۰ نفر
۲۰ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۷:۱۶

نگاهی به «پستچی سه بار در نمی‌زند»

ساسان گلفر: همین که در این روزگار وانفسا فیلمی در بخش مسابقه پیدا کنی که بتوانی چند کلمه‌ای – خوب یا بد- درباره‌اش بنویسی، باید خدا را هزار مرتبه شکر کنی. این‌که فیلمی پیدا کنی که بتوانی تا لحظه آخر –خوب یا بد- به دنبال داستانش بروی، باز هم بهتر و شکرش واجب‌تر. با این ترتیب اگر احیاناً امیر قادری باشی و یک ستون «ده فرمان» دم دستت باشد، باید روی پرده رفتن «پستچی سه بار در نمی‌زند» حسن فتحی در سینمای مطبوعات را به عنوان اتفاق مهم روز نهم جشنواره ثبت کنی.

«پستچی سه بار در نمی‌زند» فیلمی دیدنی و پذیرفتنی است اگر از یکی - دو مورد صرف‌نظر کنی: از آن دیالوگ‌گفتن‌های جویده و نامفهوم در لحظات هیجان و آمیخته‌شدن با نفس محمدرضا فروتن بگذری و از دقایق گره‌گشایی سردستی فیلم‌نامه با جملات توضیح واضحات باران کوثری که همزمان وظیفه توهین به درک تماشاگر، بالابردن سطح توقع او از مضمون و افزودن بر سردرگمی‌اش را بر عهده دارد، چشم –در واقع گوش- بپوشی. می‌توانی این فیلم را یک نمونه نادر و موفق سینمای وحشت در ایران بدانی؛ فیلمی که در ادغام عناصر فرهنگ بومی و ژانرهای برگرفته از سینمای غیربومی کمابیش با موفقیت عمل کرده و ایده درهم‌آمیختن چند ژانر برای جلب چند نوع مخاطب –ایده‌ای که سال‌هاست در سینمای جهان آزموده شده- را به هرحال خوب پیاده کرده است. و البته می‌توانی به این فکر کنی که درآمیختگی ژانرها -نشانه بی‌ثبات شدن چارچوب‌ها و محدوده‌های ژانر در دوره معاصر- از یک سو در سینمایی که هنوز به تعریف درستی از ژانر نرسیده زودهنگام است و از دیگرسو به خودی خود نشانه‌ای است از بحران ارزش‌ها و گسست در سازمان فرهنگ.* 

در «پستچی سه بار در نمی‌زند» با یک «نسل سوخته» طرف هستی که چندسالی بعد از درگذشت مرحوم ملاقلی‌پور انگار از زاویه دیدی سوررئال دوباره تعریف شده است. فیلم در بخش عمده‌ای از زمان نمایشش در سه «طبقه» می‌گذرد و از همان تیتراژ آغاز بازیگرانش را به شکلی طبقاتی معرفی می‌کند. محمدرضا فروتن و باران کوثری، نمایندگان نسل امروز در طبقه اول ساختمان – به گفته یکی از شخصیت‌ها «اجنّه‌خونه»- به بازی موش و گربه‌ای با هفت‌تیر و چراغ‌قوه و دهان‌بند مشغول‌اند و در همان حال در طبقه دوم روح امیر جعفری و پانته‌آ بهرام، نماینده نسل نیم‌قرن پیش بازی بی‌پایان مرگ‌باری را در پیش گرفته‌اند. علی نصیریان و رویا تیموریان صد سال پیش در طبقه سوم به کشمکش دایمی و توطئه‌های معمول خاندان اشرافی مضمحل شده خود سرگرم‌اند و شبح پسرکی در این میانه و در راه‌پله‌ها سرگردان و بهانه همه کشمکش‌ها گنجی شوم و پنهان. فیلم تا نیمه با تمهیدات منظم و مرتبی از یک طبقه به طبقه دیگر می‌رود و در میانه، ناگهان همه را به هم می‌آمیزد و شبح پدرسالاری قد علم می‌کند و در آن مه و رعد و برق بر کل خانه سایه می‌اندازد. 

جای بحث مفصلش این‌جا نیست. نمادهای بسیار در «پستچی سه بار در نمی‌زند» می‌بینی، از همین خانه و اثاثه و آینه و تیر و تفنگ و خنجر و شمشیر و طلا و جواهر تا تابلوهای آبستره و «فریاد» مونش و جیغ تلفن موبایل و صفحه تلویزیون و از همه مهم‌تر، به یک‌عالم ارجاع خواسته و ناخواسته به تاریخ سینمای ایران برمی‌خوری، از «هالو» و «قیصر» و «سازدهنی» تا «شازده احتجاب» و «کمال‌الملک» نمادها و ارجاع‌هایی که برای  بحث‌های بیشتر بهانه‌ به دستت می‌دهند.

جف کینگ، «مقدمه‌ای بر هالیوود جدید»، ترجمه محمد شهبا، انتشارات هرمس،‌ چاپ اول1386، صص 79-80

کد مطلب 3569

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 9 =