند پول و امکانات را به گونهای تقسیم کند که در جشنی به این بزرگی همه راضی باشند، خود کاری است ستودنی، و انگار همه به این نتیجه رسیدهایم که «دولتی» بودن سرنوشت مختوم سینمای ایران است. و باز هم انگار همه کلاهشان را قاضی کردهاند که در این وانفسای اقتصادی کشور، سالی 50 - 60 فیلم باید داشته باشیم که داریم. چند جشنواره هم باید برگزار کنیم که برگزار میکنیم. دیگر چه؟ دردمان کجاست؟ به چه میخواهیم اعتراض کنیم؟
راستش هیچ اعتراضی در بین نیست. کسی از این «آرامش» ناراحت هم نیست. آنکه به دنبال تنش و بحران میگردد یا مریض است و یا ریگی به کفش دارد. مهم این است که از پس این «آرامش» چیزی پدید نمیآید. صرف اینکه بگوییم فیلم میسازیم و سینمای ایران زنده است طرفی نبستهایم.
آرامش فینفسه هیچ پدیدهای را به سرانجام نرسانده. این همان قصه شرط لازم و کافی است. شاید این رضایت و نبود جاروجنجال مقدمهای باشد برای یک واکاوی درست و عمیق از شرایطی که در آن قرار داریم، اما فینفسه هیچ ارزشی ندارد. فرهنگ با کار نقد و چالش و بحث به سرانجام میرسد؛ چیزی که امروز جایش بهشدت در مورد کلیت سینمای ایران خالی است. سینمای امروز ایران حکایت از کدام تفکر دارد و به دنبال چه میگردد؟
آنچه از این دوره جشنواره برمیآید حکایت از پدیده یا تفکر خاصی نمیکند و بعید میدانم امسال کارشناسان و منتقدان سینمای ایران بتوانند به تعریفی از سینمای ایران در سال جاری برسند. مدیریت سینمای ایران نه تمهیدی برای خوداتکایی سینما اندیشیده و نه سیاستگذاری فرهنگی خاصی برای سینمای ایران کرده است. اینرا فیلمها و وضعیت اقتصادی سینما در سال گذشته و برآیند نمایش فیلمهای این دوره حکایت میکند. یقیناً گناه بر گردن سینماگران و هنرمندان نیست که آنها چشم به دست دولت دارند و ناگزیرند از لابیرنت مجوز ساخت و نمایش عبور کنند، و همان است که صدایشان هم درنمیآید و ظاهراً راضیاند. این مدیریت «آرامش» است که باید بگوید چرا سینمای ایران اینگونه خنثی شده که نه مخاطب عام را جذب میکند و نخبگان را بهدنبال خویش میکشد.
نظر شما